eitaa logo
درونیـ ـات...🌱
221 دنبال‌کننده
473 عکس
22 ویدیو
0 فایل
• نمی‌دانم، اطلاعی ندارم! • @F_Tohidy
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج محمود کریمیenc_16491139655828192549599.mp3
زمان: حجم: 5.8M
. چه بهتر است ببخشم به لطف و احسانم چگونه جسم ضعیف تو را بسوزانم اگه تو خالق خود را خدا نمی دانی منم خدا و تو را عبد خویش می دانم
. «رمضان» از ریشه «رَمَضَ»به معنای: شدت حرارت و گرما است. در لسان العرب چنین آمده:«الرَّمَضُ‏ و الرَّمْضاءُ: شِدّةُ الحَرّ». ارحم الراحمین جانم گناه آورده ام به این حرارت،می‌سوزانی‌شان؟ @daroniyat
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
. _چرااا شبتا (شربتا)رو میزارری سل سوفه(سر سفره)؟؟🥺 _بخوریم خوبه؟؟😶 _ایناااااا چیه؟😳 وی یک قدم می‌آید سمت سفره و دو قدم جیغ زنان فرار می‌کند. .
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
. سه نفری ریختند سرش،چشمم بین امین الله و جا‌مهری سبزِ حرم می‌‌چرخید یکی که قدش از همه کوتاه‌تر بود کلاهش را پایین تر کشید و در حالت آماده‌باش انگشت وسط و اشاره اش را نشانه رفت سمت علی. کتاب را گذاشتم روی پایم رئیس لباسش سبز بود و موهایش هیچ به جاذبه اعتقاد نداشت،دست ها را در هوا تاب می‌داد و حرف می‌زد،پسرم سر به بالا تکان داد و مهر‌ها را ریخت در بیل لودرش،کتاب را گرفتم جلوی صورتم،دنبال خط بودم که رئیس چنگ انداخت به لاستیک‌ها،علی دو دستی چسبید به ماشین و هرکدام به سمتی می‌کشیدند،آن وسط ها یکی دو تیر هم از انگشت های آقای کلاهی شلیک شد. پسرکِ ساکت،سیاه و سفید پوشیده بود،رنگی شد و هم تیمی هایش را به آرامش دعوت کرد،با جدا شدن دست ها از لودر نفس راحتی کشیدم،بسم الله گفتم و از اول خواندم. نرسیده به خط چهارم گوش هایم سوت کشید: _مُهرا واسه خدااااست نباید دست بزنی رگ ها و چشم‌هایش زده بود بیرون _ناراحت میشه میندازتت تو آتیشااا بغض از گلوی علی موج برداشت تا دل من _هوووووووی آقا پسر حسنا را بغل گرفتم و رفتم سمتشان. _چه خدای بداخلاقی داری،خدا خیلی مهربونه،اجازه داده با مهرا بازی کنیم زیر نگاه گِردشان مشتم را پر مهر کردم و گذاشتم جلوی علی‌جانم،نزدیک نشستم و صفحه‌ی هفتاد و چهار را آوردم. خواندم و خواندم تا إِنَّکَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرِ آخر دعا،سر که بالا گرفتم،پسرک سیاه و سفید آتش نشانی اش را به کمک لودر آورده بود،کلاهی تفنگ غلاف کرده،مهر می‌رساند،رئیس‌هم خودش دور بود و دلش لابلای مهرها. .
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙 | وطن | که تو باشی غریب آن است که دور از | تو | افتاده ! رحم کن به حالِ غربتم ... | ارحم فی هذه الدنیا غربتی | .