ارسال شده از سروش+:
#زن_در_غرب
🔺میدونید چرا خانمهای غربی موقع #خواستگاری و درخواست #ازدواج یه مرد از اونها تا این حد ذوق مرگ میشن⁉️
👈چون چیزی که برای زنان جامعه #ایران و زنان #مسلمان عادیه، آرزوی اونهاست ...❗️
💢غربیها به دلیل این که بعد از ازدواج مجبورن نیمی از اموالشون رو در اختیار همسرشون قرار بدن تمایلی به #ازدواج نشون نمیدن و زندگی مشترکشون رو بدون ازدواج ادامه میدن!😕
مثلا "رونالدو" با اینکه از دوست دخترش سه تا بچه داره اما هنوز اون رو #شریک_زندگی خودش قرار نداده، یعنی هنوز اون رو لایق همسری نمیدونه!😐
یا مثلا خبر ازدواج "مسی" با دوست دخترش رو که چند ماه پیش رسانهای شد شنیدیم که با داشتن چند فرزند تازه این زن مفتخر به همسری جناب مسی شده!😏
پ.ن:
جالبه که اینا از نظر جامعه شناسای #غربی ظلم به #زن و عاطفه و شأن و شخصیت زن نیست❗️😒 اما ازدواج #اسلامی که در اون زن از ارزش و شخصیت والایی برخورداره و از همون ابتدا مرد رو ملزم به #نفقه واجب و هزینه برای همسرش میکنه، از نظر اونها باعث زیر سؤال رفتن شأن و شخصیت بانوان میشه‼️
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌹از کــانــال ما #حمایت کنـیـد🙏
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
ارسال شده از سروش+:
#زن_در_غرب
🔺میدونید چرا خانمهای غربی موقع #خواستگاری و درخواست #ازدواج یه مرد از اونها تا این حد ذوق مرگ میشن⁉️
👈چون چیزی که برای زنان جامعه #ایران و زنان #مسلمان عادیه، آرزوی اونهاست ...❗️
💢غربیها به دلیل این که بعد از ازدواج مجبورن نیمی از اموالشون رو در اختیار همسرشون قرار بدن تمایلی به #ازدواج نشون نمیدن و زندگی مشترکشون رو بدون ازدواج ادامه میدن!😕
مثلا "رونالدو" با اینکه از دوست دخترش سه تا بچه داره اما هنوز اون رو #شریک_زندگی خودش قرار نداده، یعنی هنوز اون رو لایق همسری نمیدونه!😐
یا مثلا خبر ازدواج "مسی" با دوست دخترش رو که چند ماه پیش رسانهای شد شنیدیم که با داشتن چند فرزند تازه این زن مفتخر به همسری جناب مسی شده!😏
پ.ن:
جالبه که اینا از نظر جامعه شناسای #غربی ظلم به #زن و عاطفه و شأن و شخصیت زن نیست❗️😒 اما ازدواج #اسلامی که در اون زن از ارزش و شخصیت والایی برخورداره و از همون ابتدا مرد رو ملزم به #نفقه واجب و هزینه برای همسرش میکنه، از نظر اونها باعث زیر سؤال رفتن شأن و شخصیت بانوان میشه‼️
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌹از کــانــال ما #حمایت کنـیـد🙏
⭕️ @dastan9 🇮🇷
⭕️ Sapp.ir/dastan9 🇮🇷
⭕️ https://gap.im/dastan9 🇮🇷
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
✅زندگی به عشق است؛ عقل به آدم زندگی نمیدهد!
✍شهید بهشتی: برادرها و خواهرها عاشق شوید. زندگی به #عشق است. آدم این #عقل حسابگر و معاملهگر را از خانهی تنش بیرون نكند، عشق خدا به خانهی دلش قدم نگذارد. عاشق شوید، برادرها و خواهرها عاشق شوید، #زندگی به عشق است. عقل به آدم زندگی نمیدهد. عقل به آدم حساب میدهد كه چه جور بهتر بخورد، چه جور بهتر بخوابد، چه جور بهتر پلاسیده شود، چه جور بهتر دلمرده باشد. عشق است كه در درون انسان آتش زندگی و شعله زندگی را بر میافروزاند.
🔸 #مسلمان عاشق است. عاشق خداست. عاشق حق است، عاشق عدل است. عاشق انسانشدن است. عاشق ملكوت است و دنیا با همهی زیبندگیها و فریبندگیها برایش صرفاً میدان ساختهشدن و رهپیمودن به سوی آن معبود و معشوق جاودانه است.
