زینبیان نوبت جهاد تبیین شماست
🔰 ویراست و توئیت #حجت_الاسلام_راجی در رابطه با حمله موشکی به اسرائیل
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت43 نزدیک های ظهر بود که بیدار شدم چشمامو باز کردم دیدم سجاد رو به رو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خریدار عشق💗
قسمت44
بعد از مدتی رسیدیم به بهشت زهرا
بدون هیچ سوالی از ماشین پیاده شدم
سجاد هم شاخه گل و از رو داشتبرد برداشت و از ماشین پیاد شد
دست در دست هم وارد بهشت زهرا شدیم ،رفتیم سمت گلزار شهدا
بعد از مدتی سجاد ایستادو نگاهی به سنگ قبر انداخت چهره اش پر از غم بود نشست کنار سنگ قبر ،گل و گذاشت روی سنگ قبر چشمم به اسم روی سنگ قبر افتاد
مرتضی اسدی،شهید مدافع حرم
نمیدونم چرا اینقدر این اسم آشنا بود
منم نشستم کنار سنگ قبر
سجاد: ترم اولی که دیدمت ،فهمیدم تو با همه دخترا فرق داری ، با اینکه چادری نبودی ،ولی حجابت منو مجذوب خودش میکرد ، با مرتضی درباره تو حرف زده بودم ،مرتضی هم همش میگفت،چرا اینقدر این دست و اون دست میکنی سجاد، برو باهاش حرف بزن
هر دفعه که میخواستم باهات حرف بزنم ،یه چیزی پیش می اومد و نمیتونستم حرف دلمو بهت بزنم ،
تا وقتی که مرتضی گفت میخواد بره سوریه
با شنیدن این اسم،همه چی از یادم رفت، حتی عشقی که تو قلبم به تو داشتم .
خانواده مرتضی بعد از مدتی راضی شدن ،ولی خانواده من نه
از مرتضی خواستم که صبر کنه تا با هم بریم
تا اینکه ، تو دوباره تو وارد زندگیم شدی، بعد از ماجراهایی که پیش اومد ،مرتضی گفت دیگه نمیتونه صبر کنه و رفت
بعد از مدتی از رفتش، خبر شهادتش و شنیدم ،داشتم دیونه میشدم ،وقتی تصمیم به رفتن گرفتم ،با مخالفت مامان رو به رو شدم ،بعدم که شرط تو... ( باشنیدن حرفای سجاد ،از خودمم بدم اومد، که چقدر خودخواه بودم و نزاشتم بره)
سجاد: بهار !
من عاشقتم ،حتی بیشتر از اونی که تصورش هم کنی ،تمام کارهایی هم که کردم ،فقط به این خاطر بود که دلبسته هم نشیم ،چون من دیر یا زود میرم ،دلم نمیخواست تو بیشتر اذیت بشی ،حلالم کن - به یه شرط...
سجاد ( خندید): نمیدونم چرا هر موقع میگی به یه شرط ،چهار ستون بدنم میلرزه
- نترس، از شرط قبلیم سخت تر نیست
سجاد: خوب بگو - تا زمانی که بری ،اینقدر عشقت و نثارم میکنی که جبران این چند وقت بشه
سجاد: ای به چشم
یه شرط دیگه هم دارم
سجاد: جانم بگو
- حق نداری روز رفتنت و به من بگی ،فقط یه روز مونده به رفتنت بهم میگی
سجاد: چرا - دلم نمیخواد لحظه شماری رفتنت و بکنم ،چون میدونم قبل از اینکه بری من میمیرم
سجاد: الهی قربونت برم ،چشم...
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
✘ اسرائیل بدست ایرانیان، پیش از ظهور قائم نابود میشود!
(کافی جلد 8 / صفحه 206)
منبع: جلسه ۱۴ از مبحث مقام عرشی حضرت زهرا سلام الله علیها
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت44 بعد از مدتی رسیدیم به بهشت زهرا بدون هیچ سوالی از ماشین پیاده شدم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خریدار عشق💗
قسمت 45
بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه...
- سجاد جان میشه منو ببری خونه ما،چون فردا کلاس داریم وسیله هام خونه است
سجاد: چشم ،صبح خودم میام دنبالت - باشه
رسیدیم نزدیک خونه
- مواظب خودت باش،رسیدی خونه یه پیام بده
سجاد: چشم - خدا حافظ
سجاد: بهار؟
- جانم
سجاد: خیلی دوستت دارم
- منم خیلی دوستت دارم
سجاد: یا علی
وارد خونه شدم همه تو پذیرایی نشسته بودن - سلام به اهالی خانه
مریم: معلومه که کبکت خروس میخونه هااا
جواد: نه بابا ،داره چه چه میزنه نمیشنوی
- ععع ،سلامم نکنم
مامان: بهار ،با کی اومدی؟
- سجاد
بابا: خوب میگفتی ،سجاد هم میاومد شام با هم بودیم!
