هدایت شده از استاد آیت الله نیکزاد
باسمه تعالی
خلاصه تقریر برهان صدیقین مرحوم علامه طباطبایی و نقد حضرات فیاضی و معلمی بر آن
تقریر برهان
اصل واقعیت قابل زوال و عدم نیست؛ زیرا از فرض نیستی و عدم آن، ثبوت و تحقق آن لازم میآید. اگر فرض کنید هیچ واقعیتی وجود ندارد، معنایش این است که در واقع، هیچ واقعیتی وجود ندارد به تعبیر علامه واقعاً هیچ واقعیتی وجود ندارد. پس اصل واقعیت محفوظ مانده و ثابت است و به هیچ وجه قابل سلب و زوال نیست. چیزی که زوالش ذاتاً مستحیل است، ثبوت و تحققش ذاتاً واجب خواهد بود. با این بیان وجود واجب الوجود ثابت میشود.
این تقریر به هیچ مسئله فلسفی به عنوان مبدأ تصدیقی نیاز ندارد و تنها با نفی سفسطه و پذیرش اصل واقعیت، وجود خدا اثبات میشود. ازاینرو، میتوان آن را «اخصر البراهین» نامید؛ در حالی که تقریر ملاصدرا به مقدماتی و تقریر حاجی سبزواری به یک مقدمه (اصالت الوجود) نیازمند بود.
نقد و بررسی آقایان فیاضی و معلمی
واقعیت به دو قسم تقسیم میشود:
1. «واقعیت اعم» که همان واقع نفس الامری است و ملاک صدق و کذب قضایاست و شامل واقع عدم هم میشود.
2. «واقعیت اخص» که واقع عینی و خارجی است و مورد انکار سوفسطی است. در استدلال مرحوم علامه میان واقعیت اعم و واقعیت اخص، خلط شده است. اثبات واقع نفس الامری نمیتواند واقعیت عینی و وجودی را اثبات کند. سوفسطی که واقعیت را انکار میکند، واقعیت عینی را منکر میشود، نه واقع نفس الامری که شامل واقع عدم هم میشود. به همین دلیل، سوفسطی که میگوید واقع عینی و خارجی واقعاً معدوم است؛ یعنی در نفس الأمر همه جا عدم و نیستی است و هیچ چیزی موجود نیست.
او در اینجا واقع را قبول دارد، ولی واقع نفس الأمر را عدم میداند نه وجود. در نتیجه، این عبارت مرحوم علامه که: «اگر کسی نفی واقعیت کند با نفی واقعیتْ اثبات واقعیت کرده است»، صحیح نیست؛ زیرا واقع مساوی با وجود نیست، بلکه اعم از وجود و عدم است. واقع امور وجودی، وجود است، ولی واقع امور عدمی، عدم است. کسی که میگوید: «هیچ چیزی واقعاً موجود نیست»، در اینجا واقع، عدم است نه وجود و مطابق بودن این قضیه با واقع، به این است که چیزی در عالم موجود نباشد، نه اینکه چیزی موجود باشد. ( نقد آقای فیاضی)
قید «واقعاً» در عبارت: «... فلو فرضنا بطلان کلِّ واقعیةٍ فى وقتٍ او مطلقا کانت حینئذٍ کلُّ واقعیةٍ باطلة واقعا، أى واقعیة ثابتةٌ ...»، نزد علامه، گویای ثبوت و وجود است، در حالی که مدلول «واقعا» در قضایای ثبوتی، گویای ثبوت است؛ ولی در قضایای سلبی، گویای عدم است. اگر گفته شود: «شریک الباری معدوم است واقعاً»؛ در اینجا کلمه « واقعاً » ثبوتی را به دنبال ندارد، بلکه واقع و نفس الامر این گونه قضایا، همان نبود و عدم است، نه ثبوت یک حقیقت. ازاینرو، عبارت «واقعیت معدوم است واقعاً»، گویای هیچ واقعیت ثبوتی نیست و معنایش این است که هیچ موجودی در عالم وجود ندارد. ( نقد آقای معلمی)
نقد هر دو بزرگوار یکسان است و آن خلط میان واقع اخص یعنی وجود خارجی و واقع اعم نفس الأمری که اعم از وجود و عدم است.
