تو دریایی من کویر🌱
❞♥️❝ . خوشتـرازنقشِتودرعـٰالمتصویـرنبود! :) . #رهبرانه✌️🏻 #بچههایآسدعلی✊🏻😎 °[ @to_daryaee_man
•••
#آرزوهایدخترانه 👩🏻
#مدیر_نوشت✍🏻✨
عشق فقط اوست؛ نمےدانم چگونه توصیفش کنم!
دوست داشتنش صدها مروارید است برایم.
تاریخ و ساعت قرارمان را با پرسوجو فهمیدم، آخَر این آقای ما بسیارمهم است.😌
دلم مےخواهد طنابی به عقربههای ساعت بیندازم و بِکِشَم تا لحظات زودتر عبور کنند و من به دیدار معشوقم برسم؛ و بالاخره وقت رفتن فرا رسید.
وارد سالن شدم و برای دیدنش به انتظار نشستم.
با ورودش قدم بر دیدگانم نهاد.
گامهایش را یکی پس از دیگری روی فرش منزلش مےگذاشت.
همین که در فاصله چند متریام ایستاد، چشمانم دوربین شد و ثبت کرد تمام لحظات بودنش را و جان و دلم محو جمال و جلالش گشت.
از زیبایی چیزی کم ندارد.
گرچه چشمانش قدری ضعیف است و عینک را عصای دیدگانش مےسازد، اما نگاه گیرایش از پشت همان عینک ساده و تودلبرو، روح و روانت را صید مےکند.😍
لبش گُلی خندان است و زِ یادت مےبرد هر چه غم و غصه و نگرانی را.🌷
ریش بلند و نهچندان سفیدش جارو مےکند سیاهیها را.👳🏻♂
قد و قوارهاش هم که ماشاءالله؛ به قولی ورزشکاری است.
چهارشان و قدبلند!
چنان با ابهت لب به سخن باز مےنماید که نگاهم از چهرهٔ نورانی و پوست سفیدش کَنده میشود.
کلامش برای دوست و آشنایان و فرزندانش مملو از محبت و عشق و صفاست💖
اما خدانکند مخاطب صحبتش دشمنان عقاید و ارزشهای خویش و فرزندانش باشد، آنگاه چنان محکم و قاطع سخن مےگوید که زمین لرزهای چندده ریشتری تن و بدن عدو را مےلرزاند.👊🏻
پس از اتمام سخنرانیاش دوباره لبخندی کنج لبش مےنشاند و هدیه مےدهد به پسران و برادرانش چفیه و انگشترش را.
سپس پرصلابت قیام مےکند و به اتاق خلوتگه یگانه معشوقش پناه مےبرد تا کمی دلبری کند برای بیهمتای عالم.📿
من نیز جلو مےروم.
عبای قهوهای رنگ سادهاش را مےبوسم و به رسم ادب احترام نظامی مےگذارم و در دلم مےگویم:
عجب سروی!
عجب ماهی!
عجب یاقوتومرجانی!
عجب جسمی!
عجب عقلی!
عجب عشقی!
عجب جـــانی!
عجب لطف بهاری تو!
عجب میرشکاریتو!
در آن غمزه چه داری تو؟!
به زیرلب چه مےخوانی؟!
عجب حلوای قندی تو!
امیر بےگزندی تو!
عجب ماه بلندی تو!
که گردون را بگردانی.......
#دخترانه 🦋
#رهبرانه✌️🏻
°[ @to_daryaee_man_kavir ]°
シ