- خسته بود رفت ،منم برم بخوابم خستم
زهرا: شام نمیخوری؟
- نه ،بیرون یه چیزی خوردیم
زهرا: باشه ،شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم
روی تختم دراز کشیدم
به اتفاقای خوب امروز فکر میکردم
ای کاش روز به پایان نمیرسید ،ای کاش باز هم صدای دوستت دارم و از دهنش میشنیدم
اینقدر خوشحال بودم که رفتم وضو گرفتم و نماز شکرانه خوندم
صدای پیامک گوشی مو شنیدم
رفتم نگاه کردم سجاد بود
سجاد: سلام عزیزم ،رسیدم خونه،
اولین پیامی بود که سجاد برام فرستاده بود
منم براش نوشتم ،سلام آقای من ،خدا رو شکر
دوباره پیام فرستاد سجاد :
آنقدر دوستت دارم که پروانه ها گیج می شوند
گل ها تعجب می کنندو باران دلش آب می افتد!
دوستت دارم بهار من
- تو که باشی بس است …
مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
#ضرب_المثل
🔺همین آشه و همین کاسه
بعضی ضربالمثلای فارسی تاریخچه ترسناکی دارن
مثلا «همین آشه و همین کاسه» واقعا ترسناکه ماجراش
توی دوره شاه عباس صفوی، حاکم اراک آدم به شدت ظالم و مزخرفی بوده، تا حدی که دختر مردم رو به بهانه خراج میبرده به کاخ خودش به کنیزی و...
یه بار چندتا از رعایای اراک میرن اصفهان پیش شاه از والی اراک شکایت میکنن
شاه هم والی رو فرا میخونه به اصفهان بهش امر میکنه دیگه دست از ظلم برداره و اگه بشنوه دوباره این کارو کرده حسابشو میرسه
والی برمیگرده اراک و میفهمه کیا چغلیشو به شاه کردن
همه اون بدبختا رو با خانواده گردن میزنه
خبر به شاه عباس میرسه و شاه عباسم ولات همه ولایات و احضار میکنه
یه دیگ بزرگ آش بار میذارن و والی اراک (عراق اون موقع) رو میارن و زنده میندازن تو دیگ
وقتی حسابی میپزه و گوشت والی قاطی مواد میشه نفری یه کاسه ازون آش میده دست والیا
میگه این آشو بخورین برگردین ولایتتون و با مردم درست رفتار کنین
اگه از هر ولایتی خبر برسه که ظلم کردین از این به بعد همین آشه و همین کاسه
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت 45 بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه... - سجاد جان میشه منو ببری خو
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خریدار عشق💗
قسمت46
صبح با نوازش دستی روی موهام بیدار شدم
باورم نمیشد ،سجاد موهامو نوازش میکرد
- سلام ،اینجا چیکار میکنی؟
سجاد : سلام،خوب اومدم دنبال خانومم با هم بریم دانشگاه...
- ساعت چنده،چرا گوشیم زنگ نخورد ؟
سجاد: نزدیکای ۹ ،اتفاقن گوشیت داشت خودشو میکشت من نجاتش دادم، نمیخوای پاشی ،صبحونه نخوردمااا...
- مامان مگه نیست ؟
سجاد: نه اومدم داشت میرفت خرید ،من میرم پایین تو هم زودتر بیا
- باشه
دست و صورتمو شستم ،موهامو شونه زدم بستم ،رفتم پایین تو آشپز خونه دیدم سجاد ،صبحانه آماده کرده منتظر من بود...
- ببخشید
سجاد: بیا که روده کوچیکه ،روده بزرگه رو خورد
- کی اومدی؟
سجاد: ساعت۸
- از ۸ اینجایی منو صدا نزدی ؟
سجاد: اینقدر قشنگ خوابیده بودی که دلم نیومد بیدارت کنم بعد از خوردن صبحانه رفتم توی اتاقم لباسامو پوشیدم کنار آینه ایستاده بودم و مقعنه روی سرمو مرتب میکردم
که چشمم به سجاد افتاد
برگشتم نگاهش کردم - چیزی شده؟
سجاد: نه ،دارم زنمو نگاه میکنم،به قول خودت جرم مگه ؟
- نه ,مال خودته ،حلال و طیب
رفتم نزدیکش
- سجاد
سجاد: جانم
- یه نیشگون میگیری منو ببینم خواب نیستم؟
(سجاد خنده اش گرفت): نزیکتر شد و گونه امو بوسید ،آروم زیر گوشم گفت ،بیداره بیداری عشقم...
از خوشحالی دلم میخواست جیغ بکشم ،و بگم خدایا شکرت سجاد داشت میرفت سمت در که گفت: بهار چند دست لباس و وسیله ها تم بردار بعد دانشگاه میریم خونه ما...
- باشه
وسیله هامو برداشتم و حرکت کردیم سمت دانشگاه...
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
14.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 غزه در شادی
کلیپ رجزخوانی معروف ایرانیها در کانال "غزه الان" هم منتشر شد
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ما فرزندان حیدر و خیبرشکنیم
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
1_2707869840.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