eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت54 روز موعود رسیده بود و ای کاش زمان کنترل داشت و من هی برمیگشتم عقب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت55 رفتم روی تخت نزدیک حوض نشستم دیگه جانی برای ایستادن نداشتم سجاد شروع کرد به خداحافظی با همه مادر جون هم انگار خبر داشت که دیگه تک پسرشو نمیبینه ،پسری که با نذر و نیاز خدا بهش داده بود انگار فهمیده بود امانتی رو باید به صاحبش برگردونه چشمامو بستم و فقط به روزهایی باهم بودنمون فکر میکردم ،توی خیالم آینده رو هم با سجاد میدیدم با لمس دستی روی دستم چشمامو باز کردم مادر جون بود,کنارم نشست پیشونیمو بوسید یه ظرف آب دستش بود ،ظرف و سمت من گرفت. مادرجون: بلند شو مادر،تو که اینقدر ضعیف نبودی،پاشو پشت سر شوهرت آب بریز ،که انشاءالله به سلامت بره و برگرده ( اشکام جاری شد،انگار مادرجونم جز دلداری دادن چیزی نمیتونست بگه ،ای کاش من میتونستم اون قلب آتشینش و آروم کنم ) - چشم سجاد اومد سمت ما ،مادر جون با اومدن سجاد بلند شد و رفت سجاد رو کرد به فاطمه : فاطمه جان برو یه چادر بیار فاطمه : چشم همه چون محرمم بودن،حجاب نکردم ،ولی نمیدونستم چرا سجاد از فاطمه خواست بره چادر بیاره بعد از چند دقیقه فاطمه با چادر اومد سمت سجاد سجاد: دستت درد نکنه سجاد چادر و گذاشت روی سرم کنارم نشست سجاد:خانومی از اون حجاب قشنگا یی که میکنی بکن منظورشو نمیفهمیدم ،حتی حوصله پرسیدن هم نداشتم چادرو روی سرم مرتب کرد و حجاب کردم بعد سجاد گوشیشو از جیبش بیرون آورد و گرفت جلومون ،میخواست عکس بگیره،آخرین عکس دونفره مون... سجاد:بهارم یه لبخند بزن به زور لبخند زدم سجاد :۱٫۲٫۳ -چرا اینبار با گوشی خودت گرفتی؟ سجاد:(خندید):میخوام اینقدر عکستو نگاه کنم ،که اگه شهید شدم سراغ هیچ حوری نرم (با مشت زدم به بازوش):خیلی نامردی،تو منو به زور نگاه میکردی ،حالا میخوای زود با یه حوری بپری... سجاد:آخه شاید اون حوری هم مثل تو پاپیجم بشه ،چیکار کنم... -نگو اینو سجاد سجاد:الهی قربونت برم ،شوخی کردم،عکس گرفتم که دلتنگیهام کمتر بشه... -خیلی دوستت دارم سجاد سجاد:عع زشته خانوم ،دارن نگاهمون میکنن ،پاشو بریم ،دیرم شده -باشه ظرف آب و گرفتم دستمو رفتیم سمت بقیه سجاد ساکشو برداشت و در و باز کرد یه ماشین دم در منتظرش بود چادرمو مرتب کردم رفتم بیرون سجاد اومد سمتم و زیر گوشم گفت:مابیشتر خانومی ،یاعلی (با گفتن این حرفش)اشکام سرازیر شد سجاد سوار ماشین شد و حرکت کردن چشم دوخته بودم به ماشین،هی دورتر و دور تر میشد تا اینکه از نگاه محو شد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️شرح کامل ماجرای تخریب قبور ائمه ،،،همیشه پای انگلیس خبیث در میان است 🇮🇷کپی برای جهاد تبیین آزاد👇 http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: پنجشنبه - ۳۰ فروردین ۱۴۰۳ میلادی: Thursday - 18 April 2024 قمری: الخميس، 9 شوال 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهک السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️6 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️16 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️21 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️31 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️50 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام 💠 @dastan9 💠
✨حضرت امیرالمومنین امام علی علیه السلام می فرمایند: ✨بدترین گناه در نظر خدای سبحان ، گناهیست که گنهکار آن را ناچیز انگارد🤌😰 📚غررالحکم ۳۱۴۰ ♨️ چرا که یه چوب کبریت هم به تنهایی میتونه کل یه جنگل بزرگ رو به آتیش بکشه و همه رو نابود کنه💯 http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9
