eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
3.8هزار ویدیو
36 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم بیایید از گذشتگان درس عبرت بگیریم تاخود عبرت آیندگان نشدیم ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ⭕️ http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷 ادمین کانال https://eitaa.com/yazahra_9 تبادلات 🌹 https://eitaa.com/yazahra_9
مشاهده در ایتا
دانلود
متأهّلین بدانند❗️ حتّی مذهبی ها❗️ 🔰صرف اینکه من متأهلم، خیالتون از بابت شیطان راحت نباشه❗ 🛑چرا که اگه بعد از ، تقوا رعایت نشه (تقوای چشم و دل و دست و دیده و اندیشه )، به خودتون خیلی مطمئن باشید و معاشرت و اختلاط غیر شرعی بانامحرم داشته باشید(چه در فضای ، چه ) ... ♨️ متأسّفانه احتمالش زیاده که با وسوسه شیطان به دام بزرگ دچار بشید... چرا که با تجربه هایی که بعد از ازدواج بدست اومده، بقول معروف چشم و گوشتون باز شده! 🛑درصورت نداشتن و ، همین، باعث تنوع طلبی شده و باید منتظر فروپاشی کانون گرم خانواده در آینده باشید‼️ 💠نبی مکرم اسلام می‌فرمایند : «هنگامی که بنده ای ازدواج کند، نصف دین خود را کامل ساخته است؛ پس باید در مورد نصف دیگر، تقوای الهی را رعایت کند. » 📚بحارالانوار، ج١٠٠، ص ٢١٩ ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
🌼🌸🍀🌼🌸🍀 🔻اهمیّت دین و ایمان🔻 ✍ و انقدر مهمّه، و انقدر در خوشبختیِ انسان موثره، 👈 که حتّی می‌ارزه بهای دینداریِ ما، پرپر شدن بچه‌هامون باشه... ✔ در داستان موسی و خضر... حضرت خضر، سه کار انجام داد که حضرت موسی به او اعتراض کرد. یکی از اون سه کار، این بود که حضرت خضر در بین راه، یک نوجوان رو کشت:😱👇 🕋 فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ. (کهف/۷۴) 💢 به راه خود ادامه دادند، تا اینکه نوجوانی را دیدند؛ و خضر آن نوجوان را کشت. وقتی حضرت موسی اعتراض کرد.. خضر در پایان سفر، به موسی فرمود:👇 🕋 وَ أَمَّا الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَ کُفْرًا. (کهف/۸۱) 💢 و امّا آن نوجوان... پدر و مادرش با بودند؛ و بیم داشتیم که آنان را به طغیان و کفر وادارد... ✅️ در جایی که یا ، موجب انحراف از حقّ، و زوالِ و بشه... 👈 خدا دست به کار میشه، و به خاطر مصلحت و خوشبختی مؤمن، اون یا رو از او میگیره...😨 تا نعمتِ دینش محفوظ بمونه! 👈 این آیه، اشاره به کشتنِ فرزندِ ناخلفِ پدر و مادری مؤمن داره، که اگر زنده می‌موند، موجب شدن والدینش میشد، ولی خودشون نمیدونستند.. 🎁 البته خدا کارش درسته! بعد از گرفتن اولاد یا مال و منال، مطمئنا بهترش رو برای مؤمن کنار گذاشته: 🕋 فَأَرَدْنَا أَن یُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَیْرًا مِّنْهُ زَکَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا (کهف/۸۱) 💢 از این رو، خواستیم که پروردگارشان به جای او، فرزندی پاکتر و با محبّت‌تر به آن دو بدهد! ❤️ پس به خداییِ او داشته باشیم.. در مصیبت‌هایی که حکمتشون را نمی‌دونیم، انقدر بیتابی و ناله و زاری نکنیم،😩 ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐❤️
شعر زیبایی در جواب به شعر منسوب به سیمین بهبهانی‼️ ⚠️اول شعر سیمین رو بخونید بعد جوابش رو ببینید ↭↭↭↭↭ ↴سیمین بهبهانی من اگر کافر و بی دین و خرابم؛ به تو چه؟؟؟ من اگر مست می و شرب و شرابم ؛ به توچه؟؟؟ تو اگر مستعد نوحه و آهی٬ چه به من؟؟؟ من اگر عاشق سنتور و ربابم ؛ به تو چه؟؟؟ تو اگر غرق نمازی٬چه کسی گفت چرا؟؟؟ من اگر وقت اذان غرقه به خوابم ؛ به تو چه؟؟؟ تو اگر لایق الطاف خدایی٬ خوش باش. من اگر مستحق خشم و عتابم ؛به تو چه؟؟؟ گرچه دنیا سراب است به گفتار شما من به جِد طالب این کهنه سرابم ؛به تو چه؟؟؟ تو اگر بوی عرق میدهی از فرط خلوص! و من از رایحه ی مثل گلابم؛ به تو چه؟؟؟ من اگر ریش٬ سه تیغ کرده ام از بهر ادب . و اگر مونس این ژیلت و آبم ؛ به تو چه؟؟؟ تو اگر جرعه خور باده کوثر هستی! من اگر دُردکش باده ی نابم ؛ به تو چه؟؟؟ تو اگر طالب حوری بهشتی٬ خب باش! من اگر طالب معشوق شبابم ؛ به تو چه؟؟؟ تو گر از ترس قیامت نکنی عیش عیان. من اگر فارغ از روز حسابم ؛ به تو چه؟ ↴جوابیه👇 کفر و بی دینی ات ای یار ، به ما مربوط است, بشنو این پند گهربار ، به ما مربوط است. تو که با لهو و لعب در پی مستی هستی، میکنی جمع گرفتار ، به ما مربوط است. بی خیالت بشوم بارش طوفان بلا، میرسد از درو دیوار ، به ما مربوط است. آنچه آمد به سر طایفه نوح نبی ، میشود واقعه تکرار ، به ما مربوط است. من اگر لایق الطاف خدایم ، به تو چه؟ تو کنی جامعه بیمار ، به ما مربوط است. تو اگر می بخوری در پس خانه ، چه به من؟ گر بیایی بر انظار ، به ما مربوط است. تو به این کوه گنه عامل شیطان گشتی، شده ای نوکر دربار به ما مربوط است. گر نبندیم بر پوزه او قلاده، میدرد همچو سگ هار ، به ما مربوط است. گر تو سوراخ کنی کشتی این جامعه را، میشود غرق به ناچار به ما مربوط است. مست کن لیک نبینم که تو مستی کردی، عربده کوچه وبازار؟ به ما مربوط است. تو که با چنگ و ربابت همه مردم را، میکنی مستعد نار ، به ما مربوط است. به جهنم که خودت را بکشی در خانه، در خیابان بزنی دار به ما مربوط است. دین من داده اجازه که دخالت بکنم، تا نبینم زتو آزار ، به ما مربوط است. امر معروف کنم ، نهی زمنکر بپذیر، تا ابد ، ترمز اشرار ، به ما مربوط است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
🔆 🌹به یاد شهدا 🔹سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: این روزها شهدای زیادی رو پیدا می‌کنن و میارن ایران ... به نظرتون کار خوبیه؟ کیا موافقن کیا مخالف؟ 🔸اکثر دانشجویان مخالف بودن! بعضی‌ها می‌گفتن: کار ناپسندیه ... نباید بیارن ... 🔹بعضی‌ها می‌گفتن: ولمون نمی‌کنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون ... ملت دیوونن!" 🔸بعضی‌ها می‌گفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته! 🔹تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه‌های امتحان جلسه قبل نبود! 🔸همه سراغ برگه‌ها رو می‌گرفتند ولی استاد جواب نمی‌داد. 🔹یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت: استاد برگه‌هامون رو چی کار کردین؟ شما مسئول برگه‌های ما بودین؟ 🔸استاد روی تخته کلاس نوشت: من مسئول برگه‌های شما هستم ... 🔹استاد گفت: من برگه‌هاتون رو گم کردم و نمی‌دونم کجا گذاشتم. 🔸همه دانشجویان شاکی شدن. 🔹استاد گفت: چرا برگه‌هاتون رو می‌خواین؟ 🔸گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... . 🔹هر چی که دانشجویان می‌گفتند استاد روی تخته می‌نوشت... . 🔸استاد گفت: برگه‌های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هر کی می‌تونه بره پیداشون کنه. 🔹یکی از دانشجویان رفت و بعد از چند دقیقه با برگه‌ها برگشت ... استاد برگه‌ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. 🔸صدای دانشجویان بلند شد. 🔹استاد گفت: الان دیگه برگه‌هاتون رو نمی‌خواین! چون تیکه تیکه شدن! 🔸دانشجویان گفتند: استاد برگه‌ها رو می‌چسبونیم. 🔹برگه‌ها رو به دانشجویان داد و گفت: شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید، پس چطور توقع دارید مادری که بچه‌اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظر همین چهار تا استخوونش نباشه!؟ بچه‌اش رو می‌خواد حتی اگه خاکستر شده باشه. 🔸چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد. 🔹و همه از حرفی که زده بودن پشیمون شدن. ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
✨ ناقه حضرت صالح را فقط یک نفر کشت ولی خداوند همه را مشمول عذاب ساخت، چراکه همه آن‌ها به این امر رضایت دادند. (خطبه ۲۰۱ نهج‌البلاغه) ✅ خطای بزرگ قوم ثمود این بود که گمان می‌کردند مجرم فقط آن است که مستقیم شتر را بکشد. خیال می‌کردند، اگر سکوت کنند، نظر نداده‌اند، رأی نداده‌اند. ✅ ولی نمی‌دانستند که سکوت خودش رأی است. 😔 عده‌ای از آن‌ها جرم را دیدند ولی فقط دیدند، 😔 عده‌ای جلو آمدند و گوشت‌های شتر را تکه‌تکه کردند و با خود بردند. 😔 عده‌ای فقط در دل، به کار مجرم، شکوه کردند. 😔 عده‌ای خنده کردند و مجرم را تشویق کردند. ولی... ✅ خداوند فرمود: «فعقروها»؛ همه آن‌ها، شتر را کشتند. پس همه آن‌ها عذاب شدند. ✅ هم‌میهن عزیز! سکوت، خودش یک رأی است. 