eitaa logo
داستان راستان
109 دنبال‌کننده
194 عکس
70 ویدیو
4 فایل
هر فیلم و عکسی، داستانی دارد و هر نگاهی می‌تواند داستانی متفاوت را حکایت کند؛ با داستان ما همراه شوید 👇🏻 https://eitaa.com/dastan7
مشاهده در ایتا
دانلود
مدرس به فردی گفته بود: «تو نمی‌توانی مثل من صحبت کنی چون دزدی. اگر می‌خواهی مثل من باشی، باید مثل من زندگی کنی؛ لباس کرباس بپوشی، نان و ماست بخوری، و احتیاجات خود را به حداقل برسانی.» یکی دیگر از روایت‌های جذاب درباره مدرس، مربوط به مخالفت او با طرح وارد کردن ۱۰۰ سگ دزدیاب به کشور است. وقتی در مجلس از او پرسیدند که چرا همیشه مخالف است، حتی در چنین موضوعی، او پاسخ داد: «من به فکر شما هستم. این سگ‌ها اگر بیایند، اول شماها را می‌گیرند!» مدرس در یکی دیگر از سخنانش، به انتقاد از دروغگویی نمایندگان مجلس پرداخت و گفت: «در این مجلس، فقط یک مسلمان داریم و او هم نماینده زرتشتی‌هاست، چون تنها کسی است که دروغ نمی‌گوید.» https://eitaa.com/dastan7
بسمه تعالی اینجانب دارای چهارهكتار زمین زراعتی آبی و خشكه میباشم وحقوق من زیاد میباشد لذا درخواست مینمایم كه در اسرع وقت ازحقوق ماهیانه من حدود دو هزارتومان كسر نمائید خداوند همه ما را خدمتگزار اسلام و امام قرار بدهد. https://eitaa.com/dastan7
آمنه سادات ذبیح پور: خوشحالم در عصر حاج قاسم و یحیی سنوار زیسته ام وقتی آیندگان درباره آنها در کتاب ها می خوانند خوشحالم که به جای خواندن داستان آنها در زمانه این مردان بزرگ بوده ام و وجود آن ها را درک کردم... https://eitaa.com/dastan7
«اگر جای شما بودم، اولین ناو آمریکا را می‌زدم.» «در کنار امام و در جوار او بودن برای همه ما آرام‌بخش بود. یک شب پس از نماز مغرب و عشاء، مسئولین درجه‌یک کشور یعنی رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و رئیس دیوان عالی کشور از جلوی پست شهید عسکری پیاده شدند و به‌سوی منزل امام رفتند. آن‌ها چنان ناراحت بودند که حتی متوجه سلام من هم نشدند. نگران شدم و با خود گفتم: چرا این‌قدر ناراحت هستند و چرا در این وقت شب به محضر امام می‌روند؟ با خود اندیشیدم که حتماً اتفاقی افتاده است. حدسم درست بود. معلوم شد یک ناو آمریکایی برای اولین بار وارد آب‌های خلیج فارس شده و ما را تهدید کرده است. مسئولین در آن وقت شب، که امام معمولاً ملاقاتی نداشتند، با حالتی نگران به خدمت ایشان رسیدند. نیم ساعت بعد، وقتی از اتاق امام خارج شدند، رنگ و رویشان زمین تا آسمان فرق کرده بود. بسیار خوشحال و خشنود به نظر می‌رسیدند و با احوال‌پرسی گرمی که از ما کردند، بیت را ترک کردند. وقتی از آن‌ها پرسیدم که چرا در این وقت شب خدمت امام رفتند و امام به آن‌ها چه فرمودند، گفتند: امام به ما فرمودند: «چیز مهمی نیست، نگران نباشید.» پرسیدیم: «آقا، چه کنیم؟» فرمودند: «اگر من جای شما بودم، وقتی اولین ناو جنگی آمریکایی در آب‌های خلیج فارس ظاهر شد، همان وقت آن را با موشک می‌زدم تا ناو دومی جرأت نکند بعد از آن وارد خلیج فارس شود.»» https://eitaa.com/dastan7