البته مرحوم علامه چون نفس الامر و واقع را چه در قضایای ثبوتیه و چه در قضایای سلبیه مساوی با مطلق ثبوت میداند (اعم از ثبوت حقیقی و اعتباری) قید «واقعاً» را ظاهراً با وجود و ثبوت مساوی تلقی میکند، در حالی که واقع و نفس الامر با وجود و ثبوت مساوی نیست، بلکه اعم از ثبوت و عدم است. به همین دلیل در قضیه «شریک الباری معدوم واقعاً»، نفس الامر و واقع این قضیه همان نبود و عدم شریکالباری است نه ثبوت یک حقیقتی.
بنابراین، مطابق بودن این قضیه با واقع، به این است که شریکالباری وجود نداشته باشد و معدوم باشد. همچنین در قضیه «واقعیت معدوم است واقعاً»، مطابق بودن این قضیه با واقع به این است که هیچ چیزی وجود و ثبوت نداشته باشد، نه اینکه چیزی ثبوت و وجود داشته باشد.
نیکزاد
https://eitaa.com/darseostadnikzad
recording-20240911-071204.mp3
18.91M
👆تفسیر سوره مرسلات (۱) از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
باسمه تعالی
چرا در مباحث فقهی فقها، استناد به نهج البلاغه خیلی کم و نادر است؟
پاسخ
البته در مباحث حقوقی و سیاسی و حکومت و حکمرانی فقها مخصوصاً فقها و اندیشمندان متاخر استنادات نسبتا فراوانی به نهج البلاغه دارند.
اما در عین حال در کل، استنادات فقهی به نهج البلاغه چندان زیاد نیست به نظر میرسد این امر حداقل به خاطر دو جهت زیر است:
۱- مباحثی که در نهج البلاغه مطرح شده است معمولاً مباحث فقهی به معنای بیان احکام شرعی نیست. مباحث نهج البلاغه نوعاً در موارد زیر است
الهیات و معارف اسلامی، بیان عوالم غیب و فرشتگان ، ذکر پارهای از آیات و نشانههای شگفت انگیز قدرت و حکمت الهی در جهان، مباحث گوناگون در مورد عالم برزخ و معاد و حیات پس از مرگ و تاکید بر توجه به آن ، بیان مباحث عرفانی و سیر و سلوک روحی، بیان فلسفه و حکمت احکام و شرایع، بیان مباحث اخلاقی و مواعظ و نصایح و حکمتها در سطح گسترده، نکوهش دنیا و مذمت دلبستگی و تعلق به آن، دعوت به جهاد و بیان اهمیت آن، نکوهش اصحاب و یاران خود و مردم کوفه به خاطر عدم اطاعت و همراهی، نکوهش خلفا و بیان موارد سوء استفاده از بیت المال، نکوهش معاویه و طلحه و زبیر و برخی از خواص، نکوهش اصحاب و یاران خود و مردم کوفه، نامههای متعدد به استانداران و کارگزاران خود برای رعایت حدود و موازین شرعی و توجه به ارباب رجوع و .....
۲- سید رضی رحمة الله علیه مطالب و مباحث نهج البلاغه را به صورت مرسل و بدون ذکر اسناد و مدارک بیان کرده است هر چند برخی از محققین متاخر زحمات ارزشمندی برای پیدا کردن اسناد و مدارک نهج البلاغه متحمل شدهاند و در این رابطه کتابهایی نگاشتهاند اما در عین حال حتی مواردی که اسناد و مدارک آن را پیدا کردهاند در بسیاری از موارد از جهت فقهی و رجالی این اسناد، قابل استناد برای فتاوای فقهی نیست.
