در پاسخ مطلب بالا باید گفت برگزاری مراسم اربعین و نیز مراسم سوم و هفتم و سالگرد برای اموات اگر به نیت نص خاص و سنت خاص انجام شود بدعت است ولی اگر چنین نیتی در کار نباشد بلکه به نیت استحباب عام یاد کرد اموات مومنین و قرائت قرآن و فاتحه و مدائح و مراثی اهل بیت و بیان آموزههای دینی و توزیع خیرات و مبرات و بهرهمندی اموات از ثواب و فضیلت آنها باشد نه تنها بدعت نیست بلکه کار بسیار نیکو و پسندیده و مرضی شارع مقدس است.
جا داشت این برادر بزرگوار به جای این همه ابراز حساسیت و نگرانی برای برگزاری اربعین اموات مومنین، با بیان این مطلب روشن، روشنگری میکرد و یادآوری می فرمود که برگزاری این مراسم از باب یادکرد اموات و اهدای حسنات و خیرات به ارواح آنها کار پسندیدهای است اما باید توجه داشت که نص خاصی برای خصوص این سنتها و مراسم وجود ندارد. همانگونه که در مورد شهادت بر ولایت امیرالمومنین علیه السلام در اذان و اقامه چنین چیزی گفته میشود یعنی در عین تاکید بر استحباب ذکر آن از باب تیمن و تبرک تذکر داده میشود که نص خاصی برای آن وجود ندارد و نباید آن را به نیت جزء اذان و اقامه گفت. چنانکه دقیقاً همین سخن در مورد مراسم سالگرد شهادت و یا وفات ۱۴ معصوم علیهم السلام یا مراسم جشن و چراغانی برای موالید آنها و یا بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مطرح است یعنی در عین اینکه نص خاصی برای برگزاری این مراسم وجود ندارد و در زمان معصومین علیهم السلام هم اینگونه مراسم برگزار نمیشد اما در عین حال بر استحباب عام آن تاکید می گردد.
این برادر محترم نگران این است که اهل سنت برای برگزاری مراسم اربعین برای اموات مومنین ما شیعیان را متهم به بدعت کنند.
جا دارد به این برادر محترم گفته شود که اولاً راهکار دوری از این اتهام این است که همین توضیح و توجیه بالا برای آنها بیان شود نه اینکه از این کار خیر و پسندیده صرف نظر شود ثانیا اگر دیدگاه اهل سنت این است که به دلیل نبود نص خاص از جانب معصوم، این مراسم بدعت شمرده میشود آنها باید پاسخگوی موارد متعدد مشابه مانند صلاة تراویح و تصفیق در نماز و اضافه کردن جمله الصلاة خیر من النوم در اذان و اقامه نماز صبح و حذف جمله حی علی خیر العمل در اذان و اقامه و نیز نفی مشروعیت متعه نکاح و متعه حج و امثال آن باشند.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
9.4M
تحلیل استد نیکزاد ازسخن امام حسین(ع) در ورود به کربلا:
« الناس عبیدالدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فإذا محصوا بالبلاء قل الدیانون»
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
آیا میان دو آیه انفال و آل عمران ناسازگاری است؟
قرآن کریم در آیه ۹ سوره انفال در باره امداد غیبی به مسلمین در جنگ بدر می فرماید:
إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ( انفال/۹)
آین آیه دلالت دارد که پس از استغاثه مسلمین در جنگ بدر خداوند ۱۰۰۰ فرشته را برای یاری آنها فرستاده است.
اما در همین رابطه در آیه ۱۲۳ و ۱۲۴ سوره آل عمران می فرماید
وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ بِبَدْر وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلاثَةِ آلاف مِنَ الْمَلائِکَةِ مُنْزَلینَ.
خداوند شما را در جنگ (بدر) یارى کرد، در حالى که شما ناتوان بودید. پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، تا شکر نعمت او را به جا آورده باشید!.
در آن هنگام که تو به مؤمنان مى گفتى: «آیا کافى نیست که پروردگارتان، شما را به سه هزار نفر از فرشتگان، که (از آسمان) فرود مى آیند، یارى کند»؟!
