eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
36 فایل
﷽ کپی مطالب و نشر با ذکرصلوات تبلیغ و تبادل ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 مدیریت کانال https://eitaa.com/yazahra_9 ادمین تبلیغات کانال https://eitaa.com/Onlygod_10
مشاهده در ایتا
دانلود
من یه راننده کامیون هستم بار شن یا اجر بار میزنم میرویم کنار شهر منتظر مشتری بیاد بارمون رو. بخره یه روز همونجا سر گذر بودم با بقیه کامیوندارا یهو به دوستم که با موتور بود گفتم موتورت رو بده میخوام بروم بانک یه چک دارم بزارم به حساب زود برمیگردم. اولش مخالفت کرد گفت نه میری تصادف میکنی یا پلیس میگیره موتور بیمه نداره کلاه نداری و چکار و فلان اخرش به زور راضیش کردم😁 رفتم موتور رو کنار بانک قفل کردم و رفتم کارم رو انجام دادم برگشتم از اون طرف خیابون که داشتم میرفتم به سمتش یهو دیدم پاشده دو طرف سرش رو گرفته بقیه هم میگن بیا موتورت رو گرفتن داره پیاده میاد 😳 نزدیک شدم گفت پس موتور کو تازه یادم افتاد وای من که با موتور رفتم چرا با واحد برگشتم گفتم یادم رفته بود موتورت کنار بانک قفله یادم رفته بود برای همین با اتوبوس خط واحد برگشتم 😂😂😅😅یهو جمعیت منفجر همگی با هم خندیدیم هیچی دیگه دوباره برگشتم موتورش رو اوردم. ارسال شده توسط ⭕️ @dastan9 🇮🇷