گفتند که جمعه میرسی از کعبه،
این رفتنِ جمعه جمعهها پیرم کرد ..
#عجلفیفرجمولانایاصاحبالزمان
📚 @dastanak_ir
این هم حرفی است...
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▪️برای نسلی که #رجایی و باهنر را ندیده، این قاب صرفا یک تصویر جذاب نیست؛ سند محکم
زنده بودن انقلابیگری در میان مسئولین جمهوری اسلامی است.
بی هنران را بگو، گنج هنر زان ماست
گرچه زملک هنر، باهنری می رود
راه رجا بسته نیست، گرچه رجایی برفت
ریشه به جا باد اگر، برگ و بری می رود
💬 علی جعفری
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
واکنش پرمعنای سعید جلیلی به توئیت همتی
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی👇
https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
شنبه اول ماه ذی القعده است؛
دعا و صدقه فراموشمان نشود (صدقه قابل توجه باشد)
آنایم که ضعیفترند هرقدر توان دارند.
زیر سایه ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، عزیز وسلامت باشید.
ضمناً از اول ذیقعده تا عید قربان، فرصت مناسبی برای #چلهگیری است
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
#آیات_مهدوی
قدرشناس يوسفِ زهرا باشیم
📖 يوسف ۸۸ «هنگامی كه آنها بر او [يوسف] وارد شدند، گفتند: «ای عزيز! ما و خاندان ما را ناراحتی فرا گرفته، و متاع كمی (برای خريد موادّ غذايی) با خود آوردهايم؛ پيمانه را برای ما كامل كن و بر ما تصدّق و بخشش نما كه خداوند بخشندگان را پاداش میدهد!»
💌 امام صادق(ع) میفرمايد: در حضرت قائم، شباهتی از حضرت يوسف وجود دارد.چگونه است که اين امت انکار مینمايند که خداوند با حجتش آنگونه عمل نمايد که با يوسف انجام داد که در بازارهايشان حرکت نمايد و بر فرشهايشان گام نهد در حالی که او را نمیشناسند تا اينکه خداوند اجازه دهد خود را معرفی کند، همان گونه که به يوسف اجازه داد که خود را معرفی نمايد تا اينکه به آنان گفت: «هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ ...» [کمالالدين ج۱ ص۱۴۴]
🔸آيا گرفتاری بشر جز به خاطر قدرناشناسی و بدرفتاری با حجت خداست؟! (مَسَّنا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ) قرآن میفرمايد: «و اگر اهل شهرها و آبادیها ايمان میآوردند و تقوا پيشه میكردند، بركتهای آسمان و زمين را بر آنها میگشوديم»[اعراف ۹۶] قدرناشناسي درباره حجت خدا نتیجه چيزی جز جهل نيست.یوسف ۸۹
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
* #حضرت_معصومه #حضرت_زهرا #آیت_الله_مرعشی_نجفی
🔻اين جريان از حضرت معصومه عليهاالسلام مشهور است؛ ولي ما خودمان در حرم درس آیت الله مرعشي رضوان اللّه تعالي عليه مي رفتيم. از شدت علاقه به حضرت معصومه منبرشان را جوري گذاشته بودند که روبه روي ضريح بود. ده دقيقه يک ربع قبل از درس، مطالب شيريني مي گفتند.
🔸يك بار اين قضيه را گفتند که البته مختلف نوشته شده؛ ولي من از خودشان شنيدم و سعي بر حفظ هم داشتم. يادم هست كه فرمودند:
▪️پدر من آسيد محمود، فاضل بود و مدتي سعي و اهتمام کرد برای اينكه راجع به حضرت فاطمه عليهاالسلام دو مسأله را روشن كند؛
يكي اينكه زمان شهادت فاطمه زهرا عليهاالسلام كي است؟ آيا هفتاد و پنجم است يا نود و پنجم بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله؟ و يكي اينكه قبر حضرت زهرا عليهاالسلام كجاست؟
🔹مدتي شروع مي كند در كتاب ها گشتن؛ ولی دستش به جايي بند نمي شود. حتي مي فرستد كتاب هايي را خيلي با سختي از مصر برايش بياورند. ايشان، كتاب هاي تاريخي را دنبال كرده بود كه اين دو ابهام را از تاريخ بردارد. خيلي تحقيق مي كند؛ ولی دستش به جايي نمي رسد و دلش آرام نمي گيرد.