یک روزی بود و یک روزگاری. یک روز یک مرد بیسواد رفت پیش دلاک خالکوب و گفت: «می‌خواهم بر بازوی خود خال بکوبم.» در قدیم رسم بود عیاران و لوطی‌ها و «جاهل‌ها» بر بازو و دست و سینه و شکم خود خال می‌کوبیدند و نقش شیر و پلنگ که نشان شجاعت بود یا صورت دوست و معشوق خود که نشان وفاداری بود یا شکل کارد و شمشیر را که نشان زورآوری و جنگجویی بود روی بدن خود می‌کشیدند تا در همه حال نشان «دلخواه خود را همراه داشته باشند. بیشتر دلاک‌ها هم این کار را بلد بودند و علاوه بر اینکه در حمام‌ها خدمت می‌کردند و سر و صورت مردم را می‌تراشیدند و دندان می‌کشیدند و کودک را ختنه می‌کردند، خالکوبی هم می‌کردند. رسم خالکوبی این بود که اول پوست بدن را با آب جوشیده می‌شستند و بعد نقش حیوانات یا چیزهای دیگر را با مرکب روی بدن مشتری می‌کشیدند و بعد با سوزن روی آن خط‌ها پوست بدن را خراش می‌دادند و آب بعضی از گیاهان دارویی را روی آن می‌مالیدند و بعد از مدتی که درد آن ساکت می‌شد و زخم و جراحت آن خوب می‌شد جای آن نقش‌ها به رنگ سیاه روی بدن می‌ماند و تا آخر عمر پاک نمی‌شد. حالا این رسم ناپسند قدیمی شده و آدم‌های با تربیت هرگز بدن خود را خالکوبی نمی‌کنند ولی آن روزها این کار هم یکی از آداب و رسوم «جاهل‌ها» بود. باز مرد بیسواد رفت پیش دلاک خالکوب و گفت: «می‌خواهم روی بدنم کبودی بزنم و خال بکوبم.» دلاک گفت: «بسیار خوب، چه صورتی، چه خواهی بزنی؟» گفت: «من پهلوانم و مانند شیر قوی و نترس هستم و می‌خواهم صورت شیر را روی بدن خود خالکوبی کنم.» دلاک گفت: «مبارک است، نقش شیر را کجا جای بدنت می‌خواهی بکوبی؟» گفت: «بر بازوی راستم، نزدیک شانه‌ام.» https://eitaa.com/dastan7
دلدادگان آمریکا و «سندرم استکهلم» ✍️ احمدحسین شریفی 🔹 «سندرم استکهلم» (Stockholm syndrome) اصطلاحی است که پس از ماجرای گروگان‌گیری در یکی از بانک‌های شهر استکهلم سوئد در سال 1973 توسط نیلز بِجروت (Nils Bejerot)، روانشناس همکار پلیس، به کار گرفته شد و بعدها توسط روان‌شناس دیگری به نام فرانک اوخبرگ (Frank Ochberg) رسماً تعریف و نام‌گذاری شد. در طول این گروگان‌گیری، که به مدت 6 روز طول کشید، گروگان‌ها وابستگی عاطفی به گروگان‌گیرها پیدا کردند؛ به‌حدی که از همکاری با پلیس سرباز می‌زدند و حتی پس از آزادی، در دفاع از آنان برآمدند. بعدها یکی از گروگان‌ها با یکی از گروگان‌گیرها ازدواج کرد و یکی دیگر برای آزادی گروگان‌گیرهای زندانی صندوقی خیریه راه‌اندازی کرد! بر اساس این پدیده، «سندرم استکهلم» به وضعیت روانی‌ای گفته می‌شود که در آن، قربانی احساسات مثبت نسبت به مهاجم پیدا می‌کند، تا جایی که از کسی که جان، مال یا آزادی‌اش را تهدید می‌کند، دفاع کرده و به‌صورت اختیاری و با علاقه خود را تسلیم او می‌کند. در عین حال، او نسبت به دوستان واقعی خود احساسات منفی پیدا می‌کند. 🔹 می‌توان گفت برخی از غرب‌زدگان و دلباختگان آمریکا در کشور ما نیز به این عارضه دچار شده‌اند و نیازمند مطالعات روان‌شناختی عمیق‌تری هستند! این افراد با تمام وجود از آمریکایی حمایت می‌کنند که حتی حاضر نیست آنها را به عنوان نوکر به رسمیت بشناسد! آنها دل و دین و عقل خود را در اختیار آمریکا گذاشته‌اند، اما آمریکا حتی حاضر نیست ابتدایی‌ترینه داروها را برای درمان بیماری جسمی‌شان در اختیارشان قرار دهد یا آنها را به خاک خود راه دهد. https://eitaa.com/dastan7
