🕌 تا صدای «اذون» از گلدسته ها بلنده ناامیدی گناه کبیره‌ است 🎬 #چ @daroniyat

🕯🖤 در ( کـتـاب تـوحـیـد مـفـضـّل ) اسـت کـه مـفـضـل بـن عـمـر در مسجد حضرت رسول (صلى اللّه علیه و آله و سلم) بود، شنید ابن ابى العـوجـا بـا یـکـى از اصـحـابـش مـشـغـول اسـت بـه گـفـتـن کـلمـات کـفـرآمـیـز، مـفـضـل خوددارى نتوانست کرد فریاد زد بر او که: یا ( عَدُوَّاللّهِ! اَلْحَدْتِ فِى دینِ اللّهِ وَ اَنـْکـَرْتَ الْبـارى جـَلَّ قـُدْسـُه ) ؛ اى دشمن خدا! در دین خدا الحاد ورزیدى و منکر بارى تـعـالى شد. و از این نحو کلمات با وى گفت. ابن ابى العوجا گفت : اى مرد! اگر تو از اهـل کـلامـى بـیـا با هم تکلم کنیم ، هرگاه تو اثبات حجت کردى ما متابعت تو مى نماییم و اگـر از عـلم کـلام بـهره ندارى ما با تو حرفى نداریم ، و اگر تو از اصحاب جعفر بن مـحـمـدى آن حـضـرت بـا مـا بـه ایـن نـحـو مـخـاطـبـه نـمـى کـنـد و بـه مـثـل تـو بـا ما مجادله نمى نماید. و به تحقیق که شنیده است از این کلمات بیشتر از آنچه تـو شنیدى و هیچ فحش به ما نداده است و در جواب ما به هیچ وجه تعدى ننموده و همانا او مـردى است حلیم باوقار، عاقل محکم و ثابت که از جاى خود به در نرود و از طریق رفق و مدارا پا بیرون نگذارد و غضب او را سبک ننماید، بشنود کلام ما را و گوش دهد به تمام ، حـجـت و دلیلهاى ما تا آنکه ما هرچه دانیم بگوییم و هر حجت که داریم بیاوریم به نحوى که گمان کنیم بر او غلبه کردیم و حجت او را قطع نمودیم ، آن وقت شروع کند به کلام پـس بـاطـل کـند حجت و دلیل ما را به کلام کمى و خطاب غیر بلندى ملزم کند ما را به حجت خـود و عـذر مـا را قطع کند و ما را از رد جواب خود عاجز نماید ( فَاِنْ کُنْتَ مِنْ اَصْحابِهِ فَخاطِبْنا بِمِثْلِ خِطابِهِ ) : پس هرگاه تو از اصحاب آن جنابى با ما مخاطبه کن به مثل خطاب او. [منتهی الامال] #امام_صادق_جان #شهادت #پای_صحبت_شیخ_عباس #در_مذمت_فحش @daroniyay

. همیشه هم لازم نیست برای بدیِ حال و ابری بودن دل و وخامت غم،رفت سراغ روانشناس و تراپیست و چیز میز درمانی... اول از همه باید این غم ناخوانده‌ی عجیب غریب را راه داد بین بقیه احساس‌ها و بگویی : باشه تو هم بازی. آنوقت کمتر شلنگ تخته می‌اندازد و قورتت نمی‌دهد در باتلاق خودش. بعد باید در برابر صفحه صد و هشتاد و ششم زندگیِ بقیه به یک لبخند و آرزوی موفقیتِ بیشتر اکتفا کرد و در صفحه‌ی بیست و سوم زندگی خود نوشت: امروز پسرک سه ساله‌ام زد سمت چپ سینه اش و گفت: «جات اینجاس» و تو وسط دعواهای ذهنی، جایت را پیدا کرده باشی و وظیفه‌ات را.... #مادری #لذت‌های_کوچک #تراپیست_کوچکم @daroniyat

☁️💕 عید مبارک🌸 #لطیف #جیغ_جیغو #قشنگ #دخترم الهی که بند رختاتون به این حال🤲🏻😁😍 @daroniyat

🌸 به نام خدای رازقی و ریحان🍃 خیره شده ام به آبی چشم های منشی،کلافه با کسی آن طرف خط تلفن صحبت می‌کند. فکر میکنم: چشمای خودشه؟؟چقدر آبیه مقنعه مشکی و روپوش سفید پوشیده،چهره ای معمولی،بدون آرایش... متوجه ام می شود: _برگه تون لطفا +تلفنی وقت گرفتم _نوع سونو تون؟؟ +حاملگی و تعیین جنسیت بعد انگار که «تعیین جنسیت» اکو بشود در مغزم و ارتش شوریده ای در قلبم!! می نشینم در سالن انتظار،دل می دهم به موسیقی بی کلام. دو پسر قبل از من و سه پسر بعد... همراه مادرم،نه ماه،بارداری هایش را به انتظار می نشستم تا خواهری بیاید و پا به پایم دخترانگی کند،که جهان خاص دختر بودنم را عمومیت ببخشد. صدای عبدالحلیم حافظ مرا از جهانی که تک نفره باقی ماند،بیرون میکشد. عبدالحلیم حافظ؟؟ اینجا؟؟ عجب ذوق هنری و لطیفی...! حتی بروشورهای پزشکی هم جایش را به اشعار سهراب داده... حبابی در دلم احساس میکنم،این یعنی جنین کوچکم بیدار شده،پیچ و تاب میخورد لابد خستگی در می کند. یعنی خمیازه هم می کشد؟! _بیست و چند هفته ای ناقلا،شما دختری یا پسر؟ فکر میکنم واقعا فرقی ندارد،وقتی جانم برای اخم پسرک دوساله ام در می رود. اما آخ اگر دختر باشد... انگار که هزار پروانه جایی در قفسه سینه ام پر می زنند. ذهنم پر می شود از رنگ صورتی _بفرمایید داخل دکتر،خانمی بود قد بلند،شوخ با خنده ای همیشگی... خوش اخلاقی مبنایش،همانطور که پیامبر رسالتش... صفحه مانیتورش را گرفت سمتم _ببین چطور دهنشو باز میکنه با حجم قندی که دلم آب کرد،می شد کارخانه شکری‌جات راه انداخت. تو دلی جانم دست ها را کنار‌ صورتش تکان میداد،دهنش مثل ماهی باز و بسته می شد و پاها را هم روی هم انداخته بود وقتی دکتر گفت: بگو ببینم دختره یا پسر؟؟میتونی بفهمی؟؟ قلبم زیرگوشم طبل می زد قبل تر ها یکبار بی هوا حُسنا صدایش کرده بودم این بار هم... _بعلههه دختره و قسم به لحظه ای که جور شادی را چشم ها می کشند... #مهربون_خدا_شکرت #شکوفهٔ_گیلاسم #به_بهانه_روز_دختر @daroniyat