🔸مدتي، ديگر كتاب ها و تحقيقات را ميگذارد كنار و از باب توسل وارد مي شود. این سید، گريه و زاري و توسل می کند كه من مي خواهم اين دو مسأله برايم روشن شود.
▫️من این جوری يادم است که می گفتند:
شش ماه، توسلش شبانه روز طول مي كشد، تا اينكه يک شب امام صادق عليهالسلام را در خواب مي بيند.
حضرت صادق عليهالسلام به او مي فرمايند:
«آسيد محمود! بيهوده خود را به زحمت مينداز. بگذار مردم بپرسند كه چرا بايد قبر بلال حبشی مشخص باشد؛ ولي قبر دختر پيغمبر مشخص نباشد؟ خداوند، جاه و جلال و جبروت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به فاطمه معصومه عليهاالسلام داده است. هر چه ميخواهی از او بخواه»
▪️يادم هست آقاي مرعشي مي فرمودند: «اين كلمه جبروت در غير خداوند متعال گفته نشده؛ ولي در خواب، امام صادق عليهالسلام به پدر من، گفتند: جاه و جلال و جبروت...».
🔹آقاي مرعشي مي گفتند:
«پدر من ديگر بعد از آن، اهتمامش به زيارت حضرت معصومه عليهاالسلام خيلي بيشتر شده بود».
مقام حضرت زهرا عليهاالسلام در دنيا و چنین بهره برداري از حرم ایشان امكان پذير است.
🔺کانال رسمی حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @Nasery_ir
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
💢 #شهدا
🌺 بعد از نماز میخواستم حسین آقا را ببینم و درباره موقعیت منطقه و یک سری مسائل مربوط به اطلاعات و عملیات با هم صحبت کنیم دنبالش فرستادم و داخل ستاد لشکر منتظرش ماندم او در حالی که اورکتش را روی شانههایش انداخته بود وارد شد، معلوم بود که از نماز میآید و فرصت اینکه سر و وضعش را مرتب کند پیدا نکرده در حالی که به او لبخند زدم نگاه معنی داری به او انداختم. سریع از نگاهم همه چیز را فهمید و قبل از اینکه حرفی بزنم گفت: وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم و نماز خواندم، درست نبود در مقابل بندهی او به سر و وضعم برسم، با روحیات حسین آشنا بودم میدانستم انسانی بی ریا و خالصی است.
🔰کتاب «حسین پسر غلامحسین» زندگینامه شهید محمدحسین یوسفالهی
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
⚡️بهترین
🔹صندوق صدقاتی که در اتاق او بود، زودتر از همه صندوق ها، پر می شد. هر ماه سه بار آن را یواشکی به اتاق من می آورد تا کلید بیاندازم و صندوق کوچکش را در صندوق بزرگ تر خالی کنم. در کارش مانده بودم تا روزی که مجبور شدم به طور موقت، اتاق کارم را برای مدتی، ترک کنم. تعمیرات لازم داشت و می بایست جای دیگری می رفتم. به قصد سردر آوردن از کارش، اتاق او را به رئیس، پیشنهاد دادم. میزکوچکی که برای ارباب رجوع، داخل روهرو گذاشته شده بود را برداشتم و به اتاق نسبتا کوچک آن ها رفتم.
فاصله ام با او زیاد نبود اما آنقدر هم نزدیک نبودم که بتوانم کارهایی که می کند را رصد کنم. فقط حواسم به این بود که دستش کی به صندوق روی میزش می رسد. اول صبح، صدقه انداخت. اول دفتر یادداشتم، ریز نوشتم: اول صبح. بار اول.