#یا_زهرا
#یا_ابا_عبدالله_الحسین
#یاصاحب_الزمان_عج
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#نشر_پیام_صدقه_جاریه
⭕️ @dastan9 🦋❤️
🔴آیا #غیبت کردن پشت سر مرده #گناه است؟
✍گاه تصوّر میشود که مفهوم غیبت و همچنین روایاتى که درباره غیبت وارد شده ناظر به افراد زنده است و مردگان را شامل نمیشود، و غیبت کردن پشت سر مرده اشکالى ندارد، ولى این اشتباه بزرگى است؛ زیرا طبق روایات؛ احترام مرده #مسلمان همچون احترام زنده او است.[1]
بلکه میتوان گفت؛ #غیبت مرده از جهاتى زشتتر و ناپسندتر است؛ زیرا زندگان ممکن است روزى غیبت را بشنوند و به دفاع از خود برخیزند، ولى مرده هرگز قادر به دفاع از خود نیست، به علاوه؛ شخص غیبت کننده ممکن است افراد زنده را ببیند و از آنها حلالیّت بطلبد ولى در مورد مردگان این مطلب هرگز صدق نمیکند.[2]
بنابر این، سخن گفتن به بدی، پشت سر مردگان، مورد تأیید اسلام نمیباشد و گناه است. وقتی ما در نماز میت با آنکه شاید بدیهایی را هم از مرده بدانیم، میگوییم: «لا نعلم منه الا خیرا» (جز خیر از او نمیدانیم). از اینرو؛ سزاوار نیست بعد از این سخن در نماز میت، سر سخن از بدیهای انسان مرده باز شود.
📚[1]. «إِنَّ حُرْمَةَ الْمَیِّتِ کَحُرْمَةِ الْحَی»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 7، ص 228، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
📚[2]. مکارم شیرازى، ناصر، اخلاق در قرآن، ج 3، ص 133، قم، مدرسه الامام على بن ابیطالب(ع)، چاپ اول، 1377ش.
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼
🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
آیا #مسلمان و #شيعه شدن #ايرانيان در زمان عمر بن خطاب بوده است❓
✅ جناب سلمان فارسي زماني تشنه حقيقت و به دنبال اسلام بود كه عمر هنوز كافر بود!
🔸مسلمان شدن اولين و برترين #ايراني و صحابي ممتاز رسول خدا صلي الله عليه و آله يعني جناب سلمان فارسي رضوان الله عليه در زمان حيات رسول اکرم صلي الله عليه و آله صورت گرفت.
🔹يعني نه تنها هيچگونه ارتباطي به دوران عمر بن خطاب نداشت بلكه دقيقا همان زماني که #عمر_بن_خطاب مشرک بود و به آزار مسلمانان مکه مي پرداخت، جناب #سلمان_فارسي در جستجوي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و تشنه دين آن حضرت بود!
🔸جناب سلمان فارسي رضوان الله عليه در ضمن روايت مفصّلي سرگذشت خود را چنين نقل مي كند:
🔹"... و به صومعه آمدم و چنين گفتم: گواهي مي دهم كه خدايي جز خداي يكتا نيست و عيسي روح الله و محمد صلي الله عليه و آله حبيب خداست. پس به خدمت آن راهب رسيدم . او به من گفت: آيا تو روزبه هستي؟ گفتم: آري! گفت: بيا بالا (داخل صومعه) سپس من داخل صومعه شدم و دو سال كامل در خدمت او بودم .
🔸وقتي هنگام مرگش فرا رسيد، به من گفت: من (بزودي) از دنيا مي روم! به او گفتم: مرا به كه مي سپاري؟ گفت: در اين دنيا كسي را كه (در اعتقادات) همانند خودم باشد نمي شناسم ولي ولادت محمد بن عبدالله صلي الله عليه و آله نزديك شده است. اگر نزد او رفتي سلام مرا به او برسان و اين لوح را تقديم او كن ...
🔹... در اين بين كه پشت سر #حضرت_محمد_صل_الله_عليه_و_آله دور مي زدم ناگاه به من توجه کرده و فرمود : اى روزبه ! آيا در جستجوي مُهر نبوت هستى؟ گفتم: آرى!
