eitaa logo
📙 داستان و رمان 📗
1.1هزار دنبال‌کننده
45 عکس
83 ویدیو
5 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher تربیت دینی کودک @amoomolla اخلاق خانواده @ghairat آدمین و مسئول تبادل و تبلیغ @dezfoool تبلیغ ارزان @tabligh_amoo
مشاهده در ایتا
دانلود
28.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 قصه صوتی طوطی نارگیلی 💿 قسمت هفتم 🎼 دست های من که بال نیست 🌟 نیما همیشه با حسرت 🌟 به پرنده‌ها نگاه می‌کرد. 🌟 دوست داشت جای پرنده‌ها باشد 🌟 و بتواند در دل آسمان پرواز کند ، 🌟 تا اینکه یک روز صبح 🌟 اتفاق عجیبی برایش افتاد 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان کوتاه واقعی خانه کوچک ⛳️ امروز مرا ، به خانه ای کوچک ، ⛳️ خانه ای تنگ و تاریک آوردند . ⛳️ که نه در و پنجره دارد ، ⛳️ نه لامپ و چراغی ⛳️ نه همدم و مونسی ⛳️ نه لوازم ارتباطی و تلفنی ⛳️ نه غذایی ⛳️ حتی اجازه ندارم با خودم لباس بیارم ⛳️ غیر از چند متر پارچه ⛳️ خدایا آنجا دیگه کجاست ؟! ⛳️ چرا کسی به دیدنم نمی آید ؟! ⛳️ آن همه پول و زمین جمع کرده بودم ⛳️ چرا نمی توانم از آنها استفاده کنم ؟! ⛳️ چرا خانواده و زن و بچه هام ⛳️ دیگر پیشم نیستند ⛳️ آن همه دوست و رفیق داشتم ⛳️ آن همه گروه های اجتماعی ⛳️ آن همه فالور و دنبال کننده ⛳️ پس چرا الآن کسی نیست ؟! ⛳️ پس چرا تنهام ؟! ⛳️ از این خانه تنگ و تاریک متنفرم ⛳️ اما واقعیت است ⛳️ خیلی ها قبل از من آمدند ⛳️ و خیلی ها بعد از من ، ⛳️ به اینجا خواهند آمد . ⛳️ کم کم آدمای جدیدی پیدا کردم ⛳️ اما انگار کسی نمی خواد ⛳️ با دیگری دوست بشه ⛳️ همه از همدیگه فراری اند ⛳️ ولی یه عده هستند ⛳️ که خیلی شاد و خوشبختند ⛳️ محل زندگی آنها ، بسیار زیبا بود ⛳️ قصری از طلا و مروارید داشتند ⛳️ باغ های پر از میوه و انواع خوراکی ⛳️ کاش بدانم اینها را از کجا آوردند ⛳️ اما نمی گذارند به سمت آنها بروم ⛳️ نگهبانان ما ، ⛳️ خیلی زشت و بدترکیب بودند ⛳️ و به شدت خشن و وحشی ⛳️ حسرت و تنهایی و بی توجهی ، ⛳️ خیلی اذیتم می کرد . ⛳️ یک روز ، ⛳️ وقتی داشتم به آن مردم خوشبخت ⛳️ نگاه می کردم ، ⛳️ ناگهان پدرم را دیدم . ⛳️ نمی خواستم او مرا در این وضع ببیند ⛳️ خودم را مخفی کردم ⛳️ اما او همچنان به طرف من می آمد ⛳️ از نگهبانان خواست که مرا بیاورند ⛳️ نگهبانان خیلی به او احترام گذاشتند ⛳️ مرا نیز به او تحویل دادند . ⛳️ پدرم مرا در آغوش گرفت . ⛳️ این آغوش ، خیلی لذت بخش بود ⛳️ مرا پیش خودش برد ⛳️ پیش آن آدمهای خوشبخت ⛳️ اینجا بود که فهمیدم ⛳️ چطوری این همه شاد و خوشبختند ⛳️ پدرم گفت : 🌴 پسرم ! 🌴 تنها چیزی که اینجا به درد ما خورد 🌴 نمازها ، قرائت قرآن ، صدقات ، 🌴 کارهای خوب ، کمک به فقرا ، 🌴 عشق به اهل بیت و... بودند . 