eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸داستانی از زندگی علیه السلام مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: «امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.» گفتم: آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟! فرمود: «ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟» گفتم: نه، ای مولای من. فرمود: «پس چه؟» گفتم: دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود. امام چنین دعا کرد: «خدایا او را ثابت‌قدم بدار.» سپس فرمود: «من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا (وزیر حضرت سلیمان علیه السلام) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم.» ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: «من پس از سه روز از دنیا می‌روم.» من به گریه افتادم. فرمود: «گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست.» ▫️بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 ⭕️ @dastan9
🔸داستانی از زندگی علیه السلام مسیب، زندانبان امام موسی کاظم علیه السلام می‌گوید: سه روز قبل از شهادت امام مرا طلبید و فرمود: «امشب عازم مدینه هستم تا عهد امامت پس از خود را به فرزندم علی واگذار کنم و او را وصی و خلیفه خود نمایم.» گفتم: آیا توقع دارید با وجود این همه مامور و قفل و زنجیر، امکان خروج شما را فراهم کنم؟! فرمود: «ای مسیب، تو گمان می‌کنی قدرت و توان الهی ما کم است؟» گفتم: نه، ای مولای من. فرمود: «پس چه؟» گفتم: دعا کنید ایمانم قوی‌تر شود. امام چنین دعا کرد: «خدایا او را ثابت‌قدم بدار.» سپس فرمود: «من با همان اسم اعظم الهی که آصف بن برخیا (وزیر حضرت سلیمان علیه السلام) تخت بلقیس را در یک چشم به هم زدن از یمن به فلسطین آورد، خدا را می‌خوانم و به مدینه می‌روم.» ناگهان دیدم امام دعایی خواند و ناپدید شد. اندکی بعد بازگشت و با دست خود زنجیرهای زندان را به پای مبارک بست. سپس فرمود: «من پس از سه روز از دنیا می‌روم.» من به گریه افتادم. فرمود: «گریه مکن و بدان که پسرم علی ابن موسی الرضا پس از من، امام توست.» ▫️بحار الانوار، ج 48، ص 224، ح 26 ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
✍️ ▪️در گهواره و مسائل خانوادگى یکى از اصحاب امام جعفر صادق علیه السلام ، به نام یعقوب سرّاج حکایت کند: روزى به قصد ملاقات و زیارت مولایم ، حضرت صادق آل محمّد علیهم السلام به منزل ایشان رفتم ، هنگامى که وارد شدم ، دیدم که آن امام بزرگوار کنار گهواره شیرخوارش ، حضرت ابوالحسن موسى کاظم علیه السلام ایستاده ؛ و جهت دل گرم کردن و آرام نمودن نوزاد، با او سخن مى گوید. مدّت زیادى بدین منوال طول کشید؛ و همچنان من در گوشه اى نشسته و نظاره گر آن ها بودم تا آن که سخن راز امام با نور دیده اش علیه السلام به پایان رسید. آن گاه من از جاى خود برخاستم و به سمت آن امام مهربان رفتم ، همین که نزدیک آن حضرت قرار گرفتم ، فرمود: آن نوزاد، بعد از من ، مولایت خواهد بود، نزد او برو و سلام کن . پس اطاعت کردم و نزدیک آن نوزاد و نور الهى رفتم و سلام کردم ، با این که او کودکى شیرخواره در گهواره بود، خیلى زیبا و با بیانى شیوا جواب سلام مرا داد. و سپس به من خطاب نمود و اظهار داشت : حرکت کن و به سوى منزل خود روانه شو و آن نام زشت و نامناسبى را که دیروز براى دخترت برگزیده اى تغییر بده ، چون خداوند متعال صاحب چنین نام و اسمى را دشمن داشته و غضب دارد و او مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت . یعقوب سرّاج در ادامه گوید: یک روز قبل از آن که خدمت حضرت برسم ، خداوند متعال دخترى به من عطا کرده بود، که نام او را حُمیراء نهاده بودیم ؛ و کسى هم آن حضرت را از این موضوع آگاه نکرده بود؛ و با این که آن حضرت ، طفلى شیرخوار در گهواره بود، به خوبى از درون مسائل خانوادگى ما آگاه بود. و بعد از آن که چنین علم غیبى از آن طفل معصوم آشکار گشت و مرا در تغییر و انتخاب اسم مناسبى براى دخترم نصیحت فرمود، امام جعفر صادق علیه السلام مرا مورد خطاب قرار داده و اظهار نمود: اى سرّاج ! دستور و پیشنهاد مولایت را عمل کن ، که موجب سعادت و خوشبختى شما خواهد بود. یعقوب گوید: من نیز اطاعت امر کردم و نام دخترم را به نام مناسبى تغییر دادم . 📚اصول کافى : ج ۱، ص ۳۱۰، ح ۱۱ ⭕️ @dastan9 🌺💐
🔹 یونس بن عبدالرّحمان - که یکى از یاران صدیق و از وکلاى امام صادق ، امام کاظم و امام رضا علیهم السلام بود - روزى به مجلس پُر فیض حضرت ابوالحسن ، امام موسى بن جعفر علیهما السلام وارد شد. امام علیه السلام پس از مذاکراتى ، ضمن موعظه هائى گوناگون به او فرمود: اى یونس ! با مردم مدارا کن ؛ و هرکسى را به اندازه معرفت و شعورش با وى صحبت کن . یونس اظهار داشت : اى مولایم ! مردم مرا به عنوان بى دین و زندیق خطاب مى کنند. امام علیه السلام فرمود: گفتار مردم نباید در روحیّه و افکار تو تاءثیر بگذارد، چنانچه در دستان تو جواهرات باشد و مردم بگویند که سنگ ریزه است ؛ و یا آن که در دست هایت سنگ ریزه باشد و بگویند که جواهرات در دست دارد، این گفتار هیچ گونه سود و یا زیانى براى تو نخواهد داشت . 📚بحارالا نوار: ج ۲، ص ۶۶، ح ۶. 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🍃تقوی در همه حال شخصى به نام مرازم گوید: روزى جهت زیارت و ملاقات امام موسى کاظم علیه السلام به سوى مدینه طیّبه حرکت کردم و در مسافرخانه اى منزل گرفتم ، در این میان چشمم به زنى افتاد که مرا جلب توجّه نمود، خواستم با او رابطه زناشوئى برقرار کنم ؛ ولى او نپذیرفت که با من ازدواج نماید. سپس به دنبال کار خویش رفتم ؛ و چون شب فرا رسید به مسافرخانه بازگشتم و دقّ الباب کردم ، پس از لحظه اى همان زن درب را گشود و من سریع دست خود را بر سینه اش نهادم ؛ ولى او با سرعت از من دور شد. فرداى آن شب ، چون بر مولایم امام کاظم علیه السلام وارد شدم ، حضرت فرمود: اى مرازم ! کسى که در خلوت خلافى مرتکب شود و تقواى الهى نداشته باشد، شیعه و دوست ما نیست . 📚بحار: ج ۴۸، ص ۴۵، ح ۲۶. 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹درسی که آقا امام کاظم(علیه السلام) در قبرستان به مردم داد 🎙حجت الاسلام دکتر رفیعی ✅ غریبانه و مظلومانه هفتمین ستاره آسمان امامت و ولایت، باب الحوائج، حضرت اباالحسن موسی بن جعفر علیه السلام به محضر مبارک امام زمان علیه السلام و شیعیان و محبین حضرت تسلیت باد. 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🌻 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw