eitaa logo
داناب (داستانک+نکات‌ناب)
11.7هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
5هزار ویدیو
110 فایل
﷽، #داناب (داستانک‌های آموزنده و نکات ناب کاربردی) 🔹کاری از مؤسسه جهادی #مصباح 🔻سایر صفحات: 🔹پاسخ به‌شبهات؛ @shobhe_Shenasi 🔹سخنرانی‌ها: @ghorbanimoghadam_ir 🌐 سایت: ghorbanimoghadam.ir 🔻تبادل و تبلیغ @tabligh_arzan
مشاهده در ایتا
دانلود
19.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره مداح اهل بیت علیهم السلام حاج اقاملائکه، درباره یکی از پرندگان محبوس شده درآسایشگاه دربانان حرم 📚 @DasTanaK_ir
🏴صلوات خاصه امام جواد علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ وَ فَرْعِ الْأَزْكِيَاءِ وَ خَلِيفَةِ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ‏ اللَّهُمَّ فَكَمَا هَدَيْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَكَّيْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى‏ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ بَقِيَّةِ أَوْصِيَائِكَ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ 📚 @DasTanaK_ir
به مناسبت علیه‌السلام 🔻نجات زندانی از زندان ابن‌زیات توسط جواد الائمه(علیه‌السلام) علی‌بن‌خالد (زیدی‌مذهب) می‌گوید: در سامرا بودم که شنیدم مردی را از طرف شام با زنجیر بسته و آورده و در زندان ابن‌زیّات زندانی کرده‌اند، و شایع شد که او ادعای پیامبری کرده است. به‌خاطر کنجکاوی به در زندان رفتم و به زندانبانان پولی دادم و به ملاقات وی رفتم. وی را مردی با درک و فهم یافتم. پس گفتم: داستانت چیست؟ گفت: من در شام، جایی که می‌گویند سر مبارک امام حسین(علیه‌السلام) آنجا نصب شده، پیوسته عبادت می‌کردم تا اینکه شبی در همان موضع، رو به محراب، ذکر خدا می‌گفتم که دیدم شخصی مقابلم آشکار شد و به من گفت: «برخیز»! پس برخاستم و با من کمی راه رفت. ناگهان خود را در «مسجد کوفه» یافتم. به من گفت: این مسجد را می‌شناسی؟ گفتم: آری، این مسجد کوفه است. پس به نماز ایستاد و من هم با او نماز خواندم و برگشت و من هم به دنبال او برگشتم. بازهم مرا کمی راه برد و خود را در «مسجد النبی» یافتم. به رسول خدا سلام کرد و من هم همین‌طور، و نماز خوانده خارج شدیم! بار سوم نیز مرا کمی راه برد که دیدم در «مسجد الحرام» هستم! پس خانه کعبه را طواف کرد و من هم با او طواف کردم و بیرون آمدیم. و باز کمی راه رفتیم خودم را در شام، همان‌جا که قبلاً عبادت می‌کردم دیدم. به‌ناگاه آن شخص از نظرم ناپدید شد. از این مسأله تعجب کردم. یک سال از آن جریان گذشت. سال بعد دوباره همان شخص را دیدم و خوشحال شدم و باز کارهای سال قبل را تکرار کرد! اما وقتی که خواست از من جدا شود به او گفتم: به کسی که تو را به این کارها قادر کرده سوگند می‌دهم که خود را به من معرفی کنی! گفت: من محمدبن‌علی‌بن‌موسی [جواد الائمه] هستم. این خبر بالا گرفت تا اینکه به محمدبن‌عبدالملک زیات (وزیر معتصم عباسی) رسید، پس مرا گرفت و به غل‌وزنجیر بست و به عراق روانه کرد و همان‌طور که می‌بینی در اینجا زندانی شدم و چیزی را که نگفته و ادعا نکرده‌ام به من نسبت می‌دهند! گفتم: آیا جریانت را به ابن‌زیات بنویسم؟ [شاید واقع جریان را بفهمد تجدید نظری کند] گفت: بنویس. پس من از طرف او داستانش را به ابن‌زیات نوشتم و فرستادم. وقتی نامه برگشت دیدم پشت نامه نوشته بود: «به همان شخصی که در یک شب تو را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از آنجا به مکه برده است، بگو تو را از زندان خارج کند!» علی‌بن‌خالد می‌گوید: من ناراحت شدم و دلم به حال او سوخت. روز بعد، صبح زود به زندان رفتم تا حال او را جویا شوم و وی را به صبر دعوت کنم که ناگهان دیدم عدۀ زیادی از مردم و سربازان و نگهبانان زندان جمع شده‌اند! پرسیدم: چه خبر شده؟ گفتند: آن شخصی که از شام آورده شده بود و ادعای پیامبری می‌کرد، امشب گریخته است. نمی‌دانیم آب شده به زمین رفته یا به هوا پرواز کرده است؟ علی‌بن‌خالد که تا آن زمان، زیدی‌مذهب بود، با دیدن این قضیه شیعه اثنی‌عشری شد و عقیده خوبی پیدا کرد. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۸۰ (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴💔 مناظره ای که باعث شهادت امام جواد (علیه‌السلام) شد. شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی چه اشتراک قشنگی‌ست بین طوس‌و مزارت که ازتو و پدرت هست، دردو صحن مقامی نوشته‌اند به باب الرضا تمامیِ جودی نوشته‌اند به باب المراد، جودِ تمامی (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
هدایت شده از پاسخ به شبهات فجازی
🔥این کانال شما را توانمندتر می کند💪💯 📌اولین کانال تخصصی کادر سازی و شبکه سازی در ایتا🧠 🔻 چگونه یک کادر ایده آل تربیت کنیم؟ 🔻نحوه تنظیم نقشه راه ویژه مجموعه های فرهنگی؟ 🔻روش های رهبری تشکیلات های تربیتی 🔻صفر تا صد شبکه سازی 🔻روش های برخورد با متربی 🔆 توسط حجت الاسلام و المسلمین دسمی مبتکر طرح تربیتی صالحین و نظریه پرداز منظومه نظام ولایی♻️ 🔴 تسلط به موضوعات فوق برای هر ضروریست✋ ♨️جهت عضویت روی لینک زیر کلیک کنید👇 https://eitaa.com/joinchat/1524695126Cbf40a8aa67
حدیثی ناب از امام جواد علیه‌السلام 📚 @DasTanaK_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شاید که نه حتما باورکردن این خبر سخته که یک نفر چون سُس مایونز ساندویچش زیاد بوده تیراندازی کنه و کسی رو بکشه ولی این واقعیت داره و در شهر آتلانتای امریکا باعث مرگ یک کارگر فست‌فود و زخمی شدن یکی دیگه شده! 📚 @DasTanaK_ir
⛔️ فنگ‌شويي؛ خرافه يا واقعيت؟ 💠 فنگ شویی چیست؟ ◀️ در تعريف فنگ‌شويي آورده‌اند: به معناي باد و آب است، يك فلسفه و فن باستاني در چين است و براي پيدا كردن دكوراسيون مناسب و چيدمان درست اشيا در ساختمان‌هاي مسكوني، تجاري، باغ و غيره استفاده مي‌شود تا بهترين اثر را بر سلامتي، شادي، موفقيت، هماهنگي و به طور كلي انرژي مثبت «چي» داشته باشد. مهم‌ترين چيزهايي كه بايد رعايت كرد، پرهيز از بي‌نظمي و هرگونه انباشتگي، استفاده از رنگ‌هاي مناسب، خطوط منحني، در نظر گرفتن جهت‌هاي مناسب است، البته امروزه به طور رسمي در آن را خرافات مي‌دانند . ◀️ در فنگ‌شويي برای نشان دادن نحوه درست تقسيم از اين استفاده مي‌كنند كه عبارتند از: «اژدها» سمبل انرژي «ينگ» و نشانه عنصر چوب و فصل بهار است و انرژي آن در سمت شرق يا سمت راست بنا قرار مي‌گيرد. در مقابل اژدها، «ببر» داراي انرژي «يين» است و نشانه عنصر فلز. «لاك‌پشت» نيز نشان ثبات و استحكام قسمت پشتي زمين و بناست. «ققنوس سرخ» نيز در مقابل لاك‌پشت، حيواني افسانه‌اي بسيار فعال و هميشه در حال حركت و پرواز، به عنوان سمبل آسايش مادي در زندگي است.😐 ⛔️ «فنگ‌شويی»؛ بت‌پرستی مدرن قرن بيست‌ويكم 💠 اما پناه بردن به مجسمه و طلسم و انتظار قدرت و تاثیر و انرژی از آنها داشتن، و باورهای بی خردان است. فنگ‌شويي نوعی پرستی با چهره ای مدرن و خرافه گرایی با شکلی جدید است و چيزي جز فاصله گرفتن انسان از مبدأ هستي و كم‌شدن در زندگي نیست. انساني كه از صبح تا شب خود را اسير چندين نماد فلزي و چوبي و سنگي كند، چه رهاوردي را براي خود به ارمغان خواهد آورد؟ 😕 💠 از نظر آسيب‌شناسي رفتاري نیز، استفاده از مجسمه‌هاي زشت و بدشكل در ضمير ناخودآگاه افراد اثر منفي گذاشته و حتي ممكن است باعث شباهت جنين انسان به آنها شود، بنابراين استفاده از اين‌گونه اشيا يعني مجسمه «سر سگ»، «قورباغه» يا «موش» در محيط خانه فقط باعث اضطراب و دلهره كودكان مي‌شود و هيچ نفع ديگري ندارد.😱😱 💠ساده زیستی، مرتب و منظم بودن و نظیف و پاك نگه داشتن محيط زندگي و تغييرات چيدماني در آنها استفاده از ابزار و وسايلي كه نياز واقعي به آنها وجود دارد،🌷 خودداري از خريد و نگهداري از وسايلي كه مازاد و احتياج است، همگی دستوراتی اسلامی است که بیش از يك‌هزار سال پيش توسط ائمه عليهم‌السلام مورد تاكيد قرار گرفته است. 👌 اما انرژی و شادی هر خانه به وسایل درون آن خانه نیست، بلکه به رفتار و اخلاق نیکو اعضای آن خانه نسبت به یکدیگر است. بسیاری از خانه ها وجود دارد که دکوراسیون داخلی آن دقیقاً بر اساس اصول فنگ شویی طراحی شده است، اما از بیشترین میزان ناآرامی و پریشانی برخوردار است و اعضای آن خانه همواره از هم جدا و نامهربان هستند. 👈آنچه اعضای یک خانواده را دور هم جمع می کند و بین آنها الفت و مهربانی بر قرار می کند، عمل به دستورات دینی و پایبندی به آن است. به هر میزان که خداوند در زندگی کم رنگ شود به همان میزان اضطراب و پریشانی بیشتر خواهد بود. برگرفته از کانال استاد جواد حیدری👇 https://eitaa.com/joinchat/4071489550C59c970ae1b