🔸 ايشان لباسشان را از شانه خود كنار زدند و چشمم به مهر نبوت در بين دو كتف آن حضرت افتاد كه كمى مو بر آن روئيده بود؛ خود را بر روي پاهاي ايشان انداختم و بر آن بوسه مي زدم ... رسول خدا صلَّى الله عليه و آله و سلَّم مرا آزاد ساخت و نامم را سلمان نهاد."
📚کمال الدين و تمام النعمه، ص 161- 165
🔹از طرفي اسلام آوردن عمر سالها بعد از دوران تلاش جناب #سلمان براي رسيدن به #پیامبر_اکرم صل الله عليه و آله بود. جزري درباره تاريخ مسلمان شدن عمر مي گويد:
🔸اسلام آوردن #عمر در سال ششم بعثت بود.
📖اسد الغابه في معرفة الصحابه، ج4، ص57
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍
#تعجیل_در_فرج_مولایمان_صلوات
@dastan9
#حداقل_برای_یک_نفر_ارسال_کنید
🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹🌼🌹
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت بیست_وهشتم یا باید از بی آبرویی سر به کوه و بیابون بذا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان جذاب و آموزنده ســـرباز
قسمت بیست_ونهم
_تو هم آدم اون هستی؟
-من آدم کسی نیستم.
آریا گفت:
-اونم مثل منه.بهترین دوستشو ازش گرفتی.
فاطمه به آریا گفت:
_من نه با اون،نه با دوستش و نه با دوست تو کاری نداشتم.خودشون اومدن سراغم.
آریا عصبانی شد:
_نازی اومد سراغت!!!...تو نبودی بعد از ظهر تابستان سوار ماشینت کردیش؟.. اون حتی برای ماشین تو دست بلند نکرد.. تو چرا سوارش کردی؟
فاطمه با آرامش گفت:
_من نازنین رو نمیشناختم..فاطمه با آرامش گفت:من نازنین رو نمیشناختم.. اون روز دختری رو سوار کردم که حجاب خیلی بدی داشت.اصلا نمیشد گفت حجاب داره.هر مردی رد میشد نگاهش میکرد.من سوارش کردم تا دو دقیقه کمتر تو خیابون بایسته.تا آدمهای بیشتری نببینش.
-اصلا به تو چه ربطی داشت؟
-به من ربط داشت.من #مسلمان هستم و #نباید از کنار این صحنه ها بی تفاوت بگذرم.
آریا عصبی قهقه ی بلندی زد و با تمسخر گفت:
-مسلمان.
چند قدم راه رفت.عصبی تر از قبل گفت:
_اون روز چی بهش گفتی که وقتی پیاده شد نازی سابق نبود؟
-من فقط میخواستم زودتر به جایی که میخواست برسونمش تا آدمای بیشتری نبیننش.نمیخواستم تغییرش بدم یا متقاعدش کنم اشتباه میکنه..فقط در مورد درس و دانشگاه صحبت کردیم.
آریا به افشین گفت:
-تو باور میکنی؟!
رو به فاطمه گفت:
-فقط درمورد درس و دانشگاه صحبت کردی و نازی عوض شد،آره؟!!
-بعدها خودش گفت چون من مثل بقیه باهاش رفتار نکردم با من دوست شد.
آریا عصبی داد زد:
_دوست؟!!...تو اونو به کشتن دادی.
صدای فاطمه هم بالا رفت.
-کسی که نازنین و شوهرشو کشت،تو بودی.
آریا فریاد زد:
_اون پسره عوضی شوهرش نبود..نازی مال من بود.قرار بود با من ازدواج کنه.تو کاری کردی که من یک سال بیفتم زندان. بعد اونقدر تو گوشش خوندی که چادری شد و حاضر شد با اون پسره عوضی ..
ادامه نداد.
-کسی که تو رو یک سال انداخت زندان، من نبودم..تو بارها مزاحم من و نازنین شده بودی.من به جرم مزاحمت ازت شکایت کردم.بخاطر خلاف های قبلت بود که یک سال حبس کشیدی،وگرنه هیچ کسی رو به جرم مزاحمت یک سال زندانی نمیکنن.
-خفه شو.
سیلی محکمی به صورت فاطمه زد.
-کاری میکنم از اینکه اون روز سوارش کردی پشیمان بشی.
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
🔴کرامت عجیب امام رضا علیه السلام در شفای بیمار آلمانی‼️
خاطره ای بسیار زیبا و خواندنی از خادم امام رضا علیه السلام
💠 برنامه زنده "زنده رود" روز جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳ شبکه اصفهان، به مناسب دهه کرامت و در آستانه میلاد امام رضا(ع) با حضور چهار نفر از خادمان حرم مطهر ثامن الحجج(ع) برگزار شد.
