eitaa logo
🦋 درواژه 🦋 از واژه‌های نثر تا شعر
52 دنبال‌کننده
71 عکس
14 ویدیو
1 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حافظ در معیت زمان حافظ شاعر همه‌ی قرون است. غزل‌سرایی که شمایل تامّ ادبیات ملی است و همه‌ی اقوام را با مضامین عمیق عارفانه و عاشقانه‌ی خود مفخّر ساخته و به هم پیوند داده است. هر کسی که در فلات ایران اندک پیوندی با زبان و شعر حافظ برقرار کرده، خود را تا ابد ایرانی می‌داند و به آن افتخار می‌کند. شمس‌الدین محمد حافظ شیرازی شاعر قرن هشتم هجری در شیراز زاده شد و بالید و به جانان پیوست. زبان فارسی را هزاران گام به جلو برد و سخن را به اوج خود رساند. حافظ فقط ارتقا دهنده‌ی شعر نیست بلکه نثر فارسی هم تا ابد مدیون اوست. روش استفاده‌ی او از کلمات به قدری پیشترفته و پر صنعت است که مخاطب خود را قرن‌هاست متحیر کرده و تمام شاعران پس از خود را به حاشیه‌ی نبوغ خود رانده است. او بدون شک شاعری است که معیار و عظمت و نبوغ شاعرانه در زبان و اندیشه‌ی ایرانی به شمار می‌آید. او شاعری دانشور است که جامعه و انسان را به شمولِ تفکر خود درمی‌آورد و نسبت هر دو را با آسمان و زمین مشخص می‌سازد. حافظ روح پیوند دهنده‌ی شیخ مصلح‌الدین سعدی و مولانا جلال‌الدین بلخی است. ظرافت و زیبایی و اندیشه و احساس هر دو شاعر بزرگ پیش از خود را در قلمِ پرطنین و سرانگشت غوغاآفرین خود دارد. او یک شاعر قرآنی و به شدت اسلام‌گرا و در عین حال یک شاعر ملی و وطنی است. وقتی می‌گوید: «در خرابات مُغان نور خدا می‌بینم، این عجب بین که چه نوری زِ کجا می‌بینم»، به ذهن کمتر کسی می‌رسد که شاعر با چه ظرافتی به ایرانی بودن خود اشاره دارد و با چه احساس معنوی به جریان مقدس آتش و نور می‌نگرد. و این در حالی است که او با افتخار خود را متخلّص به حافظ کرده و به از بر خواندن قرآن کریم با چهارده روایت مجهّز و مسلّح است. سلاح شاعری او قرآن است و عظمت شهودی او از این دریای بی‌کران وحیانی و روحانی سرچشمه می‌گیرد. شاعری وطن‌دار و دین‌دار که با چراغی در دست راه را برای آینده‌ی سخن فارسی روشن ساخته است. حافظ آبروی فقر و قناعت است و در جهان فلک‌زده و مادی شده‌ی امروز بازگشت به چشمه‌های خرد او می‌تواند ما را از تنگناهای روح و روان آسیب دیده برهاند و امیدی فراوان بیافریند. نکته‌ی پایانی در این یادداشت نگاه حافظ به زن است. بر خلاف نگرش به اصطلاح هنرمندان مدرن و پست مدرن که زن را به ابزاری برای خلقِ شنیع‌ترین آثار خود در همه‌ی عرصه‌ها تبدیل کرده‌اند، حافظ برای زن احترامی عرشی قائل است و او را پرده‌دار حرمِ ستر و عفاف ملکوت می‌داند. حجاب زن را نگاره‌ای زیبا از برگزیدگی او می‌سراید و دسترسی انسان به دامن پاک زنانه را ناممکن می‌شمرد مگر اینکه آن دامن جایگاه پرورش عارفان باشد. ساکنان حرم ستر عفاف ملکوت با من راه‌نشین باده‌ی مستانه زدند آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعه‌ی فال به نام من دیوانه زدند از نظر لسان‌الغیب «زن» گل محبوبی است که هر کسی را یارای دست‌اندازی به کوی بی‌مثال او نیست. ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری برحذر باش که سر می‌شکند دیوارش @darvazhe