🌴 نه پول و مال و زمین و خانه 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ قسمت ۳۰ 🌸 شیعه فاطمه و خانواده اش ، 🌸 به اهواز رسیدند . 🌸 او بعد از نماز مغرب و عشا ، 🌸 به رختخوابش رفت . 🌸 مادرش نیز به دنبال او رفت 🌸 و کنارش نشست 🌸 و برایش داستان و شعر خواند : 🇮🇷 من بچه شیعه هستم 🇮🇷 خدا را می پرستم 🇮🇷 خدای پاک و دانا 🇮🇷 مهربان و توانا ... 🌸 شیعه فاطمه چشمانش را بست 🌸 و خودش را به خواب زد . 🌸 پس از رفتن مادرش ، 🌸 چشمش را باز کرد 🌸 و به یاد حرف های آقای حسن زاده افتاد 🌸 که می فرمود : 🕌 دخترم ! خودت را پیدا کن 🕌 در مورد خودت و فرشتگان ، 🕌 تحقیق کن 🕌 خودت را بشناس ، 🕌 و ببین کی هستی ، چی هستی 🕌 از کجا آمدی و چکار باید بکنی 🌸 شیعه فاطمه با تعجب ، 🌸 به آقای حسن زاده نگاه می کرد . 🌸 اما تعجبش ، 🌸 برای سخنان و اطلاعات ایشان نبود . 🌸 بلکه می دید که عتید ، 🌸 همان فرشته ای که 🌸 کارهای خوب و بد انسان ها را 🌸 می نویسد 🌸 در حال نوشتن ثواب ، 🌸 برای علامه حسن زاده بود . 🌸 آقای حسن زاده ، 🌸 پس از تمام کردن صحبتشان ، 🌸 به شیعه فاطمه فرمودند : 🕌 چرا تعجب می کنی دخترم 🕌 از خودشون بپرس 🕌 که چرا اینکار را می کنند ؟! 🌸 شیعه فاطمه گفت : 🍎 شما می تونین ذهن منو بخونین ؟ 🌸 علامه حسن زاده گفتند : 🕌 بله اگه خدا بخواد 🕌 همانطور که شما می توانید ، 🕌 ذهن بقیه را بخوانید 🕌 بنده هم به اذن خدا ، 🕌 می تونم اینکارو بکنم ☀️ ادامه دارد ... ☀️ 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ قسمت ۳۱ 🌸 شیعه فاطمه گفت : 🍎 شما عتید و رقیب رو می بینید ؟! 🌸 علامه حسن زاده گفتند : 🕌 بله دخترم ، می بینم 🌸 زهرا خانم گفت : 🇮🇷 عتید و رقیب دیگه کی اند ؟! 🌸 علامه فرمودند : 🕌 دو فرشته نگهبان هستند 🕌 که در شانه راست و چپ انسان ها 🕌 قرار دارند . 🌸 شیعه فاطمه ، 🌸 به صورت ذهنی و بدون کلام 🌸 با عتید صحبت کرد : 🍎 شما چرا دارید برای آقای حسن زاده ، 🍎 ثواب می نویسید ؟! 🍎 ایشون که کاری نمی کنند ؟! 🌸 فرشته عتید گفت : 🌟 به چند دلیل ؛ 🌟 ایشان هم عالم هستند هم معلم . 🌟 هم با وضو هستند 🌟 و هم در حال ذکر گفتن . 🌟 هم به خاطر علمی که در سینه دارند 🌟 ثواب می برند 🌟 و هم به خاطر علمی که نشر می دهند 🌟 و به دیگران می آموزند . 🌟 و چون همیشه با وضو هستند ، 🌟 و هر لحظه به یاد خدا هستند ، 🌟 ثواب می برند . 🌟 تا زمانی که وضوی ایشان ، 🌟 باطل نشده ، 🌟 برایشان ثواب می نویسیم . 🌟 و همچنین تا زمانی که 🌟 به یاد خدا هستند ، 🌟 باز برایشان ثواب می نویسیم . 🌟 جالب اینه که بدونی ؛ 🌟 ایشان حتی در حال گفتگو ، 🌟 یا غذا خوردن ، 🌟 و یا در حال مطالعه یا خوابیدن ، 🌟 همیشه خدا را یاد می کنند 🌟 و دائماً ذکر خدا را می گویند . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ قسمت ۳۲ 🌸 شیعه فاطمه ، بلند شد 🌸 و می خواست برای آقای حسن زاده ، 🌸 سجده بکند . 🌸 امّا ایشان ممانعت کردند و گفتند : 🕌 دخترکم ! عزیزم ! 🕌 اونی که لیاقت سجده تو رو داره ، 🕌 بنده نیستم . 🌸 شیعه فاطمه گفت : 🍎 به من گفتند 🍎 برای رسیدن به مقام والا ، 🍎 باید بر یک بنده صالح خدا ، 🍎 سجده بکنم . 🍎 چون من زمان سجده فرشتگان 🍎 بر حضرت آدم ، نبودم 🍎 همه فرشتگان به مقام والایی رسیدند 🍎 اما من هیچی نشدم ... 🌸 علامه حسن زاده لبخندی زدند 🌸 و گفتند : 🕌 نترس عزیزم ! 🕌 بندگان صالح خدا ، زیادند . 🕌 هم در مسجد پیدا میشن 🕌 هم در کوچه و بازار و خیابان ، 🕌 اونی که ربا نخوره 🕌 اونی که حرام خواری نکنه 🕌 اونی که مال مردم رو نخوره 🕌 اونی که انصاف رو رعایت کنه 🕌 اونی که حق کسی رو ضایع نکنه 🕌 اونی که حلال و حرام خدا رو 🕌 رعایت بکنه 🕌 اون لایق سجده فرشتگان است 🕌 اما تو باید 🕌 گل سرسبد اونا رو پیدا کنی ؟! 🌸 شیعه فاطمه گفت : 🍎 اون کیه ؟! 🍎 خواهش می کنم بهم بگین 🌸 علامه حسن زاده گفتند : 🕌 در زمان ما ایشان ، 🕌 جانشین امام زمان در زمین هستند . 🕌 و از همه پاکان عالم پاکترند 🕌 ایشان حامی مظلومان عالمند 🕌 ایشان زمینه ساز ظهورند . انشالله ☀️ ادامه دارد ... ☀️ 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
💥 مسابقه سین زنی شماره ۸ ☀️ به مناسبت ولادت امام رضا و حضرت معصومه علیهم السلام 👌🏻 ویژه بچه ها ... با کمک خانواده ها 🌟 عزیزانی که دوست دارن در مسابقه شرکت کنند ، لطفا نام خود را به آیدی زیر بفرستند . 🆔 @dezfoool ✍ نحوه مسابقه : 🌟 یک بنر به نام شما برای شما ، 🌟 ارسال می کنند 🌟 و شما باید آن را برای گروه ها 🌟 و مخاطبین تون ارسال کنید . 🌟 هر بنری که بیشتر سین خورد ، 🌟 اون برنده است . 🛍 جوایز : 🎁 نفر اول : ۱۰۰ هزار تومان 🎁 نفر دوم : ۵۰ هزار تومان 🎁 نفر سوم : ۳۰ هزار تومان ⏰ شروع مسابقه : ۲۶ اردیبهشت ⏱ پایان مسابقه : ۴ خرداد 🇮🇷 @amoomolla 🧠 @moaama_chistan
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انّا للّه و انّا الیه راجعون رئیس جمهور غیور و محبوب ایران آیت الله رئیسی و همراهان ایشان به شهادت رسیدند . 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان سید ابراهیم 📙 قسمت اول 🌟 سید ابراهیم ، در ۲۳ آذر ۱۳۳۹ ، 🌟 در شهر مشهد ، در محله نوغان ، 🌟 به دنیا آمد . 🌟 نسب ایشان از جانب پدر و مادر ، 🌟 به زید بن علی می‌ رسد . 🌟 ایشان در ۵ سالگی ، 🌟 پدر خود را از دست داد . 🌟 ایشان دروس حوزوی را در مشهد 🌟 و از مدرسه علمیه نواب آغاز کرد 🌟 و در سال ۱۳۵۴ ، 🌟 در حوزه علمیه قم ادامه داد . 