در آیه ۹ سوره انفال تعداد فرشتگان را هزار نفر اما در آیه ۱۲۴ سوره آل عمران تعداد فرشتگان را ۳ هزار نفر معرفی می کند.
پاسخ
پاسخی که علامه طباطبایی ره در المیزان در ذیل آیه ۹ سوره انفال بیان می کند این است که این آیه نمی فرماید ما تنها ۱۰۰۰ فرشته فرستادیم بلکه می فرماید:
ما ۱۰۰۰ فرشته ای که فرشتگان دیگری را به دنبال خود می آورند نازل کردیم.
چون مردف از اردف است مردف به سواره ای می گویند که دیگری و یا دیگران را در پشت سر خود سوار می کند.
بنا بر این آیه ۹ انفال دلالت دارد آن ۱۰۰۰ فرشته، جلودار و پیشقراول فرشتگان بعدی بوده اند. یعنی به دنبال خود فرشتگان دیگری را آورده اند.
آیه ۱۲۴ آل عمران دلالت دارد آن ۱۰۰۰فرشته، ۲۰۰۰ فرشته دیگر را به دنبال خود آورده اند.
پس میان دو آیه تنافی وجود ندارد.
نیکزاد
#معارف
https://eitaa.com/darseostadnikzad
8.43M
راز و رمز موفقیت دین اسلام و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم( بحث مهم) در بیان استاد نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
پرسش مهم : آیا فقه اسلامی تنها عهده دار بیان حکم است نه برنامه؟
امام در یکی از پیامهای معروف خویش فرمودند: «فقه برنامه زندگی از گهواره تا گور است.»
آقای دکتر سروش در نقد این سخن نوشتند که فقه عهدهدار بیان احکام افعال مکلفین است نه برنامه زندگی. به تعبیر دیگر فقه اسلامی دیدگاه های خود را در برابر افعال مکلفین مانند وجوب و حرمت و استحباب و کراهت و اباحه بیان میکند اما راهکار و ساز و کاری برای بهتر زیستن و نیز حل انواع مشکلات زندگی ارائه نمیدهد برنامه را باید از علم گرفت نه از فقه.
پاسخ
در نقد این سخن گفته میشود که انکار ارائه برنامه در موضوعات بالا در فقه اسلامی خلاف واقعیت و انصاف است عجالتاً تنها به چند مورد از برنامهها و راهکارها در موضوعات مختلف در فقه اسلامی اشاره می شود.
۱-قانون ارث در فقه اسلامی برنامه است زیرا معلوم است که ارائه راهکار و ساز و کار خاص برای تقسیم اموال به جای مانده از میت، برنامه است به تعبیر دیگر راهکارهای تقسیم اموال میان بازماندگان و طبقات مختلف ارث با تمام جزئیات، برنامه است.
۲-انواع عقود و معاملات که در فقه اسلامی آمده است مانند خرید و فروش و اجاره و قرض و مضاربه و مسابقات و مضارعه و صلح و هبه و حرمت ربا و کم فروشی و احتکار و ... با جزئیاتی که در فقه آمده است راهکارهای مختلف اقتصاد اسلامی در داد و ستد و نقل و انتقال و جابجایی درست اموال و شیوه های مختلف کسب درآمد و سود است.
امضایی بودن عقود و معاملات، نافی فقهی بودن آن نیست. هم تاسیسات و هم امضائیات در فقه اسلامی، فقه شریعت هستند.
۳-شیوههای مختلفی که در شریعت اسلامی برای حل مشکل فقر و محرومیت در جامعه آمده است برنامه فقر و محرومیت زدایی فقه به حساب میآید. مانند صدقات و انفاقات و خیرات و مبرات و خمس و زکات و شیوه های مختلف در اختیار قرار دادن اعیان سرمایه از جانب صاحبان سرمایه به نیازمندانی که سرمایه ندارند ولی توانایی کسب و کار دارند مانند مضاربه و مزارعه و مساقات مخصوصاً با توجه به بیان جزئیات آنها در فقه.