🌹هشتمین روز از ماه ربیع‌الثانی مصادف است با سالروز ولادت احیاگر فقه جعفری حضرت امام حسن عسکری (ع)؛ 🔹️ این امام هُمام در سال ۲۳۲ هجری قمری در شهر مدینه دیده به جهان گشود، پدر آن حضرت امام بزرگوار حضرت هادی (ع)، و مادرش "حدیثه" نام داشت. 🔹️نام ایشان حسن، و کنیه‌ی آن بزرگوار ابومحمد و از القاب ایشان "زکی" و "عسکری" است. 💠میلاد امام حسن عسکری علیه‌السلام تبریک و تهنیت باد⚘️ @darvazhe
🦋امروز در معیت بنیاد شهید به دیدار دو خانواده‌ی شهید رفتیم. 🔹️مولفه‌ی اصلی خانواده‌های شهدا، حس روایت‌گری آن‌هاست که بیشتر دیده می‌شود. همان گزینه‌ی روایت اصلی‌ها، روایت دستِ اولی‌ها. 🔹️و آنچه که مهم است رسانه‌ی منعکس کننده‌ی همین روایت اولی‌هاست. موقعیت زینب‌گونه‌ای که همسران شهید در وجودشان به تاسی از حضرت زینب سلام‌الله‌علیها به منصه‌ی ظهور رسانده‌اند. پ‌ن: همسران شهید عاشق بودند، عشق رو می‌شد هنوز هم از چشمهاشون فهمید. سن و سالی نداشتند که در این موقعیت‌ها قرار گرفتند. همسر شهید تعریف می‌کرد، هنوز هم شب‌ها با شب‌بخیر گفتنم به شهید میرم می‌خوابم. آروم بودم و ساکت و ذهنی که هزاران سوال از این عشق زیبا داشت...... 🦋دوروبرمان فرزندان شهیدی هستند که از این شهداء به یادگار مانده‌اند. چشم‌ها را باید شست.... @darvazhe
🦋 🔹️این دیدار توام شد با ذوق شاعرانه‌ی من: دو تا شعر داشتم در وصف مادران و خواهران شهدا که اینجا بارگذاری می‌کنم. ⚘️♥️ برای مادران شهید رنج شب‌های تیره را  تنها، قلبِ صبح سپید می‌داند سوزِ سرمای هر زمستان را سفره ی روز عید می‌داند . خبرم آمده‌ست از جبهه، پیکرم آمده ست از جبهه! مادرم... مادرم همیشه مرا یک جوان رشید می‌داند! گم‌شدن در دل سیاهی را؛ شبِ تنهای بی‌پناهی را همه را دارد و به خاطر من درد را ناپدید می‌داند پشت تابوت‌هاست مادرِ من...باید این صحنه را نگاه کند: بعدِ هجران! وصال را هرکس اتفاقی بعید می‌داند! دوریِ من غم است شادی نیست، بارش چشمِ او ارادی نیست با تمام‌ غمی‌ که در دلش‌است خویش را رو سپید می‌داند! پَرکشیدم به خوابش آهسته تا بگویم که دوستش دارم سخنم را نگفته می‌خواند، حرفِ دل را ندید می‌داند کیست او مریم‌ است یا حوا؟ حضرت زینب‌است یا زهرا؟ از من این تکه استخوان را نیز، باز هم یک نوید می‌داند! دلِ من تا ابد گرفتارش، آمدم باز هم به دیدارش حضرتِ مادر است و خوشبختم که مرا هم‌ مُرید می‌داند فصل آغوش او دوباره کجاست؟ آه... تقویم های پاره کجاست؟؟؟ روزهایِ نبودنم را او بهتر از سررسید می‌داند! سال ها زحمت و ریاضت‌ را، طاقت و صبر و  استقامت را معنی انتظار و حسرت را، مادر یک شهید می‌داند... @darvazhe