نیکزاد
#حدیث
https://eitaa.com/darseostadnikzad
کتاب القضاء از تحریر الوسیله(۱).mp3
19.71M
👆مروری بر فقه قضاء؛ کتاب القضا از تحریر الوسیله(۱). از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
recording-20240908-202321.mp3
13.37M
درس اسفار ملاصدرا ، جلد۶، جلسه پنجم برهان امکان ووجوب. از حکیم متاله استاد نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikza
کتاب القضا (۲).mp3
12.31M
👆مروری بر فقه قضاء؛ کتاب القضا از تحریر الوسیله(۲). از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
recording-20240909-155913.mp3
21.86M
درس اسفار ملاصدرا ، جلد۶، جلسه ششم. برهان شیخ اشراق بر اثبات واجب و نقد آن از حکیم متاله استاد نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikza
مرور کتاب القضا، تحریر الوسیله(۳).mp3
15.28M
👆مروری بر فقه قضاء؛ کتاب القضا از تحریر الوسیله(۳). از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
اسفار ج ۶- (۷).mp3
17.03M
درس اسفار ملاصدرا ، جلد۶، جلسه هفتم. ادامه نقد و بررسی برهان شیخ اشراق در اثبات واجب.از حکیم متاله استاد نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikza
بسمه تعالی
انتقادات آقای آقامیری بر حضرت نوح این است که چرا برای قومش درخواست عذاب کرد آیا بهتر نبود که در خواست عذاب نمیکرد به ویژه اینکه با عذاب شدن آنها و فرستادن آنها به جهنم، کار شیطان را راحت کرد که به دنبال به جهنم فرستادن آنها بود از این گذشته چرا بعد از فرا رسیدن عذاب تنها برای فرزندش دلسوزی کرد و از او خواست که سوار کشتی شود؟
پاسخ
اولاً قرآن کریم هم در سوره هود و هم در سوره نوح بیان میکند که حضرت نوح مدت بسیار مدی د و طولانی برای قومش دلسوزی کرد و شبانه روز و آشکار و پنهان آنها را به راه راست یعنی راه هدایت و رحمت و مغفرت الهی دعوت کرد و با انواع ادبیات و استدلال منطقی و خیرخواهانه آنها را ارشاد کرد قرآن کریم میفرماید ۹۵۰ سال اینگونه تلاش کرد اما جز فرار و تکذیب و استهزاء ثمری نداشت.
پس حضرت نوح به اندازه کافی برای قومش دلسوزی کرد. در آیه ۳۲ سوره هود آمده است که قوم نوح به او گفتند خیلی زیاد با ما چانه زنی کردید دیگر بس است اگر راست میگویید آن عذاب موعود را برای ما بیاور.
خداوند در سوره هود میفرماید که ما به نوح وحی کردیم که جز همین عدهای که ایمان آوردند از قوم تو کسی دیگر ایمان نخواهد آورد( آیه ۳۶)
بنابراین ماندن قوم نوح و عذاب نشدن آنها نه تنها سودی به حال آنها نداشت بلکه بر گمراهی و عذاب آنها افزوده میشد. بر این اساس این سخن ایشان که عذاب آنها به نفع شیطان تمام شد نادرست است، چون جهنمی شدن همه آنها قبل از عذاب، حتمیت یافته بود.
و در سوره نوح از قول حضرت نوح خطاب به خداوند آمده است که خدایا اگر اینها در زمین باقی بمانند بندگان تو را گمراه میکنند و جز فاجر کافر زاد و ولد نمیکنند از اینجا نیز استفاده میشود که نفرین حضرت نوح از سر دلسوزی برای دیگران و آیندگان بوده است.
و در حقیقت با این عذاب، زمین از لوث وجود مفسدان و گمراه کنندگان پاک شد و زمینه برای هدایت نسلهای آینده فراهم شد.