دکتر تیجانی در ابتدا یک عالم سنی و حافظ قرآن بود که در تونس زندگی می‌کرد و تحت تاثیر تبلیغات عربستان وهابی شده بود. او در حال تحصیل در دانشگاه سوربن فرانسه بود و در سفری دریایی از یک کشور به کشور دیگر، در کشتی با یک طلبه معمم شیعه عراقی اهل نجف آشنا شد. در آن زمان، دکتر تیجانی به دلیل باورهای وهابی خود، شیعیان را کافر می‌دانست و تصوراتی نادرست درباره آنها داشت. اما برخورد مودبانه و مهربانانه طلبه شیعه و نماز مرتب او، تیجانی را متعجب کرد و تصوراتش را به چالش کشید. طلبه او را به نجف دعوت کرد تا از نزدیک با مرکز شیعه و عقاید آنها آشنا شود و دکتر تیجانی این دعوت را پذیرفت. در نجف، طلبه او را به دیدار آیت الله خویی برد. آیت الله خویی به او پیشنهاد داد تا با مطالعه کتب شیعه تحقیق کند و تمام کتاب‌های مورد نیازش را در اختیارش گذاشت. دکتر تیجانی که ابتدا گمان می‌کرد این یک تعارف است، قبل از بازگشت به تونس تمام کتاب‌ها را در منزلش دریافت کرد. سپس طلبه او را به دیدار آیت الله شهید سید محمد باقر صدر برد و پس از گفتگو با ایشان، تیجانی تحت تاثیر قرار گرفت. او در حرم امیرالمؤمنین مشاهده کرد که شیعیان برخلاف تصوراتش به قبر سجده نمی‌کنند و علی را خدا نمی‌دانند و نماز می‌خوانند. در ادامه، طلبه او را به کربلا برد و در حرم امام حسین، تیجانی برای اولین بار در زندگیش روضه شنید. روضه در مورد حر بن یزید ریاحی بود که از امام حسین طلب توبه کرد و امام حسین توبه او را پذیرفت. دکتر تیجانی تحت تاثیر روضه و گریه شدید قرار گرفت و ناخودآگاه خطاب به ضریح امام حسین طلب توبه کرد. پس از این تجربه، او به مطالعه کتب شیعه که برایش فرستاده شده بود پرداخت و به حقیقت تشیع پی برد. او چنان شیعه شد که تمام کارهایش را رها کرد و به نجف بازگشت و طلبه شد. https://eitaa.com/dastan7
حضرت بقیه الله روحی له الفداء عنایتی خاص به مادرشان دارند. ✍️ مثلاً یک ختم قرآن برای حضرت نرجس خاتون بخوان. به مسجد وارد می شوی، دو رکعت نماز مستحبی بخوان و ثوابش را هدیه کن برای نرجس خاتون.. 🔹 حاج محمد که از صلحا بود می گفت: مکه رفتم و اعمال حج که تمام شد، یک روز گفتم یک عمره مفرده برای مادر امام زمان انجام بدهم و از بی بی درخواست کنم که از فرزندشان بخواهد که من، چهره ایشان را زیارت کنم. 🔹 طواف و نماز و سَعی بین صفا و مروه را انجام دادم. سَعی بین صفا و مروه که تمام شد، طواف نساء و نمازش را خواندم و دیگر بی حال شدم. 🔹 حدود یک ساعت و نیم به اذان صبح بود. دیدم پنج شش نفر پشت مقام ابراهیم نشسته و یک ظرف خرما جلویشان گذاشته اند و آقایی هم آن بالا نشسته است که نمی شود چشم از او برداشت. 🔹 خیلی فوق العاده است و برای بقیه صحبت می کند. وقتی این آقا را دیدم، زانوهایم شروع کرد به لرزیدن. خرماها بیشتر جلب توجه کرد؛ چون خیلی بی حال و خسته شده بودم. نشستم و تکیه دادم.. 🔹 آقا فرمود: «این حاج محمد برای مادر من یک عمره انجام داده است و خسته شده است. چند تا از این خرماها را به او بدهید» 🔹 یک نفر فوراً بلند شد و بـشقاب خرما را مقابل من آورد. من هم پنج شش تا برداشتم؛شروع کردم خوردن. دیدم دارند نگاه می کنند و تبسم می کنند. 🔺 بعد دو مرتبه فرمود: «بـله؛ ایشان برای مادر من یک عمره ای انجام داد و به زحمت هم افتاد. خـدا قبـول می کند؛ ان شـاء الله». 🔹 یک دفعه نگاه کردم، دیدم هیچ کس نیست. فوراً به خود آمدم. گفتم: «اصلاً آرزویم همین بود که حضرت را ببینم و چقدر زود مستجاب شد...» 📚 منابع : کمال الدین، ج ۲ ص ۶۷۰ بحارالأنوار، ج ۶۸ ص ۹۶ https://eitaa.com/dastan7
