8.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥ماجرای دفن جسد یوسف نبی(ع) پس از ۴۰۰ سال چه بود⁉️
👌پیشنهاد دانلود
➖➖➖➖➖➖➖
http://Splus.ir/dastan9
https://eitaa.com/dastan9
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 خریدار عشق💗 قسمت64 نصفه های شب بود و همه خوابیدن ،ولی من هنوز کنار تلفن نشسته بودم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗خریدار عشق💗
قسمت65
چشممو به زور باز کردم ،نوری که به چشمم میخورد سرمو درد میآورد
دستمو گذاشتم روی چشممو و به ساعت روی دیوار نگاه کردم
ساعت نزدیکای ظهر بود
من هنوز منگ قرصی بودم که خورده بودم
یه دفعه یاد خوابم افتادم
و آروم گریه میکردم
بلند شدم دست و صورتمو شستم لباسامو پوشیدم ،چادرمو سرم کردم رفتم از اتاق بیرون
مادرجون در حال پاک کردن سبزی بود ،فاطمه هم انگار کلاس کنکور بوده
مادر جون:کجا مادر؟
- نمیدونم،جایی که بتونم خبری از سجاد بهم بدن
مادر جون: الهی قربونت برم،حاجی حالت و دیشب دید خودش گفت میره سپاه میپرسه ،تو نمیخواد بری...
- نمیدونم چرا دلم آشوبه ،مادر جون
مادر جون: الهی قربونت برم توکل کن به خدا ،بیا بیا بشین با هم سبزی پاک کنیم ،چند روز دیگه شب قدره ،میخوام واسه سلامتی سجاد آش نذری بپزنم
با شنیدن این حرف،پاهام سست شد و نشستم روی زمین
با دستم اشکامو پاک میکردم
صدای باز شدن در و شنیدم ،دویدم سمت حیاط
آقا جون بود - سلام اقا جون ،رفتین سپاه
آقا جون: سلام دخترم،اره رفتم - چی شد ،چی گفتن؟
آقا جون: گفتن ،طی در گیریایی که شده ،خط ها همه قطع شدن ،نمیتونن ارتباط برقرار کنن ( نشستم و دستمو گذاشتم روی سرم) : یا فاطمه زهرا خودت کمک کن
اینقدر حالم بد بود که تا چند روز تب کرده بودم ،مامان و بابا هم اومدن دنبالم به اصرار منو بردن خونه
توی خواب همش سجاد و صدا میزدم
بعد سه روز کمی حالم بهتر شد بود
به زور خودمو کشوندم سمت میز گوشیمو برداشتم شماره فاطمه رو گرفتم -الو فاطمه
فاطمه: سلام بهار جان خوبی؟ تبت پایین اومد؟ - اره خوبم ،از سجاد خبری نشد؟ (انگار یه بغضی توی صداش بود )
الو فاطمه، با توام ،خبری نشد
فاطمه: نه بهار جان ،بهار جان مامان داره آش میپزه من برم کمکش کنم دست تنهاست ،خدا حافظ - الو فاطمه ،الوو
بلند شدمو لباسامو پوشیدم رفتم پایین
زهرا داشت تلوزیون نگاه میکرد - سلام ،مامان کجاست؟
زهرا: سلام ،چرا بلند شدی دیونه!
( مریم اومد سمتم،دستشو گذاشت روی پیشونیم )
زهرذ: یه کم دیگه تب داری ،برو بالا استراحت کن - نمیتونم،نگفتی مامان کجاست؟
زهرا: رفته خونه مادر شوهرت ،آش نذری بپزن - باشه ،منم میرم اونجا
زهرا: کجااااا،،تو الان حالت اصلا خوب نیست،باید استراحت کنی - دلشوره دارم ،فاطمه یه جوری حرف میزد،صداش بغض داشت
زهرا : باشه صبر کن باهم میریم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
http://Splus.ir/dastan9
https://eitaa.com/dastan9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر نزنی دوباره میخوری! فرمولی از صدر اسلام تا امروز
تاکتیک امیرالمومنین علی(ع) این بود که اگر در جنگ سایهها دست برتر را داشته باشیم، برنده نهایی خواهیم بود، ولی اگر در خانه نشستیم و سکوت کردیم، بازندهایم.
http://Splus.ir/dastan9
https://eitaa.com/dastan9
1_2707869840.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
📖 تقویم شیعه
☀️ شنبه:
شمسی: شنبه - ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
میلادی: Saturday - 20 April 2024
قمری: السبت، 11 شوال 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام
▪️14 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام
▪️19 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت
▪️29 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام
▪️48 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدلله_حسین
#یا_صاحب_الزمان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
💠 @dastan9 💠
🔴 با نشر زیباییهای دنیای ظهور مردم را مشتاق ظهور نمائیم
⭕️ آشنا نمودن مردم با ویژگیهای عصر پُر شكوهِ ظهور، سبب ایجاد شوق و رغبت در آنان برای مداومت بر دعای فرج و تمنای قلبی ظهور است که کلید نجات خواهد بود!
🌕 امام صادق علیه السلام فرمودند:
هنگامی که حضرت قائم علیه السلام قیام کند... وجود او مایه روشنی شهرهاست و مردم نیازی به خورشید و ماه ندارند و بر روی زمین هیچ آزار دهندهای، هیچ شری، هیچ گناهی، و هیچ فسادی اصلاً وجود نخواهد داشت؛ زیرا دعوت او آسمانی است نه زمینی.