از این گذشته از آیات سوره هود استفاده میشود که عذاب قوم نوح مشیت و اراده خداوند بوده است. به دلیل اینکه وقتی قومش از او خواستند عذاب موعود را بیاورد در پاسخ فرمود: «قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَمَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ»
یعنی نوح گفت: آن وعده را تنها اگر خدا خواهد به شما میرساند و هیچ از آن مفرّی ندارید..
در آیات بعدی میفرماید: « وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡكَ بِأَعۡيُنِنَا وَوَحۡيِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِي فِي ٱلَّذِينَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ » یعنی خداوند به نوح فرمود: به ساختن کشتی در حضور و مشاهده ما و به دستور ما مشغول شو و درباره ستمکاران که البته باید غرق شوند دیگر ( به عنوان شفاعت ) با من سخن مگوی.
از این گذشته در مورد اقوام و امم دیگر مانند قوم عاد و ثمود و لوط که خداوند بر آنها عذاب فرستاد چه میگویید آیا بر مشیت خداوند هم نقد دارید.
در مورد خطاب حضرت نوح به فرزندش، پاسخ این است که به صورت طبیعی هر پدری به صورت ویژه خواهان خوشبختی و نجات و هدایت فرزندش است به همین خاطر حضرت نوح تا آخرین لحظه احتمال میدهد که شاید فرزند گمراه اوبا ادبیات پدرانه هدایت شود لذا از او میخواهد که از جمع کافران جدا شود و ایمان آورد و به کشتی وارد شود.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
کتاب القضا(۴).mp3
3.15M
👆مروری بر فقه قضاء؛ کتاب القضا از تحریر الوسیله(۴). از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
جلد ۶ اسفار، (۸) .mp3
15.82M
درس اسفار ملاصدرا ، جلد۶ فصل۳، جلسه هشتم . نقد وجوه چهارگانه بعض المحققین بر اثبات واجب از حکیم در حکمت متعالیه استاد نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikza
🛑فردا؛ نخستین ماهگرفتگی سال ۱۴۰۳ در ایران
🔹بامداد چهارشنبه، نخستین ماهگرفتگی قابل مشاهده سال در ایران رخ میدهد، این ماهگرفتگی جزئی، که تنها بخش کوچکی از ماه را در سایه زمین قرار میدهد، به دلیل نزدیکی به طلوع خورشید، فرصت محدودی برای مشاهده خواهد داشت.
🔹زمان ورود ماه به سایه زمین ساعت ۵:۴۳ بامداد، اوج گرفتگی در ساعت ۶:۱۴ بامداد و پایان آن ساعت ۶:۴۶ بامداد به وقت ایران است.
پ.ن. نماز آیات واجب میشود. فراموش نشه.
تا قبل از باز شدن ماه، نماز با نیت ادا هست. پس از پایان باز شدن، نماز به نیت قضا خوانده شود.
کتاب القضا(۵).mp3
12.18M
👆مروری بر فقه قضاء؛ کتاب القضا از تحریر الوسیله(۵). از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
جلد۶ اسفار، (۹).mp3
20.49M
درس اسفار ملاصدرا ، جلد۶، جلسه نهم. ذکر براهین الهیون و طبیعیون و متکلمون برای اثبات واجب از حکیم در حکمت متعالیه استاد نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikza
تفسیر سوره مرسلات(۲).mp3
17.76M
👆تفسیر سوره مرسلات (۲) از مفسر گرانقدر آیت الله نیکزاد
#تفسیر
🆑 @darseostadnikzad
recording-20240919-055613.mp3
5.71M
توضیحاتی در مورد جواز نکاح با طفل نابالغ و استمتاع از او در تحریرالوسیله. از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
بسمه تعالی
پیامبر اکرم و صدور انقلاب اعتقادی و فرهنگی
پیامبر اکرم (ص) در مکه با اینکه در شرایط بسیار سخت و دشوار و ناگوار بود به صورت جدی به دنبال صدور انقلاب اعتقادی و فکری و فرهنگی به مناطق دیگر بود.