🙂 اگر در خانه بنشینی و پا دراز کنی، به سکوت رأی داده‌ای. 🙂 اگر پای صندوق بیایی و به شوق یک مُهر، سفید بی‌اندازی، به سکوت رأی داده‌ای؛ 🙂 اگر خط‌خطی هم کنی، به سکوت رأی داده‌ای؛ 🙂 حتی... حتی... اگر نام مبارک ارواحنا فداه را هم بنویسی، همچنان به سکوت رأی داده‌ای؛ مثل آن سربازی که در صحنه نبرد، امامش به او فرمان جهاد می‌دهد، ولی او از شوق نگاه به‌روی امام، کاری نمی‌کند و فقط به امامش می‌نگرد. ✅ بیایید به سکوت رأی ندهیم. ✍️ (سوره شمس، آیه ۱۴) (نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۱) ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
داستانهای کوتاه و آموزنده
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 دام شیطانی قسمت پنجم 🎬 جهان ماورای ماده سخن میگفت,من بااینکه هیچی از حرفاش
💜🖇♥️🖇💜🖇💜 💜🖇💜🖇💜 ♥️🖇💜 💜 😈دام شیطانی😈 🎬 رسیدم جلو ساختمان,سلمانی منتظرم بود ,امد جلو دستش رادرازکرد سمتم,منی که این کارها راحرام میدونستم,بی اختیار دست دادم,وااای دوباره تنم داغ شد... سلمانی اشاره کردبه ماشینش وگفت میخوام یک جای جالب ببرمت ,حاضری باهام بیای.. تو دلم گفتم:توبگو جهنم ,معلومه میام. بایک لبخندی نگاهم کردوگفت فرض کن جهنم..😊 وای من که چیزی نگفتم,باز ذهنم راخوند,داشتم متقاعد میشدم ,بیژن از عالم دیگه ای هست... شدم سوار,سلمانی نشست وشروع کرد به توضیح دادن:ببین هماجان,اینجایی که میبرمت یه جورکلاسه ,یه جورآموزشه,اما مثل این کلاسای مادی وطبیعی نیست,خیلیا برای درمان دردهاشون میان اونجا,انواع دردها با فرادرمانی ,درمان میشه,خیلیا برای کنجکاوی میان وبرخی هم برای پیوند خوردن به عرفان وجهان ماورای طبیعی,جهان کیهانی میایند ,هرکس که ظرفیت روحی بالایی داشته باشه به مدارج عالی دست پیدامیکنه,به طوریکه میتواند بیماریها را شفا بدهد ,اصلایه جور خارق العاده میشه... بیژن هی گفت وگفت,من تابه حال راجب اینجورکلاسها چیزی نشنیده بودم,اما برام جالب بود,بیژن یک جوری حرف میزد که دوست داشتم زودتر برسیم خیلی دوست داشتم بتونم این مدارج راطی کنم....... واین اولین برخورد حضوری من با گروه به قول خودشون عرفان حلقه,یا بهتره بگم حلقه ی شیطان بود..... رسیدیم به محل مورد نظر,داخل ساختمان شدیم. کلاس شروع شده بود,اوه اوه کلی جمعیت نشسته بود,یه خانم محجبه هم داشت درس میداد,به استادهاشون میگفتن (مستر),ماکه وارد شدیم ,خانمه اومد جلو مثل اینکه بیژن درجه اش از این خانمه بالاتربود. مستر:سلام مسترسلمانی,خوبی استاد,به به میبینم شاگردجدید آوردین بیژن:سلام مستر ,ایشون شاگردنیست ,هما جان ,عزیز منه,سرش را برد پایین تر واهسته گفت ,قبلا هم اسکن شده.. چیزی ازحرفهاش دستگیرم نشد مستره گفت:ان شاالله خوشبخت بشید بااون قبلیه که نشدید ان شاالله باهما جان خوشبختی رابچشی... این چی میگفت ,یعنی بیژن قبلا ازدواج کرده وجداشده بود؟؟ رفتم نشستم,جو جلسه معنوی بود از کمال روح ورسیدن به خدا صحبت میکردند.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐 ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎‌─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─ 💜 ♥️🖇💜 💜🖇💜🖇💜 💜🖇♥️🖇💜🖇💜
📖 السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا جَامِعَ الْکَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی... 💐 سلام بر شادی جمعیت قلبهای ما در سایه‌ی دستهای مبارک تو. سلام بر آن لحظه ای که پراکندگی های هوا و هوس را به نگاهی آرام می کنی. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۵ خرداد ۱۴۰۰ میلادی: Tuesday - 15 June 2021 قمری: الثلاثاء، 4 ذو القعدة 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️25 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ▪️32 روز تا شهادت امام محمد باقر علیه السلام ▪️34 روز تا روز عرفه ▪️35 روز تا عید سعید قربان ⭕️ @dastan9 🇮🇷
