eitaa logo
داستانهای کوتاه و آموزنده
3.5هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
5.1هزار ویدیو
36 فایل
﷽   کپی مطالب و نشر با ذکرصلوات تبلیغ و تبادل  🇮🇷https://eitaa.com/dastan9 🇮🇷http://Splus.ir/dastan9 🇮🇷 https://rubika.ir/dastan9 مدیریت کانال  https://eitaa.com/yazahra_9 ادمین تبلیغات کانال https://eitaa.com/Onlygod_10
مشاهده در ایتا
دانلود
متأهّلین بدانند❗️ حتّی مذهبی ها❗️ 🔰صرف اینکه من متأهلم، خیالتون از بابت شیطان راحت نباشه❗ 🛑چرا که اگه بعد از ، تقوا رعایت نشه (تقوای چشم و دل و دست و دیده و اندیشه )، به خودتون خیلی مطمئن باشید و معاشرت و اختلاط غیر شرعی بانامحرم داشته باشید(چه در فضای ، چه ) ... ♨️ متأسّفانه احتمالش زیاده که با وسوسه شیطان به دام بزرگ دچار بشید... چرا که با تجربه هایی که بعد از ازدواج بدست اومده، بقول معروف چشم و گوشتون باز شده! 🛑درصورت نداشتن و ، همین، باعث تنوع طلبی شده و باید منتظر فروپاشی کانون گرم خانواده در آینده باشید‼️ 💠نبی مکرم اسلام می‌فرمایند : «هنگامی که بنده ای ازدواج کند، نصف دین خود را کامل ساخته است؛ پس باید در مورد نصف دیگر، تقوای الهی را رعایت کند. » 📚بحارالانوار، ج١٠٠، ص ٢١٩ ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
🚨🚨🚨 خاطره یکی از افسران پلیس آگاهی که در شهرستان شهرکرد خدمت می‌کند،‌ گزارش امشب را رقم زد، این ستوان که بیش از 12 سال در پلیس آگاهی خدمت می‌کند،‌ یاد آور داستانی واقعی شد که در آن برادری قربانی خیانت همسر و هوسرانی برادر کوچکترش شده بود. خاطره کارآگاه پلیس آگاهی شهرکرد، برمی‌گردد،‌ به نیمه دوم سال 90 در یک شب سرد زمستانی که خانواده‌ای با اضطراب و دلهره به پلیس‌ آگاهی مراجعه کردند و خبر از مفقود شدن یکی از اعضای خانواده‌‌شان به نام مرتضی را دادند. 2 بردار مرد فقدانی در اظهاراتشان به کارآگاهان گفتند: مرتضی متاهل است و یک فرزند دارد، ‌به خاطر همین موضوع هیچ وقت سابقه نداشت که دیر به خانه بیاید ولی امروز از صبح که به محل کارش در بیمارستان رفته دیگر به خانه بازنگشته است. پلیس در بررسی اولیه متوجه شد که جریان فقدانی درست است و مرتضی ناپدید شده و سپس در گام بعدی شروع به جمع آوری اطلاعات برای علت ناپدید شدن مرتضی کرد که با فرضیه‌های مختلفی برخورد کردند و مهم ترین آن حضور مرتضی در یکی از شرکت‌های هرمی در تهران بود، چراکه قبلا نیز سابقه حضور در اینگونه فعالیت ها را داشت که ماموران پس اعزام به تهران این فرضیه را رد کردند. در بین تحقیقات پلیس،‌ ماموران دریافتند که مرتضی با همسرش در عین حال که وضعیت مالی خوبی داشتند، رابطه صیمیمی نداشتند و زندگی‌شان بسیار سرد و خشک سپری می‌شد،‌ لذا تحقیقات را از همسر مرتضی به نام سارا که تنها 20 سال بیشتر نداشت، شروع کردند. سارا در صحبت‌های اولیه با گریه و زاری قصد داشت ماموران را فریب دهد ولی هر چه او بیشتر سعی می‌کرد، ظن ماموران به سارا بیشتر می‌شد، از طرفی ماموران با استفاده از اطلاعات مخبرین متوجه شدند برادر کوچکتر مرتضی به نام هاشم چندین مرتبه پس از مفقود شدن