نمونه آن فرستادن مبلغینی مانند مصعب بن عمیر به مدینه (یثرب) برای تبلیغ اسلام و مسلمان کردن آن دیار است که الحمدلله موفقیت بالایی نصیب آنها شد و اهل مدینه قبل از هجرت پیامبر ص به آنجا مسلمان شدند و در هنگام هجرت پیامبر با شکوه و شادی و خوشحالی زایدالوصف به استقبال پیامبر اکرم ص آمدند و نیز در خانههای خود مهاجرین مکه را سکنا دادند. این یک نمونه روشن برای صدور انقلاب به خارج از مکه بود.
نمونه دیگر فرستادن نمایندگانی به یمن برای تبلیغ اسلام و مسلمان کردن مردم آن دیار در سال دهم هجرت است که یکی از این نمایندگان پیامبر اکرم، حضرت علی علیه السلام است که موفق شد بسیاری از مردم یمن را مسلمان سازد و اسلام را در آن سرزمین گسترش دهد.
هنگام حجة الوداع پیامبر اکرم و عزیمت او از مدینه به مکه پیکی به یمن برای حضرت علی میفرستد که از همان جا همراه مسلمانان برای انجام حج و پیوستن به او به سوی مکه حرکت کند که حضرت علی با جمع کثیری از مردم مسلمان یمن برای انجام اعمال حج به مکه عزیمت میکند.
نمونه دیگر میتوان به نامه نوشتن پیامبر اکرم ص به پادشاهان و امرای مناطق مختلف جهان برای دعوت به اسلام، در سال ششم هجرت بعد از صلح حدیبیه با مشرکین مکه، اشاره کرد پیامبر ص در این نامهها به صورت صریح و قاطع آنها را به اسلام دعوت میکند. جالب این است که پیامبر اکرم در این نامهها خطاب به امرا و پادشاهان مینویسد: اسلم، تسلم یعنی اسلام بیار تا در امان باشی.
نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
آخرین خطبه جان سوزحضرت علی علیه السلام در مسجد کوفه و دعوت به جهاد با دشمن (خطبه۱۸۲)
حضرت در آخرين هفته عمر خود خطبهاى طولانی ایراد فرمود كه آخرين خطبهاش بود. و قبل از فرارسیدن جمعه بعدی به دست ابن ملجم ملعون ضربت خورد و به شهادت رسید.
نوف بوکالی نقل میکند که حضرت در حالی که بر روی سنگی ایستاده بود و لباس پشمینهای بر تن داشت و پیشانی او مانند زانوی شتر به خاطر سجدههای زیاد پینه بسته بود در کوفه این خطبه را خواند. این خطبه طولانی است و در آخر آن فرمود:
«أيْنَ إخْوَانِى الَّذِينَ رَكِبُوا الطَّرِيقَ، وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ؟ أيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ؟ وَ أيْنَ ذُوالشَّهَادَتَيْنِ؟ وَ أيْنَ نُظَرَآؤُهُمْ مِنْ إخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ؟ وَ ابْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ1 إلَى الْفَجَرَةِ؟
ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ، فَأطَالَ الْبُكَآءَ؛ ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:
أوْهِ! عَلَى إخْوَانِى الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْءَانَ فَأحْكَمُوهُ، وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأقَامُوهُ. أحْيَوُا السُّنَّةَ، وَ أمَاتُوا الْبِدْعَةَ. دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأجَابُوا، وَ وَثِقُوا بِالْقَآئِدِ فَاتَّبَعُوهُ.
