درراه بندگی
شوریده . شیدایی و عشق دلیرانه او در ابتدا به گونه ای بود که کاملاً از سر و وضع خویش غافل شده بود و ب
علاج عشق
.
چون عشق برای شیخ محمدجواد هم راه بود و هم راهنما ، پس چا ره ای جز سوختن نبود و از این رو ایشان ریاضت های بسیار سنگین را تحمل کردند بطوری که در سنین بالا بسیار نحیف و لاغر شده بودند و شاید کوتاهی عمرشان هم به همین علت بود
.
البته خود می فرمود:
.
«اگر الان جوان شوم ، می دانم چطور باید بروم و پیمودن راه خیلی آسان تر از کاری بود که من کردم.»
.
عاشقان را هر نفس سوزیدنی است / بر ده ویران خراج و عشر نیست
.
خون ، شهیدان را زآب اولی تر است / این خطا از صد صواب اولی تر است
کانال"درراه بندگی"
@darrahbandgi
4_5892982837086258794.mp3
6.7M
بارون بهار گوهر آورده👏✨👏✨👏
🍰🌸☘🌸☘🍰
هر دختری که دختر زهرا نمی شود
هر بانویی که زینب کبری نمی شود
آمدی تا که به خورشید بخوانی ما را
آمدی تا به حسینت برسانی ما را
🌸☘ولادت با سعادت حضرت زینب کبری سلام الله علیها بر محبین اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام تهنیت باد.🌸☘
@darrahbandgi
🔻حاجآقا جاودان:
حتماً بعد از #نماز سر به زمین بگذارید و حداقل سه مرتبه با توجه « شُکراً » بگویید.
@darrahbandgi
💚 #فقط_جلب_رضای_خدا 💚
✍شاگـردی از استادش دربارهی جلب
#رضـایتخـدا و بهترین راه آن پرسید.
🔸استاد گفت: به گـورستان برو و به
مُردهها #تــوهین ڪن! شاگرد دستور
اسـتاد را اجرا ڪرد و نزد او برگشت.
اسـتاد گفت: جــواب دادند؟ شاگـــرد
گفـــت: نـــه!!
🔸اسـتاد گفت: پس بار دیگر به آنجا
برو و آن ها را #ستایش ڪن! شاگرد
اطاعت ڪرد و همان روز عصـــر نزد
استاد برگــــشت استاد بار دیگر از او
پرسید ڪه آیا مُردهها جواب دادند؟
و شاگـــرد گـــفت: نه
👌اســـتاد گفت: برای جلب رضایت
خدا #همـــین_طــور رفتار کن نه به
ستایش های مردم توجه کن و نه به
تحقـیر ها و تمسـخر هایشان!! بـدین
صـــورت است ڪه می تـــوانی راه
خــــودت را در پیــش گــیری.
💚 #فــقط_بــرای_خــــدا 💚
@darrahbandgi
درراه بندگی
علاج عشق . چون عشق برای شیخ محمدجواد هم راه بود و هم راهنما ، پس چا ره ای جز سوختن نبود و از این رو
رفیق راه
.
در آن ابتدا تنها کسی که می تواند اندکی در این گرداب های هول انگیز راهنمای شیخ محمدجواد باشد حاج حسین قمی از شاگردان میرزا جوادآقا ملکی تبریزی است
.
البته ایشان سمت استادی بر او نداشت ولی صحبت ها و کلمات میرزاجوادآقا را برایش نقل می کرد و او بهره ها می برد. بعدها نیز آقای انصاری از او به نیکی و احترام بسیار یاد می کرد
.
او در دل دفینه ای نهان داشت که گوهر آن داغ عشق بود و سوز او فرو نمی نشست تا او آرام گیر. و البته همین عشق آموزگار حقیقی و استاد او در این راه صعب و شورانگیز بود
.
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت / آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو
کانال"درراه بندگی"
@darrahbandgi