4_5825910909805007154.mp3
3.88M
مناجات زیبا وخوش مضمون
#حاجمحمودکریمی
@DasTanaK_ir | داناب 👈
پندار نیک ، کردار نیک، گفتار نیکوتر!!
@DasTanaK_ir | داناب 👈
13.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا سپهبد ارتش شاهنشاهی به شهید صیاد شیرازی اعتماد داشت؟
@DasTanaK_ir | داناب 👈
📚 خلال دندان برای روزه
💠 سؤال: آیا روزی که قصد داریم روزه بگیریم باید قبل از اذان صبح دندانها را خلال کنیم؟
✅ جواب: اگر بدانید که در صورت خلال نکردن یا مسواک نزدن یا مانند آن، در هنگام روزه غذای بین دندانها از گلو فرو می رود، باید برای رفع غذای بین دندانها اقدام کنید و اگر کاری نکنید و در بین روز غذا فرو رود، روزه باطل می شود.
@DasTanaK_ir | داناب 👈
وجه تشابه اختلاسگر و بی حجاب
ــــــــــــــــ
#ویراستی را نصب کنید و ما را هم دنبال کنید 👇
https://virasty.com/r/KfV
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم کوتاه
«پول فوری»!
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
از فرط خستگي و بي خوابي چشمهايمان را به كمك چوب كبريت باز نگاه داشته بوديم. آن شب مردم ايران جشن پيروزي گرفته بودند و صداي تكبير ملت، به شكرانه فتح خرمشهر، از راديوها و بلندگوهاي سيار واحد تبليغات به گوش ميرسيد و در فضاي تاريك و ساكت منطقه ميپيچيد.
با وجود خستگي، سعي كردم در اطراف قدم بزنم و جوياي احوال حاج #احمد_متوسلیان و بچهها شوم. همان طور كه تلو تلو خوران و خواب آلود از كنار خاكريز جاده شلمچه ميگذشتم، ناگهان در زير نور منورها، حاج احمد را ديدم كه با چند نفر از بچه بسيجيهاي واحد تبليغات كه پرچم تيپ حضرت رسول (ص) را به دست داشتند در حال صحبت است.
در آن تاريكي، صداي يكي از بچهها به گوشم رسيد كه ميگفت: «حاج آقا، بي خوابي اين چند شب، امان ما را بريده، ان شاء الله امشب با يك خواب خوب، تلافي ميكنيم.
در اين وقت، حاج احمد را ديدم كه دستش را بر روي دوش بسيجي جوان انداخت و او را با خود از سينه كش خاكريز بالا برد. جايي در رو به روي مقر ما، سمت غرب را نشانش داد و گفت: ببينيم بسيجي، ميداني آنجا كجاست؟» او كه از رفتار حاج احمد گيج شده بود، گفت: نميفهم حاج آقا! حاج احمد با لحن گلايه آميزي گفت: يعني چي مؤمن! نميفهم چيه؟! خوب نگاه كن. آنجا انتهاي افق است. من و تو بايد پرچم خودمان را آنجا بزنيم؛ در انتهاي افق. هر وقتي به آنجا رسيدي و پرچم را كوبيدي بعد برو بگير راحت بخواب...
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
.
♻️ عادل جون، #مجری_بازجو و #آزارگر_ورزشی تویی، بقیه اداتم نمیتونن در بیارن...
@DasTanaK_ir | داناب 👈
کلاس درس انشا بود.
همه ی بچه ها برای خواندن انشاء شور و شوق داشتند و مدام همهمه می کردند.
آقا معلم با انگشترش روی میز زد و گفت: ساکت... ساکت باشید... بچه ها خودم میگم کی باید بخونه
بعد چشمش را داخل کلاس چرخاند و ادامه داد :متین رادمنش
متین از جایش بلند شد: آقا من بلد نبودم بنویسم .
آقا معلم با عصبانیت داد زد : چرا بلد نبودی؟ یعنی تو از امام علی که امام ماست هیچی نمیدونستی که بنویسی؟
متین سرش را پایین انداخت و گفت: من نمیدونستم بنویسم ولی میتونم انجامش بدم
اقا معلم محکم روی میز زد : تو مارو مسخره کردی؟
_ نه آقا
_ باشه .پس بلند شو بیا و انجامش بده. وای به حالت اگه من و کلاس رو به مسخره بگیری.
متین آرام از پشت میزش خودش را بیرون کشید و کنار در کلاس رفت . بعد رو به احمد کرد و گفت: احمد ، پاشو برو جای من بشین.
احمد با تعجب گفت :جای تو ؟!!چرا؟
متین رو به معلم کرد و گفت :سحر ،وقتی سحری میخوردیم تو تلویزیون آقای مجری گفت، امام علی با همه به عدالت و مهربانی رفتار می کرد . تازه اونجا فهمیدم عادلانه نیس احمد توی این سرما همیشه جلوی در بشینه و از سرما بلرزه اما من همیشه کنار بخاری باشم.
معلم اشک از گوشه ی چشمش ریخت و در دفتر کلاسی برای متین یک ۲۰ زیبا گذاشت
✍️ آمنه خلیلی
#داستانک
@DasTanaK_ir | داناب 👈
✅پاسخ دندان شکن و بولدوزری به امید دانا و کوروش پرستا😉
کلیپ سنجاق شده👇🏻👇🏻👇🏻
#کشکول
https://eitaa.com/joinchat/620495047Cb3c9dd040f
9.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ببینید |داستانی متفاوت از حضرت علی(ع)
@DasTanaK_ir | داناب 👈