پشت‌سر دیوانه‌ها چه‌کسی سنگر گرفته؟ گاهی اوقات مجبور می‌شوی در مجالسی حضور پیدا کنی که دل‌خواهت نیست. یک‌بار در یکی از این مجالس اجباری، گوشه‌ای نشسته بودم. آقایی مجلس را به دست گرفت و از شاهکارهای زندگی‌اش تعریف کرد. او گفت: «زمانی در بیمارستان بیماران روانی مشغول تعمیرات بودم. بیمارانی که سیگار می‌کشیدند، سهمیه‌ی روزانه داشتند. یک‌روز اعلام کردند فردا یک شخصیت مهم برای بازدید می‌آید. از قضا دل‌خوشی از این فرد نداشتم. یکی از بیماران را کنار کشیدم و به او گفتم: اگر فردا به این مهمان چندتا بدو‌بیراه بگویی، دو برابر سهمیه‌ی سیگارت را به تو می‌دهم. فردا از پنجره نگاه می‌کردم. همین که شخصیت موردنظر وارد شد، آن بیمار جلویش را گرفت و هرچه از دهانش درآمد، نثارش کرد. دیوانه بود و کسی کاری به کارش نداشت. بعد از ماجرا خوشحال آمد، سیگارش را گرفت و رفت!» این خاطره بارها به ذهنم برگشته؛ به‌خصوص این روزها که هرکس کار خلافی می‌کند، سریع انگ «مشکل روانی» به او می‌زنند. دختری جلوی دانشگاه علوم عریان می‌شود. می‌گویند: «مشکل روانی دارد و تذکر حجاب باعث رفتار او شده است.» اما بعد معلوم می‌شود، علت اصلی ممنوعیت عکس‌برداری در کلاس بوده است. در حادثه‌ای دیگر، دختری در فرودگاه به یک روحانی حمله می‌کند. فضای مجازی پر می‌شود که «او به‌خاطر تذکر حجاب» دست به این اقدام زده است. اما فیلم‌ها نشان می‌دهند که ماجرا ربطی به تذکر حجاب نداشته، بلکه به دعوای او با همسرش مرتبط بوده است. تجربه‌ی ماه‌های پایانی تابستان ۱۴۰۱ هنوز از یادمان نرفته است. هرچند روز یک‌بار، ویدیوهایی از درگیری‌های زنان در فضای مجازی منتشر می‌شد؛ یک‌بار با مأمور، یک‌بار با مردم عادی، یک‌بار در خیابان، یک‌بار در اتوبوس. هرچند روز یک‌بار، سوژه‌ای جدید. سوالاتی جدی در ذهن‌ها شکل گرفته است: چرا وقتی کسی «روانی» می‌شود، برهنه می‌شود؟ چرا در دیوانگی به روحانیون حمله می‌کند؟ چرا این دیوانگان هیچ‌وقت به اقشار دیگر جامعه کاری ندارند؟ چرا یقه‌ی یک نفر با لباس رسمی یا کراوات را نمی‌گیرند؟ همه‌ی ما روزانه فشارهای عصبی زیادی تحمل می‌کنیم، اما نه برهنه می‌شویم و نه به کسی حمله می‌کنیم! این سوالات، امروز بین مردم عادی مطرح است. نیازی به هوش امنیتی نیست. همه مشکوک‌اند. https://eitaa.com/dastan7
⭕️ نماینده‌ی مجلس عراق، معطل یک سگ امریکایی 🔹 چند وقت قبل، آقای «محمود عثمان»، نمایندهٔ سنی کرد عراقی پیش من آمد. نمایندهٔ مجلس و شخصیت بارز سیاسی عراقی هست. تعریف می‌کرد: «یک بار به منطقهٔ خضرای بغداد (تحت حفاظت آمریکا) رفتم. کارت نمایندگی‌ام را نشان دادم تا رد شوم. گفتند: باید بازرسی شوید. گفتم: خب بازرسی کنید. گفتند: الان نمی‌توانیم؛ باید یک سگ شما را بازرسی کند، که آن هم الان خواب است! گفتم: خب بیدارش کنید. گفتند: الان نمی‌شود؛ باید منتظر باشید تا یک افسر آمریکایی بیاید این سگ را بیدار کند!» 🔸 این‌ها قصه نیست. مربوط به دورهٔ قاجار هم نیست. مربوط به همین دورهٔ کنونی ماست. در همین کشور عراق، همسایهٔ خودمان است؛ عراقی که بر اثر جنگِ آمریکا، تاکنون یک میلیون آدم کشته شده است. 🔺 حالا یک عده می‌گویند: شعار «مرگ بر آمریکا» نه! اسم این را چیزی جز مزدوری می‌توان گذاشت؟! 📚 روایت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در کتاب «برادر قاسم» https://eitaa.com/dastan7
