فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😔 انا لله و انا الیه راجعون 😔
روحملکوتیاستاداخلاق
آیتالله فاطمینیا بهملکوت اعلاپیوست
آیت الله فاطمی نیا :
امروز تضعیف رهبری بالاترین گناه و از شرب خمر حرام تر است
♦️خدا انشاءالله به ما توفیق بدهد یار رهبرمان باشیم و قدر این آقا را بدانیم.
📚 @DasTanaK_ir
پرسش و پاسخ کوتاه
چگونه بعضی از گناهان تمام کارهای خوب انسان را از بین میبرد؟
📚 @DasTanaK_ir
💢 یا للعجب! دانشگاهی در آلمان...🫣 این همه راه رو بلندشی بری اروپا سر کلاس دانشگاه بنشینی بعد ببینی استادت اونجا هم یک آخونده😳 اون هم آخوندی که ریاضی درس میده😱
✅حاج آقای میرزا محمدی تو دانشگاه ریاضی درس میده، میگفت من آخر کلاس دو سه دقیقه روضه میخونم از روز اول هم طی میکنم با دانشجوها که هر کسی این مساله رو بر نمیتابه تا وقت هست استادش رو عوض کنه
📚 @DasTanaK_ir
شولی رو میگه!
زن اولی سگش را از روی سرسره سر داد پایین و قربان صدقه اش رفت. زن دومی گربه اش را با حسرت در آغوشش فشرد و آه کشید. زن اولی همین طور که داشت دوباره سگش را می گذاشت بالای سرسره، گفت خب تو هم بذارش سر بخوره.
زن دومی گفت مطمئن نیستم نترسه، آخه از وقتی بردم حنجره اش رو عمل کردم یک کم از لحاظ روحی حساس شده.
زن اولی سگش را پایین سرسره گرفت و گفت من هم وقتی پسرم رو ختنه کردم، تا یه مدت سر نمی خورد.
زن دومی با تعجب گفت، من فکر کردم سگتون دختر باشه.
زن اولی گفت این رو نمیگم، پسرم رو میگم، آرمین. زن دومی آهانی پراند و با شرمندگی گفت ببخشید، حواسم نبود.
زن اولی سگش را بوس کرد و دوباره گذاشت بالای سرسره و گفت: نه بابا، من ناراحت نمی شم دخترم رو با پسرم اشتباه بگیرن، مطمئنم شولی هم ناراحت نمیشه با داداشش اشتباه بگیرنش، مگه نه شولی؟ و سگش را سر داد پایین!
زن اولی شولی را برداشت و حرکت کرد سمت تاب و زن دومی هم دنبالش راه افتاد.
زن دومی گفت: واقعا مریض داری سخته، اونم عمل جراحی، اون دفعه هم خیلی اذیت شدم.
زن اولی گفت: وای، یعنی این دفعه دومی بوده که عملش کردی؟ زن دومی گفت: نه، شوهرم رو میگم، دفعه قبل اون آپاندیسش رو عمل کرد، بعدش یکی دو روز درگیر بودیم.
زن اولی سگش را روی تاب گذاشت و هل داد و گفت: وای ببخشید، تو که ناراحت نمی شی شوهرت رو با گربه ت اشتباه می گیرن؟
زن دومی گفت: من نه، ولی اون یه وقتایی ناراحت می شه.
زن اولی یک کم سرعت تاب را کم کرد تا شولی نترسد و گفت: شوهر حساسی داری پس.
زن دومی گفت: نه، اونکه ناراحت نمی شه، این ناراحت می شه! شوهرم مشکلی نداره اما ماریتا بعضی وقتا ناراحت می شه من به شوهرم توجه می کنم یا براش غذا میارم و اینا. فسقلی می خواد من فقط برای خودش باشم.
زن دومی این را که گفت گربه اش را بلند کرد و صورتش را به صورتش چسباند و چشمانش را بست و ماریتا را بوکشید.
زن اولی سگش را از روی تاب بلند کرد و رفت سمت الاکلنگ و گفت: ولی اینم خوب نیست، باید روی بحث حساسیت حساس باشی.
زن دومی که دنبالش راه افتاده بود، گفت: ولی من با چند تا روانشناس حیوانات حرف زدم، گفتن این میزان حساسیت توی گربه های این سن طبیعیه.
زن اولی برگشت و گفت: نه، شوهرت رو میگم. این مقدار حساس نبودن خوب نیست. ممکنه سرش جای دیگه گرم باشه که حساسیت نشون نمیده.
زن اولی چشمک زد و سگش را گذاشت روی الاکلنگ.
زن دومی گفت: یعنی میگی ممکنه با یه زن دیگه رابطه داره؟
زن اولی کلافهگفت: زن چیه بابا؟ مثلا ممکنه اونم توی محل کارش یه سگ یا گربه داشته باشه و به تو نگفته باشه!
زن دومی که از اشتباهش بور شده بود سرش را انداخت پایین، تشکر و خداحافظی کرد و به بهانه اینکه باید شام درست کند، رفت.
زنی از چند متر آنطرفتر از وسط تعدادی زن و مرد و بچه، گفت: خانم شما نمی خوای بری؟ بسه دیگه، سگت رو ببر بچه هامون بیان بازی کنن.
زن اولی که هن و هن کنان سعی می کرد سگش را با الاکلنگ بازی دهد و نمی شد، سگش را بغل کرد و راه افتاد سمت بیرون محوطه بازی و گفت: مرگ! بیا رفتم، بگید توله هاتون بیان بازی کنن. بی فرهنگ های عقب افتاده. لیاقت تون همین چهارتا آهن پاره خرابه!
محمدرضا شهبازی
👈 پاسخبهشبهاتفــجازی👇
https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️مگه رهبر معصوم است که ولایت مطلقه دارد؟
❗️عبدالحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت، جنایات اعراب در حمله به ایران را بر ملا کرده است...
❗️مگه قرآن نمیگه«لا اکراه فی الدین» پس چرا #حجاب_اجباری؟
❗️ چطور امام علی هر شب برای فقرا شیر میبرده؟ ظرف یکبار مصرف که نبوده...
«اگه شما هم از این شبهات زیاد میبینید»، برای شرکت در #جهادتبیین حتماً به ما بپیوندید👇
👈 پاسخشبهاتفضایمجازی👇
https://eitaa.com/joinchat/1042808834C1d4becaa06
مکالمه دو جنین در شکم مادر :
🔸اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
🔹دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
🔸اولی: امکان نداره.
ما با جفت تغذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
🔹دومی: شاید مادرمونم ببینیم
🔸اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
🔹دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
🔸اولی: من مامانو نمی بینم پس وجود نداره.
🔹دومی: اگه ساکت باشی صداشو می شنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس می کنی….
ــــــــــــــــ
🔺این مکالمه چقدر آشناس!
تا حالا بودن خدا را اینطوری به همين سادگی حس نكرده بودم؛
#داناب (داستانکونکاتناب)
http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b