۴-راهکارهایی که شریعت اسلام برای ارتباط با خداوند و انس و تقرب با او و تعالی نفس به عنوان عبادات مانند نماز و روزه و حج و اذکار و اوراد و سجدهها و دعاها، مخصوصاً با ذکر شیوهها و جزئیات مختلف آنها بیان کرده است برنامه عبادی و ارتباط با خدا به حساب میآید.
۵-راهکارهایی که اسلام با بیان جزئیات مختلف برای هدایت و تربیت افراد جامعه و نظارت بر آنها و جلوگیری از انحرافات و مفاسد اجتماعی ارائه
داده است برنامه هدایتی و تربیتی فقه اسلام به حساب میآید.
قرآن میفرماید: « ادعُ إِلىٰ سَبيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَالمَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَجادِلهُم بِالَّتي هِيَ أَحسَنُ » (نحل/۱۲۵) و نیز « كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ»(آل عمران/۱۱۰) و نیز « الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ ۗ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ» (حج/۴۱)
خلاصه، وجوب تعلیم عقاید و اخلاق و احکام و لزوم ارشاد و هدایت مردم و امر به معروف و نهی از منکر با مراتب مختلف آن و دعوت به خیر و تشکیل هستههایی برای اجرای آنها بخشی از برنامه فقه اسلامی برای مقاصد بالا است.
۶-راهکارهایی که در فقه اسلام برای تشکیل خانواده و حفظ و حراست از آن ارائه داده است برنامه فقه خانوادگی اسلام به حساب میآید مانند تاکید و ترغیب به امر ازدواج و بیان فضیلتهای آن و بیان اشکال مختلف ازدواج و بیان وظایف و حقوق زن و شوهر در کانون خانواده مانند مهریه و نفقه و تمکین و قسم و خروج زن از خانه و انجام کار در خارج از خانه و بیان کراهت شدید طلاق و البته تجویز آن در صورت مصلحت و ضرورت و انواع طلاق و مسئله لعان و بیان وظایف و حقوق والدین و فرزندان و ...
۷- راهکارهایی که شریعت اسلام و سیره پیشوایان دینی برای مدیریت و حاکمیت بر جامعه ارائه داده است برنامه فقه مدیریتی و حکومتی اسلام به حساب میآید.
مانند بیان وجوب تشکیل حکومت و کارگزاران و نهادهای حکومتی و شرایط حاکمان و شیوه انتخاب آنها و نظارت آنها بر جامعه و نظارت جامعه بر آنها و نیز بیان ضوابط سیاست خارجی و ارتباط با کشورها و ملل دیگر و حتی بیگانگان و کفار و نیز فریضه جهاد ابتدایی و دفاعی و تکلیف غنائم جنگی و نیز صلح و شرایط آن و بیان اموال عمومی و دولتی و لزوم جلوگیری دولت از احتکار و کم فروشی و ربا و ...
۸-دیدگاه اسلام درباره انواع اموال و انواع مالکیت ها مانند اموال و مالکیت خصوصی و عمومی و دولتی مانند فیئ و انفال و غنائم و ... و بیان جزئیات هر یک از آنها و نیز دستورات اسلام در باب انواع کسب و کارها و راههای مختلف کسب درآمد و شیوه های توزیع و مصرف و ... را میتوان برنامه اقتصادی اسلام به حساب آورد.
۹- دیدگاهها و راهکارهای اسلام برای کاهش دعاوی و منازعات و مرافعات و جرائم و رفع آنها در صورت وقوع، مانند همه آنچه که در فقه در باب قضا و شهود و حدود و دیات و قصاص و تعزیرات آمده است برنامه اسلام در باب مسائل حقوقی و کیفری به حساب میآید.