🌟 و به مدرسه عالی شهید مطهری ، 🌟 در رشته فقه و حقوق درس خواند . 🌟 قبل از انقلاب ، 🌟 فعالیت‌ های مبارزاتی می کرد 🌟 و با علمای انقلابی و تبعیدی ، 🌟 ارتباط می گرفت 🌟 همچنین در تجمعاتی مثل 🌟 تحصن علما و روحانیون 🌟 در دانشگاه تهران ، شرکت نمود . 🌟 و در پی اهانت به امام خمینی (ره) 🌟 در روزنامه اطلاعات 🌟 در ۱۷ دیماه سال ۱۳۵۶ 🌟 در اجتماعات اعتراضی شرکت کرد 🌟 پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، 🌟 وی در دوره تربیتی خاصی که 🌟 مرحوم شهید بهشتی 🌟 جهت کادرسازی 🌟 برای تأمین نیازهای مدیریتی 🌟 برای نظام اسلامی برگزار کرده بود ، 🌟 شرکت نمود 🌟 و به دنبال شورش‌ های مارکسیستی 🌟 و ایجاد مشکلات متنوع 🌟 در مسجد سلیمان ، 🌟 به همراه گروهی از طلاب ، 🌟 در قالب فعالیتهای فرهنگی ، 🌟 به آن منطقه رفت . 🌟 سید ابراهیم ، در سال ۵۹ ، 🌟 به عنوان دادیار ، در شهرستان کرج ، 🌟 و پس از مدتی 🌟 با حکم شهید قدوسی ، 🌟 دادستان کرج شد . 🌟 موفقیت ایشان ، 🌟 در ساماندهی وضعیت پیچیده کرج 🌟 موجب شد تا پس از دو سال ، 🌟 در تابستان ۱۳۶۱ ، 🌟 علاوه بر دادستانی شهر کرج ، 🌟 به دادستانی شهر همدان ، 🌟 منصوب شدند . ✍ ادامه دارد ... 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
📚 داستان سید ابراهیم 📙 قسمت دوم 🌟 سید ابراهیم ، در سال ۱۳۶۲ ، 🌟 در سن ۲۳ سالگی ، 🌟 با دکتر جمیله سادات علم الهدی 🌟 ازدواج کرد . 🌟 و بعدها ، صاحب دوتا دختر شدند . 🌟 سید ابراهیم ، در سال ۱۳۶۴ ، 🌟 جانشین دادستان انقلاب تهران شد 🌟 به دنبال موفقیت وی ، 🌟 در حل پرونده های قضایی پیچیده 🌟 امام خمینی ،‌ ایشان را مامور کرد 🌟 تا به مشکلات اجتماعی برخی استانها 🌟 رسیدگی کند . 🌟 بعد از رحلت امام خمینی ، 🌟 در سال ۶۸ ، دادستان تهران شد 🌟 و در سال ۷۳ ، 🌟 به ریاست سازمان بازرسی کل کشور 🌟 منصوب گردید . 🌟 بعضی پرونده های جنجالی ، 🌟 مثل مفاسد اقتصادی ، 🌟 محصول فعالیت شبانه روزی وی ، 🌟 در این سازمان و در آن دوره بود . 🌟 سید ابراهیم ، در سال ۸۳ ، 🌟 معاون اول قوه قضائیه شد . 🌟 در سال ۸۵ نیز ، 🌟 نماینده مردم خراسان جنوبی 🌟 در مجلس خبرگان رهبری گشت . 🌟 در سال ۱۳۹۱ ، 🌟 دادستان دادگاه ویژه روحانیت شد 🌟 و در سال ۱۳۹۳ ، 🌟 دادستان کل کشور شد . 🌟 در سال ۹۴ با حکم رهبری 🌟 به تولیت آستان قدس رضوی 🌟 منصوب گردید . 🌟 و در سال ۱۳۹۷ ، 🌟 رئیس قوه قضائیه ایران گشت . 🌟 و در سال ۱۴۰۰ ، 🌟 رئیس‌جمهور ایران شد . ✍ ادامه دارد ... 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ قسمت ۳۳ 🌸 شیعه فاطمه ، 🌸 قبل از اذان صبح بیدار شد . 🌸 وضو گرفت 🌸 و مشغول خواندن نماز شب شد . 🌸 بعد از نماز ، قرآن تلاوت کرد . 