🔰در این برنامه، هر یک از خادمان به ذکر خاطرهای از روزها و شبهای حضور خود در حرم پرداختند. یکی از آنها خاطره بسیار زیبا و تکان دهندهای را بازگو کرد که ناخودآگاه اشک را از چشمان هر مسلمان و غیر مسلمانی جاری میکرد.
وی خاطره خود را این گونه روایت کرد: در یکی از شبها، متوجه سروصدایی در یکی از بخشهای نذورات حرم شدم. برای پیگیری موضوع به آنجا رفتم. با فردی غیرایرانی که مبالغی دلار در دست داشت مواجه شدم. وی اهل یکی از شهرهای آلمان بود.
موضوع دلارها را جویا شدیم. شروع به توضیح دادن کرد و گفت: تنها پسرم به بیماری سختی گرفتار بود و قادر به حرکت نبود. تمامی پزشکان خبره آلمانی از درمانش قطع امید کرده بودند و گفتند دیگر امیدی به زنده ماندن او نیست و باید با واقعیت از دست دادن فرزندتان کنار بیایید....
بسیار ناراحت و غمگین و ناامید بودیم. در شهر محل زندگی با خانوادهای ایرانی آشنایی داشتیم. در همین ایام سخت، طی دیداری که با این خانواده داشتیم آنها از دلیل ناراحتی من و خانوادهام سوال کردند و برای آنها توضیح دادم که با چه مشکلی روبرو هستیم.
این خانواده ایرانی گفتند در ایران یک نفر هست که میتواند پسر شما را درمان کند. از او بخواهید تا این کار را انجام دهد. بسیار خوشحال شدم و از آنها آدرس مطب و چگونگی مراجعه به وی را خواستم.
آنها با کمال تعجب گفتند این آقای ما مطب خاصی ندارند باید دلت را به ایشان وصل کنید و خالصانه و با اعتقاد از او بخواهید تا پسرتان را درمان کند.
من گفتم چگونه این کار را انجام دهم؟ گفتند آقای ما امام رضا(ع)، امام هشتم شیعیان است که حرم آن در #مشهد قرار دارد و شما برای پسرتان نذر کنید و از همین آلمان رو به #حرم بایستید و از ایشان طلب #شفا و درمان کنید.
گفتم اما من #مسلمان و معتقد به دین شما نیستم. گفتند ایشان به همه کمک میکنند. در منزل رو به سوی حرم نذر کردم و با گریه به ایشان گفتم: "ای آقایی که من شما را نمیشناسم اما میگویند به همه کمک میکنید، من تنها یک پسر دارم که تمامی پزشکان از وی قطع امید کردهاند... از شما میخواهم درمانش کنید تا از دستش ندهم. تنها امیدم به شماست کمکم کنید".
۲۴ ساعت از این موضوع نگذشته بود که خانمم با عجله آمد و شگفت زده گفت
"سریع بیا، پسرمان در حال راه رفتن است".
با عجله و شگفت زده رفتم و دیدم پسرم از جایش بلند شده و با سلامت کامل راه میرود. باورم نمیشد..‼️
گفتم پسرم چه اتفاقی افتاده⁉️
گفت: پدر زمانی که خواب بودم. دیدم که در اتاقم باز شد و آقایی وارد اتاق شد.
با ورودش، نوری تمام اتاق را فرا گرفت.
کنارم آمد و گفت "از جایت بلند شو"
گفتم من #بیمار هستم و قادر به حرکت نیستم نمیتوانم بلند شوم.
گفت "شما میتوانی حرکت کنی، بلندشو...
پدر و مادرت خیلی ناراحت و نگران شما هستند. بلند شو".
پسرم میگفت احساس کردم دست و پایم قادر به حرکت هستند و میتوانم راه بروم و بلند شدم و شروع به حرکت کردم. پس از شفا و درمان پسرم، برای ادای نذر خود تصمیم گرفتم به ایران و شهر مشهد بیایم و اکنون آمدهام تا مبلغی را که نذر کردهام به حرم تحویل دهم.
#مطالب_خوب_با_ما_نشرش_با_شما 😍
#داستانهای_کوتاه_و_آموزنده 💐
╭┅───👑───┅╮
🥀 @DASTAN9🥀
╰┅───👑───┅╯