🍒 داستان کوتاه سالها پیش حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت مقدار سرزمین هایی را که با اسبش طی کند به او خواهد بخشید. همان طور که انتظار میرفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمینها سوار بر اسب شد و با سرعت شروع کرد به تاختن با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می تاخت و می تاخت. حتی وقتی گرسنه و خسته بود متوقف نمی شد چون می خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین های بیشتری را طی کند. 🍃🍃🍒🍒 وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود و به نقطه ای رسید که از شدت خستگی و گرسنگی و فشار های ناشی از سفر طولانی مدت داشت می مرد، از خودش پرسید: «چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدار زمین را به پیمایم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن شدنم نیاز دارم.» این داستان شبیه سفر زندگی خودمان است. برای به دست آوردن ثروت و قدرت و شهرت سخت تلاش می کنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف شود غفلت می کنیم تا با زیبایی ها و سر گرمی های اطرافمان که دوست داریم مشغول باشیم. وقتی به گذشته نگاه می کنیم متوجه می شویم که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم اما نمی توان آب رفته را به جوی باز گرداند. زندگی تنها پول در آوردن و قدرتمند شدن و بدست آوردن شهرت نیست. زندگی قطعا فقط کار نیست بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیبایی ها و لذت های زندگی بهره مند شد و استفاده کرد. ⭕️ @dastan9 🇮🇷
دخـتر برای حل مـسـئله📝 استــاد🧓 رفت پای تخــتــه◻️ ؛ لبـــه چــادرش 😍روی زمــیــن کشــیده میشــد پســر🙍‍♂ یه چشــمک😉 به دخــتـر 🙍‍♀پشــت ســری انــداخت ، روشــو برگــردونــد و بــا لبخنــدی😄 گفــت : بچــه ها به شــریفی بــســـپریم لــازم نیــس امــروز کلــاس رو جــارو بزنــه🙄 (خــنده کــلاس🤣) دخــتر🧕 خــیلی جــدی و آروم😌 برگــشــت و رو به پــسر گفــت🗣 : پــس کــی میــخواد تــو رو جمــع کنــه!؟🤷‍♀ (همــون صــدا هـا ایــن بار بلــندتر خنــدیدن!😆) 🙃😉 ⭕️ @dastan9 🇮🇷
✍آورده اند ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺭﻩ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ! 🌺ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟ - ﻧﻪ - ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟ - ﻧﻪ - ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟ -ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭﻣﺮﮐﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ! ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﮑﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟! - ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ! ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ! ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ!ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﺳﺖ! ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ! ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ! ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ! ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ! 🔹ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ؟! ⭕️ @dastan9 🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
-قرار بلوز تمیزوقشنگی تنش بود.جلوی آینه ایستاده بود وبا وسواس موهایش را شانه می کرد.گفتم <مزاحم شدم.جایی می خوای بری...؟> گفت <جایی که نه اما...>حرفش را نصفه گذاشت.موهایش را بافت و پشت سرش انداخت. همین طور که با من حرف می زد صورتش را آرایش کرد.ملیح و زیبا شده بود.کم کم نگران شدم, نکند مهمان دارد و من بی موقع مزاحمش شده ام.بین رفتن و ماندن مردد بودم که بوی عطر خوشی فضا را پر کرد.<یادته!این عطررو خودت برای تولدم خریدی...> وقتی حسابی مرتب و خوش بو شد.آمدوکنار من نشست تصمیم گرفتم بروم. گفت<کجا؟من که جایی نمی خوام برم,فقط ساعت 12/5 قرار دارم...> بعد به ساعتش نگاهی انداخت.ساعت12/5 بود.سجاده نماز را پهن می کرد تازه فهمیدم با چه کسی قرار دارد... . امام علی(ع):بهترین لباس,لباسی است که تورا از خدا به خود مشغول نسازد. ⭕️ @dastan9 🇮🇷