محمد قاسم زاده4_6048790025653453893.mp3
زمان:
حجم:
20.38M
داستان :قطار
نوشته :محمد قاسم زاده
خوانش: مجید قدیانی
🌺🍃◀️کانال تلگرامی انجمن داستان اقالیم
@aghalimstory📚
◀️کانال انجمن داستان اقالیم درایتا
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh
🔻واقعیت در داستان با حضور استاد محمد قاسم زاده
استاد محمد قاسم زاده در نشست انجمن داستان اقالیم مورخ پنجشنبه ۱۴۰۳/۴/۷درباره واقعیت در داستان سخن خواهد گفت.
او نویسنده اثارمتعدد داستانی از جمله
داستان بلند شهر هشتم، برندهٔ جایزهٔ پائولو کوئلیو در سال ۱۳۸۰. و رمانِ چیدن باد، برندهٔ جایزه ادبی مهرگان در سال۱۳۹۵ است.
محمد قاسمزاده، متولد ۱۸ تیر ۱۳۳۴ در نهاوند است.
شرکت در این نشست که با حضور اعضای کانون داستان اقالیم احساس برگزار میشود برای همگان آزاد خواهد بود.
زمان ۷ تیر راس ۵ عصر
مکان موسسه فرهنگی اقالیم احساس قم خیابان شهدا کوچه ۳۸ پلاک ۲۸ ساختمان اقالیم احساس
mihman - bookhapdf.pdf
حجم:
206.2K
داستان:مهمان
نوشته: البرکامو
۱۲ صفحه
پنج شنبه ساعت پنج ونیم
۱۴ تیر ۱۴۰۳
◀️کانال تلگرامی انجمن داستان اقالیم
@aghalimstory📚
◀️کانال انجمن داستان اقالیم درایتا
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh
داستان عطر.pdf
حجم:
465.2K
سلام دوستان عزیز
داستان :عطر
نوشته :خانم منصوره آکار
◀️کانال تلگرامی انجمن داستان اقالیم
@aghalimstory📚
◀️کانال انجمن داستان اقالیم درایتا
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh
mihman - bookhapdf.pdf
حجم:
206.2K
داستان:مهمان
نوشته: البرکامو
۱۲ صفحه
پنج شنبه ساعت پنج ونیم
مجدد ۲۱ تیر ۱۴۰۳
◀️کانال تلگرامی انجمن داستان اقالیم
@aghalimstory📚
◀️کانال انجمن داستان اقالیم درایتا
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh
CamScanner ۲۰۲۴-۰۷-۱۴ ۱۳.۴۵.pdf
حجم:
2.4M
نماز پسین
محمد بکایی
پنج شنبه 28 تیرماه ساعت پنج و نیم
◀️کانال تلگرامی انجمن داستان اقالیم
@aghalimstory📚
◀️کانال انجمن داستان اقالیم درایتا
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh
5633984.mp3
زمان:
حجم:
20.41M
از کوچه که پیچیدم، مردها داشتند تابوتها را آماده میکردند ببرند سمت میدون تعزیه. تابوتها و شمشیرها و علَمها و کفنها. شترها را بسته بودند پشت دکون جابر که شورا داشت و جنس کوپنی میآورد. ماجرا قطعی بود.
📖 استرالیا
✍️ روایتی از احسان عبدیپور
زمان: ۲۱:۱۵ ثانیه
💕
چون سنگها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است
با برگهای مرده هماغوش می کنی
ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت که مرا نوش می کنی
تو دره ی بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟🖋
#فروغ_فرخزاد
کانال انجمن داستان درایتا
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh
نـوشتن رمان
به روایتشهرنوش پارسی پور
نویسندگی را در خـوزستان شـروع کردم. رمان زیاد میخواندم و در حقیقت در این مقطع فکر دیـگری در ذهـنم نبود غیراز اینکه میخواهم نویسنده شوم. شاید هم تا حدودی تأثیر مادرم بـود چـون او هـم از سنین جوانی کوششهایی برای نوشتن کرده بود و طرح رمانی هم در ذهنش بود که مقداری از آن را هـم نـوشته بود. پدرم هم شعر میگفت و رمانی هم نوشته بود.
من همیشه با شعر یک قدم فاصله دارم. دید من، دید پرنده است، همیشه همه چیز را در عبور میبینم. اما جـامعهای که در حال پوستاندازی عمیق است و در آن ساختارهای شخص، روابط زن و مرد، روابط اربـاب و رعـیت، روابط حکومت و مردم به سرعت پوسـت میاندازد، بیشتر متوجه نـثر مـیشود.
به این ترتیب میبینیم که از یک حالت بهت و جاذبه و کـشف و شـهود بـه سوی نگرش فـلسفی مـیرویم. این فقط مختصمن نیست و تحولی است که در کل جـامعه اتـفاق افتاده.
من بهعنوان یک زن بـرای جـامعهای که کیرکگارد دارد، هگل دارد، رابله، کانت، هـوگو، هـمینگوی و ... دارد چـه هدیهای میتوانم بیاورم؟ اگر بـخواهم تـکرار مکررات بکنم، که خوب این چه کاری است. پس برمیگردم به پیشینهء زنانهام که دانشور است، بـهبهانی اسـت، فـرخزاد، رابعه، قرةالعین و چهارتا و نصفی زن دیگر است. تا جايی كه من میدانم ادبيات نوشتاري ايران با تاج سلطنه آغاز مي شود، البته رمان نمي نويسد، بلكه شرح احوال مينويسد از خودش و او يك جور قيام كرده در مقابل آنچه كه او را احاطه كرده به عنوان زندگي و خيلي بدنام مي شود، نه براي نوشتنش، به خاطر رفتار آزادي كه داشته.
البته افراد محدودي هستند مانند بي بي خانم استرآبادي و بعد از آنجا يك دفعه يك خلا است تا خانم سيمين دانشور و بالاخره افرادي كه بعد از خانم دانشور آمدند مثلا مهشيد اميرشاهي، گلي ترقي، غزاله عليزاده و من و بالاخره منيرو رواني پور. حـالا مـن روی هـمین بـنیاد مـیسازم و جـلو میروم، یعنی تعیین میکنم که جای من کجاست. من نهتنها به زانوی ادب جـلوی حافظ مینشینم بلکه جلوی سعدی هم همین کار را میکنم. دستشان را هم میبوسم.
اما خواندن کارهای خانم دانشور به راستی برای من ارزشـمند بـوده. کارهای منیرو روانیپور قابل تأمل است و در موجهای جوانتر خانم فرشته مولوی، گلی ترقی، غزاله علیزاده، مهشید امیرشاهی و میهن بهرامی که به ساختارهای روانشناسی تـوجه دارد. خـانم فرخنده آقایی قصههای قابل تـأملی دارد. رویـهم رفته رشدی که در ادبیات زنان شده به نظر من نتایج قابلملاحظهای خواهد داشت. شاید هنوز آن جهشهایی که لازم است انجام نشده باشد اما مایههای آن در آثار نویسندگان زن به چشم میخورد.
موضوع ادبیات و رمان نویسی برمیگردد به اینکه مردم از حالت رعیتی خارج میشوند و شروع میکنند به نوشتن و در ایران این تلاش بسیار مقدس است، به این دلیل که واقعا پس از سه هزار سال رعیتی، مردم دارند جان می گیرند و به عنوان انسان و مینویسند. من فکر می کنم حتی اگر کیفیت کار پایین باشد، این کمیت بالا نشانه خوبی است.
#شهرنوش_پارسیپور
https://eitaa.com/dastan5Shanbeh