مرتضی به صورت مخفیانه وارد خانه برادرش شده است. این مدارک پلیس در کشف و بر ملا کردن راز پرونده بسیار به ماموران کمک کرد و در ذهن کارآگاهان فرضیه یک جنایت هولناک نقش بست و سپس با مجوز قضایی دو مظنون پرونده(همسر و برادر مرتضی) بازداشت و به پلیس آگاهی منتقل شدند و تحت بازجویی قرار گرفتند. هاشم در ابتدای بازجویی شروع کرد به تهدید کردن ماموران که از آنان شکایت می‌کند و می‌گفت: من برادرم را خیلی دوست داشتم چگونه می‌توانم او را به قتل برسانم، اما دروغ‌های برادر کوچکتر کاری از پیش نبرد و سرانجام مجبور به اعتراف شد و راز جنایتی را فاش کرد. قاتل در جزئیات این جنایت گفت: من و زن مرتضی از مدت‌ها پیش یعنی پس از به دنیا آمدن فرزند مرتضی با یکدیگر رابطه داشتیم و این رابطه هر روز بیشتر می‌شد و ما بیشتر در باتلاق فرو می‌رفتیم، حتی یکی از برادرانم نیز به این موضوع شک کرده بود، هر وقت چشمم به مرتضی می‌افتاد، شرمنده می‌شدم، اوایل رابطه‌ام با سارا، خواستم چندین بار خودکشی کنم ولی جراتش را پیدا نکردم و بازهم به این رابطه ادامه دادم، نبود طولانی برادرم و جوان بودن سارا ما را به ایجاد عمل بی‌شرمانه بیشتر از پیش وسوسه می‌کرد. قاتل بی‌رحم افزود: این ماجرا ادامه داشت تا اینکه زندگی مرتضی با سارا هر روز خشک تر و سرد تر شد و دیگر هیچگونه محبتی بین آنان حکفرمایی نمی‌کرد، آنجا بود که سارا به من پیشنهاد داد تا با کشتن مرتضی زندگی جدیدی را با یکدیگر آغاز کنیم، ابتدا مخالف این کار بودم ولی بعد به رسوایی رابطه‌مان فکر کردم و پذیرفتم. هاشم درباره چگونگی کشتن برادرش گفت: مقداری داروی بیهوش کننده، خریدم و به سارا دادم ، او هم شب حادثه او را در لیوان چای مرتضی ریخت و پس از بیهوش شدن مرتضی با من تماس گرفت و من بالای سر برادرم آمدم و در حالی که چشمانش می‌دید و آرام می‌گفت: برادر حالم خوب نیست، ‌کمکم کن، او را با ضربات پتک که از قبل آماده کرده بودم،‌ از پای در آوردم، اما هنوز مرتضی نفس می‌کشید، به خاطر همین مجبور شدم، چندین آمپول جوهر نمک و هوا به او تزریق کنم که این باعث شد مرتضی مرگ دردناکی را تجربه کند،‌ مرتضی در حین دست و پا زدن بود که با دستمال جلوی دهان و بینی‌اش را بستم و سعی کردم زندگی اور را زودتر پایان دهم که سرانجام پس از 20 دقیقه مرتضی فوت کرد. برادر بی‌رحم یادآور شد: پس از کشتن مرتضی، جسد او را با خودروی برادرم که قرض گرفته بودم به كوه‌های حوالی روستای آقبلاغ بردم و در گودالی كه روز قبل به ارتفاع حدود يك متر حفر كرده بودم؛ دفن کردم؛ و سپس به خانه برادرم برگشتم و با كمك همسرش كليه آثار و مدارك موجود از جمله رد خون‌ها را از بين برديم و بعداً برای گمراه کردن ماموران و خانواده‌هايمان اقدام به اعلام مفقود شدن او كرديم. پس از پایان یافتن صحبت‌های هاشم ماموران به محل دفن جسد رفته و پس از کشف، جسد را به پزشکی قانونی منتقل کردند و سپس با تایید صحبت‌های هاشم توسط سارا، این پرونده بسته شد و هر دو متهم روانه زندان شدند. ⭕️ @dastan9 🇮🇷💐
