درس اخلاق در محضر بزرگان:
🔵⚪️ معرفی یاران اصحابالحسینعلیهالسلام| #جون_بن_حوی (یا #غلام_سیاه)..
👈👈 #جون، غلام سیاه، در آغاز تحت اختیار فضل بن عباس بود. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) وی را برای ابوذر خرید و به ابوذر هدیه داد. جون با ابوذ بود و وقتی ابوذر در زمان خلیفه سوم به ربذه تعبید شد ملازم او شد تا ابوذر وفات نمود پس به مدینه مراجعت نمود و در خدمت امیرالمؤمنین و پس از آن حضرت، در خدمت امام مجتبی و پس از ایشان در خدمت اباعبدالله الحسین (علیهمالسلام) بود [1]. در جریان کربلا جون از مدینه ملازم امام بود[2].
🔹وی اسلحهشناس بوده و در اسلحهسازی استاد و در کار مرمت آلات حرب آزموده و در اصلاح اسلحه بینا و بصیر بود. به همین خاطر شب عاشورا آن هنگام که حضرت حسین قصد مرمت اسلحهاش را داشت، کار تعمیر اسلحه حضرت را به عهده گرفت؛ آن هنگام که حضرتش اشعاری را میسرود که خبر از شهادتش میداد و زینب کبری (علیهاالسلام) آن اشعار را میشنید و مقصود امام را میفهمید لذا نتوانست خودداری کند و بر صورت خود لطمه زد و از هوش رفت[3].
🔹دیدن این صحنه آتشی در نهان جون برافروخت. به همین خاطر روز عاشورا خدمت امام رسید. امام به وی فرمود: به تو اجازه میدهم که جان خود را نجات دهی؛ زیرا تو برای طلب عافیت و آسایش از رنج دیگران در پی ما بودی پس خود را بخاطر ما گرفتار مکن.
🔹جون خود را روی پای اباعبدالله انداخت و گفت: یابن رسول الله من در وقت راحتی همراه شما بودم، آیا الان که در سختی افتادهایید شما را رها کنم؟ به خدا قسم! بویم بد، اصالتم لئیم و رنگی سیاه دارم ولی اگر شما به من لطف کنید، من نیز بهشتی، خوشبو، شرافتمند و سفید روی خواهم شد، نه به خدا سوگند! من از تو جدا نخواهم شد، تا خون سیاه من با خون شما مخلوط گردد[4].
🔹 حسین (علیهالسلام) اذنش داد و راهی میدان شد و چنین رجز می خواند: «سیه کاران ضرب دست این سیاه را با این شمشیر شرف بخش چسان می بینند؟ و سر نیزه محکم سیاه را چسان مینگرند؟ سیاه مجاهدی که در دفاع از خانواده پیامبر و حرم احمد می کوشد.» [5]جون لختی قهرمانانه جنگید و بیست و پنج نفر را از پا در آورد، سپس کشته شد[6].
🔹افتخارات جون به همین جا ختم نمی گردد. آنگاه که بر زمین افتاد، حسین (علیهالسلام) به بالینش آمد و گفت: خداوندا! صورتش را سفید گردان و بویش را خوش نما و با نیکان محشورش کن و بین او و آل محمد آشنایی افکن[7].
🔹و چه خوش به آرزویش رسید. از امام باقر نقل شده که وقتی مردمان برای دفن شهدا آمدند، جون را بعد ده روز یافتند در حالیکه از او بوی مشک بلند بود[8].
🔹رضوان خدا بر او باد؛ آنکه صاحب الزمان بر او سلام داد: «السلام علی جون بن حوی مولی ابیذرالغفاری»[9].
📚 منابع:
1. ابصارالعینفیانصارالحسین، ص176
2. اعیانالشیعه، ج2 ص297
3. نفسالمهموم، ص232- 233
4. لهوف، ص95و ابصار العین، ص176
5. عنصرشجاعت، ج3 ص316
6. نفسالمهموم، ص 291؛ مثیرالاحزان (درسوگامیرآزادی)، ص233
7. بحارالأنوار، ج45 ص23؛ نفسالمهموم، ص291
8. همان
9. بحارالأنوار، ج45 ص71
@darseakhlaghebozorgan 💐