زندگی برزخی: حیات پس از مرگ و پیش از قیامت آیا زندگی در عالم برزخ اختیاری است؟ زندگی برزخی با زندگی دنیوی تفاوت‌های اساسی دارد. اختیاراتی که انسان در دنیا دارد، در برزخ وجود ندارد. با این حال، بر حسب مقام و جایگاه معنوی انسان، ممکن است اختیارات محدودی در برزخ به او داده شود، مانند اطلاع یا اشراف نسبت به بازماندگان، که این نیز بسته به مقام او متفاوت است (مثلاً روزی یک‌بار یا هفته‌ای یک‌بار). آیا در برزخ تکلیف وجود دارد؟ تکلیف، مختص دنیا است و در برزخ وجود ندارد. انسان در برزخ نماز نمی‌خواند یا روزه نمی‌گیرد. با این حال، رشد و استکمال معنوی همچنان در برزخ ممکن است. برای مثال، آموزش قرآن در برزخ ممکن است صورت گیرد، اما این آموزش از باب تکلیف نیست؛ بلکه موجب افزایش درجات و کمال فرد می‌شود. تفاوت بدن برزخی با بدن دنیوی: بدن برزخی با بدن دنیوی تفاوت‌های اساسی دارد: بدن برزخی لطیف‌تر است و خواص بدنی دنیوی مانند پیری، بیماری، کچلی، یا نقص‌های جسمی را ندارد. این تفاوت در لطافت بدن، زندگی برزخی را از حیث لذت و رنج کاملاً متمایز می‌کند. شدت لذت و رنج در برزخ: لذت‌ها و رنج‌های برزخی به دلیل گستردگی و شدت بیشتر حیات برزخی، قابل قیاس با دنیا نیستند. مقایسه زندگی دنیوی و برزخی: در روایات، حیات دنیا نسبت به برزخ، مانند حیات جنین نسبت به دنیا توصیف شده است. همان‌طور که حیات جنینی محدود و ناقص است، حیات دنیوی نیز در مقایسه با برزخ بسیار کوچک و محدود است. برزخ به‌عنوان محیط دنیا: همان‌طور که دنیا محیط رحم مادر است، برزخ محیط دنیا محسوب می‌شود. ما اکنون در رحم برزخ قرار داریم و پس از مرگ به گستره آن وارد خواهیم شد. https://eitaa.com/dastan7
داستان مسخ یهودیان به میمون، که به «اصحاب سبت» نیز شناخته می‌شود، در قرآن کریم و منابع اسلامی آمده است. در زمانی که حضرت داوود (ع) در میان بنی‌اسرائیل زندگی می‌کرد، گروهی از آن‌ها در کنار دریا سکونت داشتند و روز شنبه را برای عبادت و استراحت اختصاص می‌دادند. در این روز، ماهی‌ها به سطح دریا می‌آمدند، اما در سایر روزها به اعماق دریا می‌رفتند. برخی از این افراد، به قصد صید ماهی در روز شنبه، حوضچه‌هایی می‌ساختند تا ماهی‌ها در آن به دام بیفتند و سپس در روز یکشنبه آن‌ها را صید کنند. این عمل نقض آشکار فرمان الهی بود که صید در روز شنبه را حرام اعلام کرده بود. در نتیجه، خداوند آن‌ها را مجازات کرده و دستور داد که به صورت میمون مسخ شوند. بر اساس برخی روایات، این افراد پس از سه روز از این حالت به هلاکت رسیدند. این داستان در قرآن کریم در سوره‌های بقره (آیه 65) و اعراف (آیه 166) ذکر شده است. این واقعه به عنوان یک عبرت برای دیگران مطرح شده است تا از نافرمانی دستورات الهی اجتناب کنند. https://eitaa.com/dastan7