💠 خیانت به خدا،پیامبر و اهل بیت!!! 🔹امام صادق علیه‌السلام فرمودند: "هر که از ياران ما که يکى از برادران (دينی اش) در کارى از او کمک و يارى بخواهد ولى او تا آنجا که مى تواند در آن نکند، به خدا و رسولش و مؤمنان کرده است." 🔹ابوبصير ميگويد ؛ عرض کردم: مقصود شما از مؤمنان چه کسانی اند؟ فرمودند: "از زمان اميرالمؤمنين تا آخر آنان." (اصول کافی، کتاب الإيمان و الکفر) 🔻علامه مجلسی در شرح اين روايت مى نويسد: احتمال دارد مقصود از مؤمنان، ائمه باشد همان گونه که در روايات فراوانى کلمه مؤمن که در آيات آمده به ايشان تفسير شده؛ چرا که آنان مؤمنان حقيقی اند؛ و محتمل است شامل ساير مؤمنان نيز گردد. (مرآة العقول ج11) 📌امام زمان از تمام شيعيان و محبّينشان يارى طلبيده و دعاى کثير براى فرج را خواسته اند. اگر تا آنجا که مي توانيم در دعا کردن برای فرج کوشش نکنيم، مُهر خيانت بر نامه اعمالمان خواهد خورد. ⭕️ splus.ir/dastan9 ⭕️ https://eitaa.com/dastan9
🌼🍃🌼🌼🍃🌼 ✅ 🔴اموری که محسوب میشوند اما بعضی زوجین متوجه نیستند ●⇐صمیمیت بیش از حد با جنس مخالف شاید برایتان سرگرم کننده باشد که با همکاران تان شوخی کنید و سر به سر آنها بگذارید اما افراط در این کار می تواند اثرات منفی زیادی را بر رابطه عاطفی تان بگذارد. افراد متأهل باید محدودیت های خود را بشناسند. ●⇐دردِ دل کردن با جنس مخالف ●⇐تنها بودن مدام و زیاد با جنس مخالف ●⇐بد گفتن از شریک زندگی تان سعی کنید که به جای تخریب شخصیت، در صحبت هایتان از خوبی های شریک زندگی تان بگویید. تنها در شرایطی که او واقعا به شما آزار می رساند، می توانید این واقعیت را نه به هر کسی بلکه تنها برای خانواده، دوستان مورد اعتماد یا مشاور بازگو کنید. ●⇐چت کردن با جنس مخالف خیلی ها فکر می کنند که چت کردن با نامزد قبلی، دوست دوران دبیرستان یا حتی غریبه مشکلی ایجاد نخواهد کرد اما این ابتدای راه است، ناگهان به خود می آیید، زمانی که دیگر کاری نه از دست شما و نه هیچکس دیگری ساخته نیست. ●⇐تلاش برای جلب توجه فردی جز همسرتان اگر شما به ظاهرتان اهمیت دهید، آن هم فقط به این علت که توجه فردی جز همسرتان را جلب کنید، خیانت کرده اید و بهتر ست که هر چه زودتر انگیزه خود را نسبت به این موضوع تغییر دهید. ●⇐اولویت قرار دادن دیگران اگر خبر خوبی شنیده اید یا ایده ای در سر دارید، اگر می خواهید شادی تان را با کسی تقسیم کنید، اجازه دهید که همسرتان اولین فردی باشد که از شما و اتفاقات زندگی تان باخبر می شود ⭕️ @dastan9 💐🌺
••●ღدر سمت توامღ●•• : 🔥 🌿 یه بنده خدایی میگفت حاج آقا چرا مردها انقدر به خانم هاشون خیانت میکنن؟🙄 ✨ گفتم اگه دقیق نگاه کنی میبینی خیانت زن ها کمتر نیست! 🔻 گفت چطور؟ ✨ گفتم خب هر مردی که خیانت میکنه حتما یه زنی هم اون طرف "چراغ سبز" نشون داده دیگه....! 🚦❌ 🚨 خانم ها باید خیییلی مراقب حرف زدن و پیاما و پروفایلاشون باشن... 😈 بعضی از خانوم شوهر دار با نامحرم ارتباط دارن در سطوح مختلف از پیامک دادن تا.... وقتی با بعضی هاشون صحبت میشه دلیلشون اینه که میگن: چون شوهرم با نامحرم ارتباط داره منم این کار رو میکنم!!! ای بابا این دیگه چه حرفیه؟ قشنگ حرف شیطانه! حالا اون گول هوای نفسشو خورد و خودش رو بدبخت کرده تو چرا با خودت این کار رو میکنی؟ هر کسی زندگی خودش رو داره اگه کسی دنبال هوای نفسش بره دنیا و روزگار به خاک سیاه مینشوندش! روز قیامت انساب قطع میشن یعنی زن و شوهر بودن دیگه معنا نداره "خودت میمونی و خداوند متعال" اونجا به خدا میخوای چی بگی؟ بگی من گناه کردم چون شوهرم گناه کرد؟! دست بردار... شوهرت هر آدمی بود روز قیامت باهاش تسویه حساب میشه تو به فکر خودت باش حسابت رو جدا کن . ارتباطت رو با نامحرما قطع کن. بله اگه جایی ضرورتی پیش اومد اشکالی نداره. مثل آموزش یا مشاوره...اونم در حد خلاصه و ساده. 😍‌‎‌‌‎-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- 😍 🌼 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🌼 🌼 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🌼
🔥 🌿 یه بنده خدایی میگفت حاج آقا چرا مردها انقدر به خانم هاشون خیانت میکنن؟🙄 ✨ گفتم اگه دقیق نگاه کنی میبینی خیانت زن ها کمتر نیست! 🔻 گفت چطور؟ ✨ گفتم خب هر مردی که خیانت میکنه حتما یه زنی هم اون طرف "چراغ سبز" نشون داده دیگه....! 🚦❌ 🚨 خانم ها باید خیییلی مراقب حرف زدن و پیاما و پروفایلاشون باشن... 😈 بعضی از خانوم شوهر دار با نامحرم ارتباط دارن در سطوح مختلف از پیامک دادن تا.... وقتی با بعضی هاشون صحبت میشه دلیلشون اینه که میگن: چون شوهرم با نامحرم ارتباط داره منم این کار رو میکنم!!! ای بابا این دیگه چه حرفیه؟ قشنگ حرف شیطانه! حالا اون گول هوای نفسشو خورد و خودش رو بدبخت کرده تو چرا با خودت این کار رو میکنی؟ هر کسی زندگی خودش رو داره اگه کسی دنبال هوای نفسش بره دنیا و روزگار به خاک سیاه مینشوندش! روز قیامت انساب قطع میشن یعنی زن و شوهر بودن دیگه معنا نداره "خودت میمونی و خداوند متعال" اونجا به خدا میخوای چی بگی؟ بگی من گناه کردم چون شوهرم گناه کرد؟! دست بردار... شوهرت هر آدمی بود روز قیامت باهاش تسویه حساب میشه تو به فکر خودت باش حسابت رو جدا کن . ارتباطت رو با نامحرما قطع کن. بله اگه جایی ضرورتی پیش اومد اشکالی نداره. مثل آموزش یا مشاوره...اونم در حد خلاصه و ساده. 🖤-•-•-•-------❀•🏴•❀ --------•-•-•-- 🖤 🖤 🏴 https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed 🏴 🏴 https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw 🏴 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
••●ღدر سمت توامღ●•• : 🔥 🌿 یه بنده خدایی میگفت حاج آقا چرا مردها انقدر به خانم هاشون خیانت میکنن؟🙄 ✨ گفتم اگه دقیق نگاه کنی میبینی خیانت زن ها کمتر نیست! 🔻 گفت چطور؟ ✨ گفتم خب هر مردی که خیانت میکنه حتما یه زنی هم اون طرف "چراغ سبز" نشون داده دیگه....! 🚦❌ 🚨 خانم ها باید خیییلی مراقب حرف زدن و پیاما و پروفایلاشون باشن... 😈 بعضی از خانوم شوهر دار با نامحرم ارتباط دارن در سطوح مختلف از پیامک دادن تا.... وقتی با بعضی هاشون صحبت میشه دلیلشون اینه که میگن: چون شوهرم با نامحرم ارتباط داره منم این کار رو میکنم!!! ای بابا این دیگه چه حرفیه؟ قشنگ حرف شیطانه! حالا اون گول هوای نفسشو خورد و خودش رو بدبخت کرده تو چرا با خودت این کار رو میکنی؟ هر کسی زندگی خودش رو داره اگه کسی دنبال هوای نفسش بره دنیا و روزگار به خاک سیاه مینشوندش! روز قیامت انساب قطع میشن یعنی زن و شوهر بودن دیگه معنا نداره "خودت میمونی و خداوند متعال" اونجا به خدا میخوای چی بگی؟ بگی من گناه کردم چون شوهرم گناه کرد؟! دست بردار... شوهرت هر آدمی بود روز قیامت باهاش تسویه حساب میشه تو به فکر خودت باش حسابت رو جدا کن . ارتباطت رو با نامحرما قطع کن. بله اگه جایی ضرورتی پیش اومد اشکالی نداره. مثل آموزش یا مشاوره...اونم در حد خلاصه و ساده. همراه ما باشید در کانال داستان های واقــعـــی 😍 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw -------------------------------------------------- https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت هفتادوپنجم به اتاقش رفت... خدایا حالا چکار کنم؟ نمیخوام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت هفتادوششم سرشو پایین انداخت. -نظری ندارم. -حتی بهش فکر هم نکردی؟!! -نه. حاج محمود مدتی سکوت کرد.بعد گفت: _اون پسر قبلا گفت هرکاری میکنه تا به خواسته ش برسه،یادته؟ تو بیمارستان، وقتی امیرعلی رسولی تصادف کرده بود. -یادمه. -مطمئنی این مومن شدنش جزو نقشه ش نیست؟ -مطمئنم. -از کجا مطمئنی؟ -بعد از ماجرای اون شبی که نصف شب اومدم خونه،اومد سراغم.گفت سوال های زیادی درمورد خدا براش به وجود اومده.میخواست از من بپرسه.ولی من قبول نکردم.به حاج آقا موسوی معرفیش کردم.حدود پنج ماه ازش بی خبر بودم، حتی تو دانشگاه هم نمیدیدمش.یه بار کاملا اتفاقی دیدمش.خیلی تغییر کرده بود.اگه تغییراتش نقشه بود،سعی میکرد مدام به چشم من بیاد ولی اون حتی سعی نکرد من متوجه بشم. -اگه توبه ش بخاطر خدا نباشه چی؟ مثلا بخاطر تو،توبه کرده باشه؟ -بازهم سعی میکرد یه جوری به من بفهمونه دیگه.ولی اون هیچ تلاشی برای فهموندن به من نکرد. -فاطمه اون پسر قبلا با خیلی ها بوده، برات مهم نیست؟! -وقتی خدا گذشته شو پاک کرده، فراموش کرده،چرا من یادآوری کنم.چرا برام مهم باشه. -میتونی بهش اعتماد کنی؟ مدام به این فکر نکنی که ممکنه بهت کنه؟ -اون اگه بخواد الان هم میتونه این کارو بکنه.ولی الان به هیچ دختری توجه نمیکنه.نه اینکه شرایطش رو نداشته باشه،نه...نمیخواد توجه کنه.الان حتی مراقب نگاه هاش هم هست. -اگه یه مدتی بعد ازدواج بگه ازت خسته شده،طلاقت بده چی؟ -این همه آدمی که هر روز از هم جدا میشن،از اول که نمیخواستن کارشون به اینجا بکشه.آدم باید به انتخابش دقت کنه و طرفشو خوب بشناسه ولی شاید منم بعد ازدواج،کارم به کشید.اصلا از کجا معلوم با هرکس دیگه ای ازدواج کنم،نتیجه ش طلاق نشه.کی تضمین میکنه زندگی من با فلانی خوب باشه. -ولی اگه مثلا با محمد توسلی ازدواج کنی،احتمالش کمتره.چون میشناسیمش، آدم خوبیه. -آقای مشرقی هم آدم خوبیه.بخاطر گذشته ش باید بیشتر بشناسیمش،باید بیشتر تحقیق کرد،باید بیشتر دقت کرد، باید بیشتر فکر کرد به همه جوانبش.منم موافقم.ولی بدون شناخت نه نگید. نگاه حاج محمود به ظرف میوه روی میز خیره شد ولی فکرش جاهای مختلف رفت. چند دقیقه به سکوت گذشت. چشم هاشو بست و با ناراحتی سر تکان داد. -من تحقیق کردم.آره،اون تغییر کرده. واقعا توبه کرده.الان واقعا آدم خوبیه... ولی فاطمه،با همه این حرف ها من نمیتونم بهش اعتماد کنم.خیلی سعی کردم ولی نمیتونم...میتونم مغازه رو بدم دستش ولی دخترمو نمیتونم. ادامه دارد... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🕊⃟ @dastan9 🕊⃟