عَنِ اَلْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا قَامَ اَلْقَائِمُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ... وَ يَكُونُ ضَوْءُ اَلْبِلاَدِ نُورَهُ وَ لاَ يَحْتَاجُونَ إِلَى شَمْسٍ وَ لاَ قَمَرٍ وَ لاَ يَكُونُ عَلَى وَجْهِ اَلْأَرْضِ مُؤْذٍ وَ لاَ شَرٌّ وَ لاَ إِثْمٌ وَ لاَ فَسَادٌ أَصْلاً لِأَنَّ اَلدَّعْوَةَ سَمَاوِيَّةٌ لَيْسَتْ بِأَرَضِيَّةٍ.
📗دلائل الإمامة، ص ۴۶۲
📗نوادر المعجزات، ص ۳۸۸
➖➖➖➖➖➖➖
http://Splus.ir/dastan9
https://eitaa.com/dastan9
✨﷽✨
#پندانه
🔴 شیطان با یادآوری زینتهای دنیا ما را از اندیشهٔ آخرت دور میکند
✍در تشییع جنازه یکی از آشنایان ثروتمند برای رضای خدا و تنبیه نفس حاضر شدم.
خاطری ملکی مدام مرا یاد مرگ و نداشتن عمل صالح و کثرت گناهان انداخت و حالت معنوی و صلوات عجیبی از رحمت الهی داشتم.
به ناگاه در آخر دفن کسی بلند ندا داد:
دوستان! برای ناهار تالار ... منتظرتان هستیم.
هوای نفس و شیطان با یادآوری غذاهای لوکس که رسم میزبان ثروتمند است، مرا دوباره به دنیا مشغول کرد و با تداعی لذتی از دنیا، دوباره لذت اندیشه به مرگ را از من گرفت.
آری، شیطان بهراستی چنین قصد دارد که حال و هوای معنوی ما را در همه جا با ذکر دنیا از ما سَلب کند.
💠 امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند:
دعوت به تشییع جنازه را بپذیر که مرگ و آخرت را به یاد تو میاندازد، و حضور در ولیمه را اگر همزمان با تشییع جنازه به آن دعوت شده بودی نپذیر که ذکر دنیا و غفلت در آخرت، در آن است./بحار الأنوار
................................................
http://Splus.ir/dastan9
https://eitaa.com/dastan9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨معجزات امام زمان عج
ملاقات با #امام_زمان عج
🔹ماجرای #تشرف یکی دیگر از نیک بختان دوران غیبت...
🎤 استاد معاونیان
➖➖➖➖➖➖➖
↶【😘 #بهمابپیوندید 😘】↷
https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw
❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️🌴❤️
https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت65 چشممو به زور باز کردم ،نوری که به چشمم میخورد سرمو درد میآورد دست
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗 خریدار عشق💗
قسمت66
حرکت کردیم سمت خونه سجاد اینا ،چشمامو بسته بودمو فقط ذکر میگفتم،اما هیچ ذکری تأثیری رو حال پریشانم نداشت ...
وارد کوچه شدیم ،دم در خونه یه ماشین بود
از ماشین پیاده شدم
در حیاط یه کم باز بود و صدای گریه بلند میشد
دروباز کردم و وارد حیاط شدم
همه بودن ،انگار فقط جای من خالی بود
چشمای همه قرمز و پف کرده بود
چشمم به سه آقا افتاد که نزدیک بابا ایستاده بودند و گریه میکردن
رو کردم به مادر جون: خونه خراب شدم نه؟
سیاه بخت شدم نه؟
بی یاور شدم نه؟
بی کس و تنها شدم نه؟
مامان اومد سمتم ،بغلم کرد : آروم باش بهار جان - من خیلی وقته که آرومم ،از وقتی که پای شهادتش و امضا کردم آروم شدم ،از وقتی خواب شهادتش و دیدم آروم شدم...
یه دفعه یکی از اون آقا ها اومد سمتم
یه پاکت دستش بود گرفت سمتم
این مال شماست،قبل مامورت سجاد اینارو داد به من گفت اگه برنگشتم برسونمش دست شما
پاکت و باز کردم ،باورم نمیشد ،پلاک و سربندش بود
قلبم داشت از جاش کنده میشد
اینقدر گریه کردم که از هوش رفتم
چششمو که باز کردم ،توی اتاق خودم بودم
بابا هم روی صندلی نزدیک تختم نشسته بود و داشت قرآن میخوند
چشمامو به سختی باز کردم
بابا تا چشمش به من افتاد قرآن و بوسید و کنار گذاشت
اومد کنارم نشست،دستمو توی دستش گرفت
بابا: الهی قربونت برم ،سجاد به آرزوش رسید ،و مایه افتخار ما شد،تو هم باید با صبرت مایه افتخارش بشی ،میدونم سخته ،خیلی هم سخته ،ولی تو میتونی ( سرمو به نشونه تایید تکون دادم، بابا پیشونیمو بوسید و از اتاق رفت بیرون)
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
http://Splus.ir/dastan9
https://eitaa.com/dastan9