۱۰-محرماتی مانند ظلم و تبعیض و دروغ و غیبت و تهمت و افترا و اشاعه فحشا و قذف و زنا و لواط و در نقطه مقابل واجبات و یا مستحباتی مانند رعایت عدالت و انصاف و سخاوت و بخشش و عفو و کظم غیظ و راستگویی و تواضع و دادرسی از مظلوم و حفظ آداب اسلامی و حفظ حرمت و حقوق افراد و اصل برائت برای متهم و اصالة الصحه در افعال دیگران و اعتبار سوق مسلمین و توصیه به احسان و احترام به والدین و ... بخشی از برنامه اسلام برای زنده کردن اخلاق و آداب اسلامی در شریعت به حساب میآید.
۱۱-در بیان آقای دکتر سروش آمده بود که ارائه برنامه کار علم است نه کار فقه، در نقد آن می توان گفت، علم، محصول عقل است و عقل مانند کتاب و سنت یکی از منابع فقه اسلامی است. راهکارهایی که عقل برای حل مشکلات جامعه و شیوه های زندگی ضروری و بایستنی می داند راهکارها و برنامه های فقهی اسلام به حساب می آید.
نیکزاد
#فقه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
باسمه تعالی
تفاوت مفهوم تساوی و تساوق
تساوی در جایی است که دو مفهوم متفاوت از جهت مصداق همسان باشند به تعبیر دیگر هر مصداقی که یکی از این دو مفهوم بر آن صادق است مفهوم دیگر نیز بر آن صادق است، خواه حیثیت صدق آن دو یکی باشد یا نباشد، مانند دو مفهوم ضاحک و ناطق که از لحاظ مصداق مساوی اند. یعنی هر مصداقی که مفهوم ضاحک بر آن صادق است مفهوم ناطق نیز بر آن صادق است، اما حیثیت ضحک با حیثیت نطق متفاوت است.
اما تساوق در جایی است که هم از لحاظ مصداق و هم از لحاظ حیثیت صدق همسان باشند، به تعبیر دیگر حیثیت صدق هر یک به دیگری قابل ارجاع باشد.
مانند مفهوم وجود و مفهوم تشخص، هر چیزی که وجود دارد از آن حیثیت که وجود دارد تشخص دارد و از آن حیثیت که تشخص دارد وجود دارد.
یا مانند مفهوم وجود و مفهوم شیئ، هر چیزی که وجود دارد از آن حیثیت که وجود دارد شیئیت دارد و از آن حیثیت که شیئیت دارد وجود دارد.
میان دو مفهوم تساوی و تساوق، نسبت عموم و خصوص مطلق است. یعنی هر تساوق ، تساوی است، اما تساوی ممکن است تساوق باشد و یا نباشد.
نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
💠 امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:
💎 عَلاَمَاتُ اَلْمُؤْمِنِ خَمْسٌ:
👈صَلاَةُ اَلْإِحْدَى وَ اَلْخَمْسِینَ
👈وَ زِيَارَةُ اَلْأَرْبَعِینَ
👈وَ اَلتَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ
👈وَ تَعْفِیرُ اَلْجَبِینِ
👈وَ اَلْجَهْرُ بِبِسْمِ اَلله اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ.
💧پنج چیز از نشانه های مؤمن است:
۱. گزاردن پنجاه و یک رکعت نماز واجب و نافله
۲. زیارت اربعین
۳. انگشتر در دست راست کردن
۴. پیشانی بر خاک ساییدن
۵. بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم.
📚 بحار الأنوار، ج ۹۸، ص ۱۰۶
قدرت نرمی که خداوند در قیام امام حسین ع قرار داده است در تاریخ بینظیر است
حجت الاسلام والمسلمین دکتر نیکزاد روز شنبه سوم شهریور ۱۴۰۳ در جمع نمازگزاران مسجد امام علی علیه السلام دانشگاه علوم پزشکی بابل، از جمله برکات و معجزات قیام امام حسین علیه السلام را ظرفیتهای متعددی دانست که خداوند در قیام امام حسین ع قرار داده است؛ یکی از این ظرفیتها درس آموزی این قیام است که تمام نمی شود و در طول تاریخ افراد متناسب با سطح درک و فهم شان از آن بهره مند شده اند و همچنان ادامه دارد.