5.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌اگر فردی زیاد به همسرش گیر دهد و اعتماد نداشته باشد در آخر خیانت اتفاق می‌افتد.... ✅کانال داستان های کوتاه و آموزنده 👇 ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮         🕊⃟ @DASTAN9 ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قدر زندگی هایمان را باید بدانیم. آسیب های اجتماعی فرزندان، ریشه در خانواده دارد. بنظرتون این همه ( ) کافی نیست.. باید حتما به حدی برسه که بوی گندش و کل جهان برداره یا کافیه این همه بی غیرتی و بی افتی و بی ناموسی؟؟؟ ❌❌ === عابر بانک بودن به درد نمیخوره به فکر زندگیت باش 🙏🙏🙏 ⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔ https://eitaa.com/joinchat/1069613067Ce5c712d8ed https://splus.ir/joingroup/ACMqFOFVG7FbqizKhNmoBw ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
داستانهای کوتاه و آموزنده
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته_هایم_بعد_تو قسمت ۱۷ و ۱۸ چشمان زینب برق زد: _پس کو؟ آیه به دخترکش لبخند زد: _تو ا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 شکسته_هایم_بعد_تو قسمت ۱۹ و ‌۲۰ وسایلش را جمع کرد و نگاهی به خانه انداخت و به خانه‌ی آیه برگشت. وسایلش را گوشه‌ی اتاق زینب گذاشت. نگاهی به خانه انداخت و مقابل عکس بزرگ سیدمهدی که روزی خودش همینجا به دیوار زده بودش ایستاد: " دل بریدن سخت بود؟ رفتن سخت بود؟من که یه گوشه چشم از بانوی این خونه دیدم، بند شده دلم و پای رفتنم نیست. یه امروز و یه فردا و بعد یه ماموریت دیگه... نگاهتو ازم برندار! به خاطر توئه که من اینجام! زن عاشقی داشتی سید... اونقدر عاشق که از عشقش به تو بود که منو قبول کرده! " زینب: _بابایی! زینب میان درد دل‌هایش پرید و نگاه ارمیا را بند نگاه شبیه آیه‌ی زینب کرد: _جانم بابا! چقدر شیرین است این بابا گفتن‌ها! هنوز هم دل را میلرزاند! هنوز هم طعم شیرین عسل دارد؛ انگار اصلا قرار نیست برایش تکراری شود! زینب: _بریم پارک؟ سرش را کج کرده و با مظلومیت به ارمیا نگاه میکرد؛ برای پدر خودش را لوس میکرد؟! ارمیا به جان کشید دخترکش را: _معلومه که میریم، بعدشم میریم دنبال مامان آیه و ناهار میریم بیرون. زینب داد زد: _آخ جون... هورا! آیه همانطور که مقابل رها روی صندلی‌های اتاق انتظار مرکز نشسته بود، استکان چایش را برداشته و عطر بهارنارنج را به جان کشید. رها: _صبح که ارمیا رو دم در دیدم تعجب کردم. آیه نگاه از استکانش نگرفت: _دیشب منم تعجب کردم، بیشتر از اومدنش از اینکه زینب از خواب پرید و گفت بابا و دوئید در رو باز کرد. تو کارش موندم رها، چطور میفهمه؟ رها: _میدونی که بچه‌ها حسای قویتری دارن. آیه: _گفت میاد که بریم خرید، دلش خرید با خانواده میخواست! رها: _درکش کن، خانواده‌ای نداشته، همیشه تنها بوده؛ حقشه که از زندگی لذت ببره. آیه: _گفتم بیاد، ناهار هم که ندارم، بهتر شد. رها: _دیشب که قیمه درست کرده بودی آیه: _دیر وقت بود که رسید، غذا نخورده بود. تمام ناهار امروز من و زینب رو خورد؛ یه لذتی تو رفتارش بود که برام عجیب بود! رها: _چی عجیب بود؟ بعد از یه عمر، خانواده داشتن لذت نداره؟ لذت نداره کسی باشه که برات غذا آماده کنه؟ یادمه روزای اولی که خانواده شدیم با صدرا و مامان محبوبه، برای منم لذت داشت! لذت داشت سر سفره کنار هم نشستن! لذت داشت کسی میومد دنبالم که برام نگران میشد، لذت داشت صدای خنده‌هایی به خاطر خجالت کشیدن من بلند میشد. بهش حق بده که لذت ببره از داشتن تو، زینب، یه خونه‌ی گرم، یه چراغ روشن، یه نگاه منتظر! آیه: _ازش خجالت میکشم، عذاب وجدان دارم! از یک طرف به خاطر سیدمهدی و از طرفی هم به خاطر خود ارمیا! دیشب اومد تو اتاقم که زینب رو بذاره روی تختم، عکسای مهدی رو دید، صبح که اومد باهام حرف بزنه تمام سعیشو میکرد که نگاهش به عکسا نیفته! رها آه کشید: _بهت گفته بودم دیگه وقتشه اون عکسا رو جمع کنی. آیه کمی چایش را مزه مزه کرد: _با دلم چیکار کنم؟ رها: _یه روزی به من گفتی ، گفتی حق انتخاب بهت داده اما شوهرته، گفتی زن صدرا باشی و فکرت پیش احسان، گفتی نکنی رها! من به حرفت گوش دادم؛ حالا خودت به حرفات پشت میکنی؟ باور کنم تو آیه‌ی حاج علی‌ای؟ آیه انگشتش را لبه‌ی استکان کشید: _یه روزی حرفات به اینجا که میرسید میگفتی باور کنم که آیه‌ی سیدمهدی هستی؟ همون روزایی که سیدمهدی رفته بود و دنیا سیاه شده بود، الان دیگه نمیگی. رها: چون الان آیه‌ی ارمیایی، باورکن آیه! رفتن سیدمهدی رو باورکن! اومدن ارمیا رو باورکن! آیه: _باور کردم، اما ! رها: _تا شما از خرید برگردید من عکسای سیدمهدی رو از روی دیوار جمع میکنم، لباساشو جمع میکنم، ارمیا برگشته و تو دوباره روز عقدت رو تکرار نمیکنی! _دیوار خالی میشه با یک عالمه میخ! رها: _خودم درست میکنم؛ کاری نکن که حس بدی داشته باشه! _منم حس بدی پیدا میکنم. رها: _خودتو جمع کن آیه، حواست کجاست؟ میفهمی چی میگی؟ میفهمی چیکار میکنی؟ میفهمی شکستن دل ارمیا تاوان داره؟ _دل منم شکسته! رها: _اما ارمیا دلتو نشکسته. _به خاطر اومدن اونه که شکسته! رها: تو هیچوقت اینقدر بی‌منطق نبودی، چی شده؟ چه بلایی سر آیه اومده؟ خودت بهش جواب مثبت دادی! _به خاطر بود. رها: مهم نیست، تو کردی و باید انجام بدی! خیلی نمک نشناسی آیه... خیلی! تو اونی نیستی که به من میگفت راه برگشت نیست و باید با صدرا زندگی کنم! تو گفتی باید صدرا رو ! گفتی بهش بدم! من به خاطر حرفای تو الان اینجام و تویی که لالایی گفتن بلدی خودت خوابت نمیبره! چهل روز ارمیا رو.... ❤️‍🩹 نویسنده؛ سَنیه منصوری 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰🖥 ، و خانواده! 🔻چگونه ما را به سقوط می‌کشانند... اینقدر ساده نباشیم 😍 💐 ╭┅───👑───┅╮ 🥀 @DASTAN9🥀 ╰┅───👑───┅╯