🙏🤍 ✨﷽✨ ✍ رد پای خدا 🔹مرد توریستی به‌همراه راهنمای عرب از بیابان می‌گذشت. 🔸مرد عرب هر روز بر روی شن‌های داغ صحرا زانو می‌زد و به رازونیاز می‌پرداخت. 🔹سرانجام یک روز عصر، مرد توریست با لحن تمسخرآمیزی از مرد عرب پرسید: از کجا می‌دانید که خدایی هست؟ 🔸راهنما لحظه‌ای تامل کرد. سپس به او این‌گونه پاسخ داد: من از روی رد پای باقی‌مانده شن‌ها می‌فهمم که چندی پیش، رهگذر یا شتری عبور کرده است. 🔹و با اشاره دست خود به خورشید که داشت آرام غروب می‌کرد، گفت: به نظرت این رد پای کیست؟ http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9
9.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔ پست ویژه. ⛔ 👈 شرایط ظهور 💚 تا کعبه برای امام عصر، ایمن نشود، ظهور محقق نخواهد شد ✔️باید سه شرط فراهم شود👇🏻 1⃣امنیت کعبه: محل ظهور 2⃣نابودی اسرائیل: فروپاشی دشمن اصلی امام عصر 3⃣هرج الروم: سنت الهی برای تضعیف قدرت‌های بزرگ ➖➖➖➖➖➖➖ http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت55 رفتم روی تخت نزدیک حوض نشستم دیگه جانی برای ایستادن نداشتم سجاد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗خریدار عشق💗 قسمت56 چشم دوخته بودم به ماشین،هی دورتر و دور تر میشدتا اینکه از نگاه محو شد به خودم اومدم که ظرف آب هنوز توی دستام بود جواد اومد سمتم و ظرف آب و گرفت ریخت روی زمین بعد به چشمای پر از غمم نگاه میکرد خودمو انداختم توی بغلش و زار زار گریه کردم چند روز از رفتن سجاد گذشته بود و خبری از سجاد نشد جواد چند باری اومد دنبالم که برم خونه ولی نمیتونستم،کارم شده بود نشستن کنار تلفن و منتظر شدن همه اینقدر از حال بدم باخبر بودن که حتی یه بارم سمت تلفن نمیرفتن دلشون میخواست اولین نفری که با سجاد صحبت میکنه من باشم نزدیکای ساعت ۹ شب بود ،که تلفن زنگ خورد گوشی رو برداشتم صدل خش داشت و قطع و میشد بعد از کلی الو الو کردن،صدای سجاد و شنیدم سجاد:الو ،بهار تویی؟. -کجاایی تو ،ما که صد بار مردیم و زنده شدیم ،چرا زنگ نزدی سجاد:شرمندم به خدا،اینجا چند روزی میشد خطا خراب بود،امروز درستش کردن -الان خوبی؟ سجاد:اره عزیزم،تو خوبی؟ -تو خوب باش،منم خوبم سجاد:بهار جان ،نفهمم غصه بخوری و تو خونه باشی،من حالم خوبه،میدونم این چند روزی جایی نرفتی،قول میدم اگه خط ها مشکل نداشته باشه هر یه روز در میون همین موقع برات زنگ بزنم -قول؟ سجاد:جان بهارم قول میدم،تو هم قول بده بری بیرون و خونه نباشی -چشم سجاد:چشمت بی بلا، من دیگه باید برم به همه سلام برسون -باشه،تو هم مواظب خودت باش سجاد:چشم،یاعلی -یا علی بعد از قطع کردن همه نگاه ها به سمت من بود، فاطمه: حالا خیالت راحت شد،یه کم از اون تلفن فاصله بگیر ،خشک شدی از بس همونجا نشستی کم کم دارم تو رو با تلفن اشتباهی میگیرم ... ( لبخندی تحویلش دادم) مادرجون: بهار جان بیا یه چیزی بخور و تعریف کن سجاد چی میگفت - چشم فاطمه: اره بیا بخور،پوست استخون شدی،اینجوری پیش بری داداش سجاد نمیشناستت ،باز باید راه بیافتی تو خیابونا دنبالش تا ثابت کنی بهاری ( یه کتاب کنار مبل بود برداشتم و سمتش پرت کردم):بیمزه فاطمه: آخ آخ آخ , ببین مامان جان ،عروست دست بزن هم داره ،خدا به تک پسرت رحم کنه مادر جون: بسه فاطمه،کمتر نمک بریز... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9
5.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 سمی ترین رفتار خانم‌ها در زندگی مشترک ❌ یکی از بحث‌هایی که باعث میشه خانم‌ها عدم نشاط داشته باشند همین بحث . 🎙 👇 ╔═🍃🌺🍃══════╗ http://Splus.ir/dastan9 https://eitaa.com/dastan9 ╚══════🍃🌺🍃═╝