🔸خطر تحلیل های سیاسیِ مقطعی و ساعت به ساعت!🔸 ✅آیت الله حائری شیرازی: 🔷 در زندان که بودیم هر وقت می‌خواستیم درباره توحید با اینها صحبت کنیم، می‌گفتند: «به ما دستور داده اند که نکنید، فقط کنید»! 🔹بحث ایدئولوژیک یعنی بحث پایه‌ای، اساسی؛ اما بحث سیاسی یعنی مقطعی، لحظه‌ای، نزدیک را نگاه کردن. هی به اینها گفتند «بحث سیاسی کن»، « نگاه کن»، «تحلیل‌های ساعت به ساعت کن». این جوری شد که زمین خوردند! نگاه به نزدیک کردند؛ لذا تعادلشان حفظ نشد و . 🔶 شما در [تحلیل مسائل] انقلاب، نگاه به دور بکنید. «ای وای چه صف نانی ...» این نگاه به نزدیک کردن است! ضد انقلاب هی نگاه به نزدیک می‌کنند، می‌گویند «صفِ نان»، «»، «صف این»، «صف آن». 🔸شما دور را نگاه کن، آن روز را نگاه کن که دشمن بالاخره بفهمد محاصره اقتصادی کارگر نیست و بگوید «ولش کن آقا»، بعد دروازه‌ها را باز بگذارند. آن وقت دیگر نه از صف خبری است، نه ... وضع اینجا از جاهای دیگر خواهد شد. نگاه به آینده‌اش بکن. (داستانک‌ونکات‌ناب) http://eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ •┈┈••••✾•﷽•✾•••┈┈• بیست سالی می شد تاریخ که به نیمه ی شهریور می رسید، قلب خانه از حس اشتیاق و انتظار رسیدن مهمان می تپید. گلهای شمعدانی با طراوت بیشتری به آفتاب سلام می دادند و ماهی های درون حوض از دلبری آسمان آبی جانی تازه می گرفتند. در لحظه ای که نسیم اول صبح بوی اسپند و خاک نم خورده ی باغچه را درهم می پیچاند و خیابان را از بوی خوشش لبریز می کرد، پیرزن چادر گلدارش را به سر می کرد و لَنگ لَنگان سینی اسپند به دست روی سکوی جلو خانه می نشست و با نگاه بی فروغش به امتداد خیابان زل می زد تا مبادا لحظه ی رسیدن مهمان از پرده مه آلود چشمهایش پنهان بماند. در طی این سالها همه چیز تغییر کرده بود.آدمها، خانه ها، خیابانها و حتی نگاهها، جز انتظار پیرزن. درست در همین روز، تنها جوان رعنایش را با آب دیدگانش به سفر آن روزهای جان دادن ها و دوباره جوانه زدن ها،بدرقه کرده بود و اکنون هم که این چشمه به خشکی می گرایید، امید داشت به بازگشت مسافرش. گاهی این انتظار ساعتها به درازا می کشید و چیزی نمی ماند جز خاکستر اسپند و سکوت خیابان و بی رنگی آفتاب . دیگر همه حتی همسایه های ناآشنا هم می دانستند این پیرزن فرتوت جوانی اش را در این سالهای انتظار، به چهره تکیده و دستهای لرزان و قامت خمیده اش امانت داده بود و امید به شکفتن دوباره در دلش سوسو می زد اماهیچ کس از راز لالایی های شبانه و خلوتها و قرارهای عاشقانه این مادر با فرزندش، خبر نداشت. این بار هم هرچه بیشتر می گذشت در افق نگاهش خیابان طویلتر می شد و وعده آمدن مهمان به آخر می رسید و اینگونه بود که باخاموشی خورشید و برآمدن ماه، قصه انتظار به سال بعد رسید و کسی جز خدا خبر نداشت که عمر این مادر به آمدن شهریوری که شاهد قصه ی انتظارش بود، نمی رسد. ✍️ به قلم : سرکارخانم فاطمه شفیعی ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ https://eitaa.com/tarino ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید کیهانی وقتی فهمید کاملا در محاصره تکفیری های داعشی است، این ویدیو را پر می‌کنه: «کمیلِ بابا، مقداد عزیزم، میثمِ گلم! از شما می‌خوام ولایی بمونید، ولایی به ایستید؛ بسیجی، حزب الهی.... ــــــــــــــــ (داستانک‌ونکات‌ناب)👇 📚 @DasTanaK_ir
نهج‌البلاغه ، حکمت ۸۶ 📚 @DasTanaK_ir