🦋 بگو پرنده‌ی دریا کجا و خاک کجا جهان ِ بی در و پیکر کجا، پلاک کجا یکی دو پاره‌ی پیراهن ِ غبار رسید رسید عطر تو در کوچه و بهار رسید فدای آن رخ خندانت ای بهار‌ترین تو داستان جهانی، تو آبروی زمین برادر منی ای قد بلند خاکی پوش نیفت روی زمین و نخواب بی‌آغوش بگو بمیرد خواهر برای پیکر تو برای بوی تن ِ لاله لاله پر پر تو بگو بیاید خواهر به صحنه‌ی سَحَرت مگر دوباره بگیرد هوای دور و برت شلمچه صحنه‌ی خون بود و خانه‌ی من شد زمینِ سوخته شد لاله زار ِ چیدن شد شلمچه بود، طلاییه بود میمک بود فرشته بود یقین بود رَستن از شک بود فدای آن قد و بالای چون سپیدارت بگو بیاید خواهر دمی به دیدارت نشسته بر لب هر کوچه نام زیبایت ترانه‌ی خوشِ لبخنده‌ی شکوفایت تویی یقین ِ مداوم به ماجرای نجات همین که نام تو آمد بلند شد صلوات @darvazhe
🔹️یا واهب العقل 🖊بیچارگان خوشبخت؛ سخن گفتن تلاشِ چنگ‌اندازی به گلوی خودم است. خودم که دنباله‌گیر حقیقت نیست. چرا که حقیقت چیزی است که بزرگان گفته و نوشته‌اند و ایمانی شده و تن و جسد و فکر معیوبم را هنوز نگه داشته و امید ماندن و ایستادن و باور پذیری را در این مجموعه‌ی سر و بدن کاشته است. هر چه هست ایمان است و چیزی به آن افزودنی نیست. گناه برای ما مومنان انحراف است نه لذت، برای فرد بی‌اعتقاد، گناه سراسر بی‌معنی است. لذت، اپیکوریسم، فضیلت‌های شادی‌بخش ، منفعت‌باوری و همه‌‌ی سودانگاری به او کمک می‌کند، در حالی که کمکی نخواسته است. اما به گناهکارانی از جنس ما، از هیچ کجایی مُلتجایی نخواهد رسید. در حالی که دستمان از بطن مادر برای گرفتن سرِ ریسمان یاری دهنده‌ای، مشت شده و حالا از عمر بیرون است، از آب بیرون است، از دام بیرون است، از تخت بیرون است، از بیماری و احتمالات و از حوائج و از وظایف و از تابوت و از کِشوی سردخانه و از قبر بیرون است. دست ما مومنان همیشه از توان خویش خارج است. تنها کمک از خداست که کلمات انابت و رجوع را آفریده و کرور کرور شمع تضرع و گریانی و نیاز، شاید هم مفتخرمان داشت و مقامی شامخ داد. مقام بلند توّابان و پابرهنگان صحرای خویش، که ملائکِ خاله‌زنک را به پچ پچه در کوچه وا می‌دارند، که ببینیدشان، آن‌ها تطهیر شدگانند. چقدر هم برای همه فیس و افاده می‌آیند. خدا شانس بدهد. ما بیچارگان خوشبختم. فهرست گناهان ما بلند است. اما اگر دست یک پراگماتیست اخلاق‌مدار بیفتد حتی یکی از آن‌ها گناه نیست. کاری‌ست که هنجار بشریت امروز و فرداست. اما بر سر این فهرست شب و روز به اربابان دو عالم التماس می‌کنیم و امیدی داریم که هنجار الهی ما را فرا بگیرد و با احساس گناه ما را مسلمان کند و تائب بمیراند، نه هنجار‌مند و متعفن و دنیوی و اخلاق مدارِ کانتی و فضیلت مدارِ آگوستینی. @darvazhe
📹ضبط برنامه‌ی رحیل معصوم 🔹️السلام عَلَیْکِ یَا فَاطِمَةُ المَعصومة اشْفَعِی لَنَا فِی الْجَنَّه جز تو گلی را بدون خار ندیدم بعد تو در شهر قم بهار ندیدم شب شد و من تا سحر گریستم از غم بعد تو در سینه ای قرار ندیدم گوشه‌ی تاری برای گریه ندارم کنج حریم تو را که تار ندیدم سقف عزاخانه‌ی تو ریخت و آنجا هیچ به جز خیلِ سوگوار ندیدم هیچ به غیر از فرشتگان خدا را زائر این مدفن و مزار ندیدم قلب زمین سوگوار کیست به جز تو بی تو ثباتی در این مدار ندیدم تا گل سرخ محمدی بشکوفد سخت‌تر از دردِ انتظار ندیدم تا در میخانه‌ات گشوده به مستان هیچ به جز مردم‌ِ خمار ندیدم دست من و دامنت در این شب غربت غیر تو عشق و به جز تو یار ندیدم @darvazhe