«كجا هستند برادران من كه سوار بر مركب راه حقّ شدند، و طريق را به خوبى پيمودند؟ آنان كه بر اساس حقّ گذشتند، و جميع اعمال و اقوالشان را بر اين مدار قرار مىدادند. عمّار كجاست؟ ابن تيّهان كجاست؟ حذيفه ذو الشّهادتين كجاست؟ امثال و نظائرشان كجا هستند كه با مرگ عقد اخوّت بستند، و با يكديگر پيمان نهادند كه تا حدّ شهادت و خوابيدن در بستر موت، دست از حمايت برندارند؟ آنان كه شهيد شدند و سرهاى آنها را به نزد فجره و فسقه و جنايتكاران روزگار همچون معاويه بردند.
در اين حال حضرت دست خود را به محاسن مباركش زد، و گريۀ طولانى نمود؛ و پس از آن فرمود:
آه! بر آن برادران در گذشتۀ من كه قرآن را تلاوت كردند، و آن را استوار و محكم داشتند. و در واجبات تدبّر كردند، و آنها را اقامه نمودند. سنّت را زنده كردند، و بدعت را كشتند. به جهاد دعوت شدند و اجابت نمودند. و به قائد و رهبرشان وثوق داشتند و از او پيروى كردند!»
ثُمَّ نَادَى بِأعْلَى صَوْتِهِ: الْجِهَادَ، الْجِهَادَ! عِبَادَ اللَهِ! ألاَ وَ إنِّى مُعَسْكِرٌ فِى يوْمِى هَذَا، فَمَنْ أرَادَ الرَّوَاحَ إلَى اللَهِ فَلْيَخْرُجْ.
«و پس از آن با بلندترين فرياد خود ندا در داد: جهاد، جهاد! اى بندگان خدا! آگاه باشيد كه من همين امروز تهيّۀ سپاه مىبينم و به سوى معاويه حركت مىكنم؛ هركس مىخواهد به سوى خدا برود، خارج شود.»
قالَ نَوْفٌ: وَ عَقَدَ لِلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فى عَشْرَةِ ءَالافٍ، وَ لِقَيْسِ ابْنِ سَعْدٍ رَحِمَهُ اللَهُ فى عَشْرَةِ ءَالافٍ، وَ لأبى أيّوبَ الأنْصارىِّ فى عَشْرَةِ ءَالافٍ، وَ لِغَيْرِهِمْ عَلَى أعْدادٍ اخَرَ وَ هُوَ يريدُ الرَّجْعَةَ إلَى صِفّينَ.
فَما دارَتِ الْجُمُعَةُ حَتَّى ضَرَبَهُ الْمَلْعونُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَهُ. فَتَراجَعَتِ الْعَساكِرُ، فَكُنّا كَأغْنامٍ فَقَدَتْ راعِيَها تَخْتَطِفُها الذِّئابُ مِنْ كُلِّ مَكانٍ1.
«نوف بكالى گفت: در اين حال براى حضرت امام حسين عليه السّلام پرچمى بست با ده هزار نفر، و براى قيس بن سعد بن عباده پرچمى با ده هزار نفر، و براى أبو أيّوب انصارى با ده هزار نفر، و براى غير از اينها پرچمهاى ديگرى، و اراده داشت به سرزمين صفّين براى جنگ با معاويه برگردد.
هنوز جمعه كه روز خطبه و جماعت است نرسيده بود كه او را ابن ملجم ملعون با شمشير زد. سپاهها و عسكرها همه بازگشتند، و ما مانند گوسفندانى شديم كه چوپانشان مفقود شده و گرگها از هر جانب آنها را مىربودند.»
نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش قرآنی
قرآن کریم در آیه ی ۱۹۰ سوره ی بقره می فرماید: وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ... این آیه عدم خشونت و ظلم را در جنگ به رزمندگان گوشزد می کند.
اما در آیه ۳۳ سوره مائده می فرماید: إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ...