ظرفیت دوم قدرت الهام بخشی این قیام برای نهضتها و قیامهای مختلف در طول تاریخ بوده است چه در دوره اموی و چه در دوره بنی عباس و در دورههای بعد؛
ظرفیت سوم در این قیام قدرت احساسی و عاطفی و روانی است که در این قیام وجود دارد، انگیزهها احساسات عشقها ارادتها و در واقع قدرت نرمی که خداوند در این قیام قرار داده در طول تاریخ و در دنیا بینظیر است اینکه در روایتَ میفرماید ان للحسین محبه مکنونه یا میفرماید ان لقتل الحسین حرارته فی قلوب المومنین
لاتبرد ابدا بیانگر همین مطلب است
و ظرفیت چهارم قدرت برگزاری تجمعات و مراسمات برای عزاداری است که این همه اجتماعات در ماه محرم و صفر و بزرگترین آنها همین راهپیمایی اربعین است که میلیونها نفر به سوی حرم امام حسین علیه السلام رهسپار میشوند همه اینها به خاطر این است که امام حسین علیه السلام هرچه داشت در طبق اخلاص گذاشت و تقدیم حق و حقیقت کرد.
🇮🇷 نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی بابل
باسمه تعالی
نقد دیدگاه آیت الله فیاضی در مورد قاعده فلسفی« الشیئ ما لم یجب لم یوجد»
فلاسفه معتقدند که یک شیئ مادامی که وجوب وجود پیدا نکند وجود پیدا نمیکند. بر همین اساس قائلند علت تامه به معلول ایجاب وجود میکند و پس از آن ایجاد میکند. این همان چیزی است که به نام «وجوب بالغیر» در قانون علیت معروف است.
از میان فیلسوفان آیت الله فیاضی در ارتباط با این قاعده سه ادعا دارد، در اینجا به نقد و بررسی این ادعاها میپردازیم
۱- ایشان این قاعده را منکر است و معتقد است دلیلی که فیلسوفان برای آن آورده اند یعنی استحاله ترجیح بلامرجح، مصادره به مطلوب و فاقد دلیل است. ایشان میپذیرد که تحقق معلول وابسته به وجود علت تامه است یعنی تحقق معلول بدون علت تامه ممکن نیست اما معتقد است علت تامه بدون اینکه وجود معلول را ایجاب کند آن را ایجاد میکند به تعبیر دیگر در عین اینکه وجود و عدم وجود معلول هر دو، ممکن و محتمل است علت تامه آن را ایجاد میکند. در حقیقت برای اینکه علت تامه معلول را ایجاد کند لازم نیست اول آن را از حالت تساوی و امکان خارج کند و به حالت وجوب درآورد و سپس ایجاد کند.
در نقد این بیان همان گونه که فلاسفه گفتهاند باید گفت اگر وجود معلول به حد وجوب نرسد لازمه اش این است که حتی با وجود علت تامه، امکان عدم وجود معلول وجود دارد و در این صورت اگر معلول وجود پیدا کند جای این است که پرسیده شود با اینکه امکان عدم وجود آن میرفت چرا وجود پیدا کرد؟ این سوال هر گز منقطع نمیشود جز در صورتی که امکان عدم وجود معلول به کلی منتفی شود. به نظر میرسد صحت این استدلال تام و غیر قابل خدشه است. این استدلال مصادره به مطلوب نیست. از این گذشته اگر با وجود علت تامه، وجود معلول حتمیت پیدا نکند و وجود و عدم آن در حالت تساوی باشد معنایش این است برای وجود یافتن معلول، هنوز منتظر تحقق چیز دیگری هستیم و این خلف فرض وجود علت تامه است. از این گذشته اگر با بود علت تامه برای وجود معلول، امکان وقوع عدم معلول باشد لازمه اش این است در عین اینکه علت عدم معلول وجود ندارد، عدم معلول محقق شود که محال است.