🔖 برگه ای را برداشت و چیزهایی یادداشت کرد. پوشه های رنگ و وارنگش را کمی زیر و رو کرد و روی هم، کنار دستش گذاشت. پوشه بالایی را برداشت. اتاق سکوت مطلق بود. بسم الله که گفت، صدایش را به سختی شنیدم. دستش به سمت صندوق صدقات رفت. پوشه را باز کرد و چهل دقیقه ای روی آن کار کرد. آن را بست. دوباره دستش به سمت صندوق صدقات رفت. حواسم از کارم پرت شده بود. کارهایی که تمرکز بالاتر می خواست را کنار گذاشتم و کارهای دم دستی تر را انجام می دادم.
📚پوشه بعدی را برداشت. مجدد صدقه داد. بیست دقیقه روی آن کار کرد. پوشه را که بست، مجدد صدقه داد. همین کار را برای همه پوشه ها کرد. ساعت کاری تمام شده بود. از کارش کلافه شده بودم. این همه صدقه برای چه؟ از اداره بیرون نرفته بود که مچ دستش را گرفتم. سلام و خداقوت گرمی گفت. سرسری جوابش را دادم. کنار کشیدمش و گفتم:
- این همه صدقه برای چی می دی؟
- چی؟ منظورتون چیه؟
- قبل و بعد بررسی هر پوشه کاریت، صدقه می دادی. خودم دیدم. چرا؟
🌸لبخند زد. دست پشتم گذاشت و از تعمیرات اتاقم پرسید. نگذاشتم بحث را عوض کند:
- تا نگی نمی ذارم بری منصور.
🔹مکث کرد. نگاهش جدی شد. آرام زمزمه کرد:
- به شرطی که به احدی نگی.
- باشه. قول.
- وقتی می خوام پوشه ای را شروع کنم صدقه می دم و از خدا طلب خیر می کنم که اشتباه نکنم. حقی پایمال نشه. عدالت رو رعایت کنم و نظر درست رو بدم. بعد از کار هم صدقه می دم که بهترین خیرها نصیب صاحب پرونده بشه و اگه اشتباهی قصوری بوده برام مشخص بشه که بتونم جبران کنم و اگر از این حکم، ناراضی هست، دلش نسبت به من نرم باشه و کینه ای به دل نگیره.
- خب ی صدقه بده به نیت همه این ها. اول هر ماه. برای همه پرونده ها.
- بله اونم می شه. فکر خوبیه. ممنون که گفتین.
- الان یعنی ی مورد دیگه صدقه بهت اضافه کردم یا ..
🔸به حال زار خودم خندیدم. او کجا سیر می کرد و من کجا قدم برمی داشتم. التماس دعا گفت و رفت و من، گیج حرفهایش، به قدم برداشتن آرام و سبکش، نگاه کردم.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
حجت اشرفزاده (خواننده و آهنگساز برجسته ایرانی): افتخار میکنم واکسن ایرانی زدم
🔹با اطمینان میگویم بدون هیچ شعارزدگی به دریافت واکسن ایرانی افتخار میکنم. واکسن برکت از ساختار علمی قابل دفاعی برخوردار است.
🔹دانشمندانی که در شرایط سخت تحریم پابهپای دانشمندان کشورهای صنعتی قدمهای استواری را در پیشرفت علمی برمیدارند، بیانصافی است که به دعوت این دانشمندان جوان هموطن «نه» بگوییم.
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
10.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #کلیپ | "زیارت نیابتی"
🔘 در ایام ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها خادمین بارگاه ملکوتی کریمه اهل بیت علیها السلام نائب الزیاره شما مخاطبین هستند.
♦️جهت ثبت نام در طرح زیارت نیابتی از طریق لینک زیر اقدام بفرمایید :
http://amfm.ir/ziarat-niabati/
#دهه_کرامت
#حضرت_معصومه
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b