چگونه جواز این حجم از خشونت در جنگ با محاربین، با آیه قبل که به مومنین سفارش عدم تعدی در جنگ را میکند قابل جمع است؟
پاسخ
مراد از عدم اعتدا در قتال با دشمن همان گونه که مرحوم علامه طباطبایی در المیزان در ذیل آیه بالا اشاره فرمودند و نیز در روایات آمده است، قتل زنان و کودکان و بیماران و معذوران و قطع درختان و مسموم کردن آبها و جنگیدن قبل از دعوت کفار به حق و آغازگر جنگ بودن و ادامه قتال پس از تسلیم دشمن و امثال آن است.
معنای عدم اعتدا این نیست که در جنگ با دشمن خشونت و غلظت نشان ندهید اتفاقا باید در برابر دشمنی که آغازگر جنگ است غلظت و خشونت نشان داد تا وادار به عقب نشینی شود و طمع بازگشت به جنگ را در سر نپروراند.
جالب این است که آیات متعددی دلالت بر این دارد که در جنگ با دشمن ظالم و نابکار، غلظت و خشونت نشان دهید. به عنوان نمونه آیات ذیل را ملاحظه فرمایید.
يَـٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ قَٰتِلُواْ ٱلَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ ٱلۡكُفَّارِ وَلۡيَجِدُواْ فِيكُمۡ غِلۡظَةࣰۚ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ مَعَ ٱلۡمُتَّقِينَ( توبه/۱۲۳)
يَـٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ جَٰهِدِ ٱلۡكُفَّارَ وَٱلۡمُنَٰفِقِينَ وَٱغۡلُظۡ عَلَيۡهِمۡۚ وَمَأۡوَاهُمۡ جَهَنَّمُۖ وَبِئۡسَ ٱلۡمَصِيرُ (توبه/۹)
إِذْ يُوحي رَبُّكَ إِلَى الْمَلائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذينَ آمَنُوا سَأُلْقي في قُلُوبِ الَّذينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْناقِ وَ اضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنانٍ .
ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ شَآقُّواْ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥۚ وَمَن يُشَاقِقِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ
ذَٰلِكُمۡ فَذُوقُوهُ وَأَنَّ لِلۡكَٰفِرِينَ عَذَابَ ٱلنَّارِ ( انفال/۱۴-۱۲)
در مورد آیه ۲۳ سوره مائده که در مورد مجازات محارب با خدا و رسول است مطلب به همین منوال است قطعاً مجازات کسی که با محاربه خود، امنیت جامعه را مخدوش میسازد و رعب و وحشت ایجاد میکند باید سنگین باشد تا بازدارندگی داشته باشد چنانکه مجازات جرم دزدی به دلیل آسیب امنیتی که ایجاد میکند باید سنگین باشد قرآن دستور میدهد که باید دست دزد بریده شود این مجازات هر چند در ظاهر خشونت آمیز است ولی جهت بازدارندگی لازم و ضروری است.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
مرور کتاب القضا(۶).mp3
18.53M
👆مروری برکتاب القضا از تحریر الوسیله(۶). از آیت الله نیکزاد
#فقه
🆑 @darseostadnikzad
توصیه ها و تذکرات مهم برای آغاز سال تحصیلی جدید حوزه ها.mp3
9.73M
توصیهها و تذکرات مهم به طلاب محترم برای آغاز سال جدید تحصیلی حوزهها از استاد بزرگوار آیت الله نیکزاد
#درس اخلاق
https://eitaa.com/darseostadnikza
May 11
سلام بر دوستان کانال استاد نیکزاد
برنامه درسی جناب استاد در سال تحصیلی۱۴۰۳ به شرح ذيل میباشد:
شنبه تا سهشنبه: هروز فقه و اصول فقه( الآن مبحث ولایت فقیه و تنبیهات برائت)
چهارشنبه: تفسیر قرآن
چهارشنبه و پنجشنبه: تفسیر، ادامه اسفار جلد ۶، و ادامه مرور کتاب القضاء از تحریر الوسیله
پیوند ایتا:
https://eitaa.com/darseostadnikzad
پیوند تلگرام:
https://t.me/darsostadnikzad