۲- آیت الله فیاضی معتقد است نه تنها برای قاعده مزبور دلیلی نیست بلکه دلیل بر محال بودن آن وجود دارد. دلیل ایشان چنین است:
شیئ معدوم در حال معدوم بودن ضرورت عدم دارد این ضرورت، ضرورت لاحق و به شرط محمول است. وقتی عدم برای او ضروری است وجود برای او ممتنع است. وقتی وجود برای او ممتنع است قهرا وجود برای او واجب نخواهد بود. در نتیجه شیئ معدوم در عین این که ضرورت عدم دارد محال است ضرورت وجود پیدا کند. بنابراین وجوب یافتن معلول معدوم، از ناحیه علت تامه محال خواهد بود.
در نقد این دلیل میتوان گفت ضرورت عدم برای معدوم، ضرورت لاحق و به شرط محمول است یعنی عدم برای معدوم به وصف معدوم بودن و به شرط معدوم بودن ضروری است اما وجوب وجود از ناحیه علت تامه، ضرورت سابق و بدون شرط محمول و بدون لحاظ وصف معدوم بودن است میان آن ضرورت عدم و این ضرورت وجود، تنافی نیست.
۳-آیت الله فیاضی معتقد است قاعده « الشیئ ما لم یجب لم یوجد» با اختیار فاعل مختار ناسازگار است. زیرا در تعریف فاعل مختار گفته اند: « کون الفاعل بحیث إن شاء فعل و إن لم یشأ لم یفعل»
حال میپرسیم مراد از مشیت در تعریف اختیار در این عبارت چیست دو احتمال وجود دارد یکی اینکه مشیت به معنای اراده باشد این احتمال نادرست است زیرا میپرسیم آیا خود اراده اختیاری است یا نیست اگر نیست فعل ناشی از اراده هم اختیاری نخواهد بود و اگر اختیاری باشد معنایش این است که اراده مسبوق به اراده است و هلم جرا و لازمه آن تسلسل باطل است.
احتمال دیگر این است که مراد از مشیت در تعریف اختیار، سلطنت ذاتی فاعل مختار بر فعل و ترک است. همین معنا درست است و این معنای از اختیار با ضرورت سابق فعل اختیاری قابل جمع نیست.
در نقد این سخن میتوان گفت:
فاعل مختار فاعلی است که فعلش را از روی رضا و خواست و حب درونی خویش انجام دهد.
انسان ذاتا حب به خویش و منافع خویش دارد، این حب و خواستاری در کمون ذات هر انسان موجود است و همین باعث می شود چیزی را که صد در صد مطابق با منافع و خیر خویش تشخیص داد به صورت پویا و خودکار و خودجوش با میل و رضا، اقدام به انجام آن کند.
بر این اساس تشخیص خیر و کمال فعل با انضمام حب کامن و نهادینه در نفس نسبت به هر خیر و کمال، لزوما باعث اقدام رضایتمندانه خودجوش و خودکار نفس می گردد.
در این صورت لزوم و وجوب اقدام به فعل اختیاری، منافی و مناقض رضایتمندانه و مختارانه بودن فعل نخواهد بود. بر این اساس حتی با تحقق علل و عوامل مؤثر برای اقدام فاعل مختار، انجام فعل اختیاری از روی حب و رضایتمندی و خواستاری است. در این صورت عبارت إن شاء فعل و إن شاء لم یفعل که در تعریف فاعل مختار گفته اند صادق میباشد.
زیرا صدق قضیه شرطیه به صدق تلازم میان مقدم و تالی است اعم از اینکه تحقق مقدم ضروری و یا ممتنع باشد. بنابراین ضرورت تحقق مشیت انجام فعل منافی با صدق قضیه شرطیه بالا نیست
نیکزاد
#فلسفه
https://eitaa.com/darseostadnikzad
سلام علیکم
لطفا ۳ پرسش زیر را پاسخ دهید
۱-همراهان امام رضا(ع)از مدینه به مرو مشخصا چه کسانی بودند؟
۲- آیا خانواده امام رضا علیه السلام همراه ایشان بودند؟
۳- اینکه به امام رضا ع لقب غریب دادند صحیح است؟
پاسخ پرسش ۱
همراهان علی بن موسی الرضا علیه السلام در این سفر ۵ گروه بودند
فرستادگان خاص مأمون که سرکرده آنان رجاءبن ابی ضحاک و معاون او فرناس بوده و افراد دیگری نیز مسئولیت کاروان را برعهده داشتهاند.