🌸 مادرش زهرا خانم نیز ، 🌸 بعد از او بیدار شد . 🌸 و دخترش را ، 🌸 در حال عبادت و خواندن قرآن دید . 🌸 لبخندی زد 🌸 و به طرف شیعه فاطمه رفت . 🌸 او را بغل کرد و بوسید . 🌸 منتظر جعفر شدند تا وضو بگیرد 🌸 جعفر با لبخند وارد شد 🌸 و مادر و دختر را ، 🌸 در حال خواندن قرآن دید 🌸 همه با هم نماز جماعت خواندند 🌸 و بعد از نماز صبح ، 🌸 شیعه فاطمه دعای عهد می خواند 🌸 و جعفر و زهرا گوش می دادند 🌸 پس از دعا ، جعفر و زهرا خوابیدند 🌸 اما شیعه فاطمه ، همچنان بیدار ماند 🌸 و به فکر کردن مشغول شد . 🌸 به صحبت های علامه حسن زاده ، 🌸 که هنوز در گوشش بود ، 🌸 هنوز نمی دانست 🌸 بر چه کسی سجده کند ؟! 🌸 تصمیم گرفت به توصیه ایشان 🌸 ابتدا در مورد خودش ، انسانها ، 🌸 و سایر فرشتگان مطالعه کند . 🌸 تا همانطور که علامه فرمودند 🌸 قدرت ها و استعدادهای خود را 🌸 کشف نماید . 🌸 پس از چند ماه‌ مطالعه پی در پی ، 🌸 فهمید که برخی از قدرت هایش ، 🌸 به خاطر داشتن جسم انسانی ، 🌸 غیر فعال شدند . 🌸 همچنین هر چه بزرگتر شود ، 🌸 خصوصیات انسانی اش نیز ، 🌸 بیشتر می شوند . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla
☀️ داستان دختر شگفت انگیز ☀️ قسمت ۳۴ 🌸 شیعه فاطمه ، 🌸 از حاصل تحقیقاتش ، 🌸 در یک نمودار کوچک در دفترش ، 🌸 چندتا وظیفه برای خود ترسیم نمود : ✅ خودشناسی ✅ خداشناسی ✅ بدن شناسی ✅ انسان شناسی ✅ خودسازی ✅ مبارزه با شهوت های نفسانی ✅ بیدار کردن قدرت های فعال ✅ تبدیل قدرت های غیرفعال ، 👈 به استعدادهای فرازمینی اکتسابی . 🌸 یک روز که با مادرش به بازار رفت 🌸 متوجه شد 🌸 که از درون بعضی از مغازه ها ، 🌸 انرژی منفی و دود سیاه و بوی بد ، 🌸 خارج می شود . 🌸 او بوی دروغ و ربا و فریب و... را ، 🌸 به راحتی می تواند حس کند . 🌸 اما بعضی از مغازه ها ، 🌸 پر از انرژی مثبت و نور بودند 🌸 او گاهی کنار آنها می رفت 🌸 و در آنجا نفس عمیق می کشید 🌸 آنجا مغازه های کسانی بودند 🌸 که اهل گران فروشی و ربا نیستند 🌸 اهل دروغ و کلک و خیانت نیستند 🌸 آنها تاجرانی بودند 🌸 که به سود کم و حلال قانع بودند 🌸 اهل خمس و زکات و صدقات بودند 🌸 شیعه فاطمه و مادرش ، 🌸 در حال قدم زدن بودند 🌸 که ناگهان متوجه شدند 🌸 عده ای از مردم ، 🌸 در حال فرار کردن هستند 🌸 و چندتا دزد مسلح دیدند 🌸 که داخل یک بانک شدند 🌸 و تیراندازی می کردند . 🌸 دزدان ، از بانک بیرون آمدند 🌸 و تیر هوایی می زدند . 🌸 زهرا می خواست فرار کند 🌸 اما شیعه فاطمه ، 🌸 از جایش تکان نخورد . 🌸 شیعه فاطمه به اطرافش نگاه کرد 🌸 چشمش به مغازه ابزار و یراق افتاد 🌸 سپس 🌸 سیم و طناب های آن مغازه را ، 🌸 به طرف آن دزدان ، پرواز داد . ☀️ ادامه دارد ... ☀️ 📚 @dastan_o_roman 🇮🇷 @amoomolla