شیعیانی که اجازه یافتند همراه امام رضا باشند که معروفترین آنها اباصلت است که از فقها بوده و در طول این سفر تا روز شهادت رضا خدمتکار مخصوص او بود. همچنین یکی از غلامان امام موسی بن جعفر ع و مردی از فرزندان قنبر غلام امام علی ع در این سفر همراه کاروان بودهاند.
عدهای از بنیهاشم و آل ابی طالب که به دستور مأمون همراه این کاروان آورده شدند که یکی از نوادگان امام سجاد ع به نام علیبنابراهیم ذکر شدهاست.
حاجیانی که پس از ایام حج به عراق یا ایران بازمیگشتند و گروهی که مقصدشان خراسان بود. در این عده شیعه و غیرشیعه دیده میشد. افرادی چون فتح بن یزید جرجانی، مخول سجستانی موسی بن سیار و مردی از اهل بلخ از این قبیلاند.
ساربانان و غلامان و خدمتگزاران قافله که مسئول طبخ غذا و شستشو و رسیدگی به حیوانات و آوردن هیزم و آب و خرید لوازم بودهاند.
در ارشاد شیخ مفید آمدهاست که سرکردگی هیئت انتقال علی بن موسی الرضا ازمدینه به مرو، بر عهده عیسی جلودی بود؛ اما در خرائج و الجرائح آمده است که رجاء بن ضحاک که از خویشاوندان فضل بن سهل بود به این کار گماشته شده بود. بیهقی در تاریخش از همراهی یاسر خادم با رجاء بن ضحاک یاد شدهاست. بنابر گزارش شیخ مفید، جمعی از آل ابیطالب نیز به همراه امام علی بن موسی الرضا به مرو فراخوانده شدند.
پاسخ پرسش ۲
با آنکه مأمون تقاضا کرده بود امام علیه السّلام با اهل بیت خویش به سمت مرو رهسپار شود تا مایه تأیید حکومت او باشد، حضرت علیه السّلام کسی را با خود نبرد بلکه تنها فرزندش را نیز در مدینه گذاشت و این امر به خاطر اطلاع آن حضرت از آینده این سفر بود. مؤید این امر وداع امام علیه السّلام با قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و طرز خروج حضرت از مدینه بود که همه دریافتند ناگزیر و بالاجبار پای در راه سفر نهاده است و امنیت و آرامش و برگشتی وجود ندارد.
بنابراین چون آمدن حضرتش به ایران به اختیار خود نبود وتحت الحفظ توسط مأموران مأمون به ایران آمدند به جز برخی از غلامانش مثل اباصلت هیچ کس از خاندان حضرت به ایران نیامد. اهداف مأمون از آوردن حضرت به ایران، سیاسی بود که تحت نظر بودن حضرت و خاموش شدن شورش های علویان و شیعیان از جمله آنها بود که همراه بودن خانواده امام هرگز در صلاح نبود لذا حضرت تنها به ایران تشریف آوردندتا هدف مامون محقق نشده وخانواده اش تحت نظر او نباشند.
پاسخ پرسش ۳
وصف غریب برای امام رضا طاهرا در برخی از زیارتنامه ها آمده است.( السلام علیک ایهالامام الغریب)
و نیز در برخی از روایات از خود امام رضا ع آمده است که هر کس بعد از مرگ من در سرزمین غربت و دور از خانه ام مرا زیارت کند .....و مشابه همین از امام جواد علیه السلام در مورد پدرش امام رضا ع آمده است .
نیکزاد
#اهلبیت
https://eitaa.com/darseostadnikzad