eitaa logo
داستانکام
75 دنبال‌کننده
185 عکس
34 ویدیو
1 فایل
این داستانکا گوشه‌ای از زندگی منه. 🌸 راه ارتباطی: @barkat313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 / . شب بود. داشتیم می‌رفتیم سمتِ خونه که و گفتن: "آقاجون! ما دلِ‌مون برا مدرسه‌مون تنگ شده. می‌شه ما رو ببرین یِ کم مدرسه‌مونو ببینیم." رفتیم. اومدیم پایین. رفتیم دمِ درِ مدرسه. خیلی خوش‌حال شده بودن که مدرسه‌شونو می‌دیدن. . : "ای ما دلِ‌مون برا مدرسه‌مون تنگ شده؛ زودتر برو." . https://basalam.com/user/aGG/posts/232850?sh=other-aGG-post-app
❤ طرح پایش . پسر اولمه. 20 شهریور 18 سالش تمام شد.( معروف به دنیا اومده✌) امسال سال پنجم طلبگی‌شه. شب چهارشنبه تا سحر با رفقای بسیجیش رفته بود برای ضد عفونی معابر سطح شهر . چهارشنبه هم در طرح پایش خانه به خانه‌ی شرکت کرده بود. . . 👈 چون پستای آقاجون‌شو می‌خونه در لینک زیر با یک جمله بِهِش انرژی بده. https://basalam.com/@barkat/posts/239206?sh=other-aGG-post-app
. شهادت (علیه‌السلام) . حرم (علیه‌السلام) رو بستن. شب شهادت پدر بزرگوارشون رفتیم فقط از دور عرض تسلیتی داشته باشیمو برگردیم. سلام همه‌تونو رسوندیمو از طرف همه‌تونم تسلیت گفتیم. . 👈 بهمون یاد داد که قدر داشته‌هامونو قبل از، از دست دادن‌شون بدونیم. . https://basalam.com/@barkat/posts/240654?sh=other-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤ لحظه‌ی تحویلِ سال با هم دعای "الهی عَظُمَ البلاء" رو قرائت می‌کنیم. 👈 تحویل سال: جمعه، ساعت 7 و 19 دقیقه و 37 ثانیه. . . 👈 حداکثری https://basalam.com/@barkat/posts/241252?sh=other-aGG-post-app
داستانکام
❤ #آقا_محمد_مهدی
. این روزا مونو کم‌تر می‌بینیم. صبحِ زود می‌ره. شبِ دیر میاد. گاهیم نمیاد. شده معاون عملیات یک قرارگاه جهادی که این روزا سخت در جهت مبارزه با کرونا در حال خدمت به مردم هستن. . گاهی با خودم می‌گفتم چطور در ایام دفاع مقدس یک جوان ۱۸ ساله می‌شده فرمانده لشکر؟! و آیا جَونای امروزی‌مون می‌تونن، اگه در شرایط مشابه قرار بگیرن، همچین مسئولیت‌هایی رو بر عهده بگیرن یا نه؟ حالا فهمیدم به وقتش می‌تونن. 👈 مثل این که قرارگاه جهادی‌شون با کمبود امکانات مواجهَن. هر کس دوست داره مثل زمان جنگ در فعالیتاشون مشارک کنه دستش بالا 🖐. . 👈 https://basalam.com/user/aGG/posts/253475?sh=other-aGG-post-app
داستانکام
❤ به نام خدا دوسِت دارم مامان جون. ببخشید به خاطر همه‌ی اشتباهات . . پیش دو می‌ره. از اول اسفند به خاطر و تعطیلی مدارس نرفته کلاس. اینو امروز برا مامان جونش درست کرده. . . 👈 شمام گاهی به خاطر اشتباهات‌تون از بقیه حلالیت می‌طلبین؟ https://basalam.com/@barkat/posts/270509?sh=other-aGG-post-app
🌸 کمبود یا نداشتن ؟ . اگه از با یِ جدید، جانبی یا جدید خارج نشدی معلومه که هیچ وقت برای کسبِ اونا کمبودِ زمان نداشتی؛ بلکه فقط . . . 👈 نظرتو در لینک زیر بنویس https://basalam.com/@barkat/posts/278188?sh=other-aGG-post-app
🌸 صوت بسیار شنیدنی خانم فاطمه رهبر (نماینده منتخب تهران برای مجلس) در بستر بیماری، قبل از فوت بر اثر ❌ انتشار برای اولین بار 👇 حتما این صوت را گوش کنید.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 (عج): ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده‌ایم. . و میلاد مسعود (عج) مبارک باشه. 🌐 @barkat313 👈 توی گروهاتون نشر حداکثری بدین تا هزاران نفر بخونَنِش.
❤ السلام علیک یا . 👈 زیارتای ماشینی ایام . خانومم دلش حرم می‌خواست. با این که خیلی خسته بودم گفتم بریم. راه افتادیم. بارون میاد. نسبتا شدید. هوا خنکه. خیابون شیرازی، اول زیرگذر حرم، ماشینو نگه داشتم. از داخل ماشین زیارت کردیم. نائب الزیاره‌تون بودیم. https://basalam.com/user/aGG/posts/308217?sh=other-aGG-post-app
🌸 . یکی از باجناقم طبقه‌ی پایین ما زندگی می‌کنن.(خدا رحم کرده همه‌شون این‌جا نیستن😁. ببین من چه آدم خوبیم😎 که باجناقم خونه‌ی خودشو اجاره داده اومده طبقه‌ی پایین ما اجاره نشینی.🤣) رفته بود لب پنجره و به پسر خاله‌ش که توی حیاط بود می‌گفت: "محمد سینا! نهار فلافل خوردین؟" . سریع بِهِش گفتم: انسیه جان! یِ وقت به کسی نگی ما چی خوردیم یا می‌خوایم چی بخوریم. + برای چی آقاجون؟! - چون ممکنه دلش بخواد. https://basalam.com/user/aGG/posts/328822?sh=other-aGG-post-app
🌸 چهار سال و نیمه از . دیروز خونه‌ی عمو جونش دعوت بوده. روبروش نامحرم نشسته بود. . 👈 در لینک زیر یک دعا براش می‌کنید؟ https://basalam.com/@barkat/posts/340094?sh=other-aGG-post-app
هدایت شده از خیریه برکت
🌸 برای . 👈 فاطیما زن متدینه‌ایست که برای گذران زندگی خود و دختر بیست ساله‌اش آشپزی می‌کرده؛ ولی در اثر استشاق وایتکس دچار مسدومیت می‌شه و به خاطر همین مسدومیت به دستور پزشک ممنوع الکار می‌شه. او که قبل از این زندگی نسبتا خوب و آبرومندی داشت به یکباره کل درآمد خودشو از دست می‌ده و ... . 👈 ببینیم آیا با کمک هم می‌تونیم تمام مشکلات این زن مومنه رو برطرف کنیم؟ (البته اگر شما هم مشارکت نکنید خودمون با مدد الهی تمام مشکلات‌شونو حل خواهیم کرد. فقط خواستیم از قافله عقب نمونین. 👇 ادامه‌ی گفتگوها در آدرس زیر 💠 @barkat14
🌸 / نصیحت برادرانه . در به هیییچ عنوان جوابِ تلفنو ندین. اگه دادین، تلفن مادرخانوم‌تونو جواب ندین. اگه دادین، دعوت افطارشونو قبول نکنین. اگه کردین، از اونجا پسرتونو به هیئت نرسونین. اگه رسوندین، به هیئتی برسونین که کنارش فروشی نباشه. اگه بود، حداقل روبروی بستنی فروشی نباشه. اگه بود، خودتون تنها بِرینو(=بروید و😁) سه تا کتابخونو با خودتون نبرین. اگه بردین، براشون نخرین. اگه خریدین، فقط یکی بخرین. اگه بیش‌تر خریدین، ... اگه به این مرحله رسید دیگه هیچی نگوو دیگه، فقط با یِ لبخند الکی بهشون بگو: "مبااارکه بااابااا". . https://basalam.com/user/aGG/posts/350040?sh=other-aGG-post-app
🌸 / ممکنه بیان . داشت می‌رفت طبقه‌ی پایین، خونه‌ی خاله جونش. چادرشو سرش کردو اومد که بره. درو باز کرد. بِهِش گفتم: آقاجون! پایین نامحرم ندارین. می‌تونید بدون چادر برین. - انسیه: خُب ممکنه بیان. . 👈 اگر کارش لایک داره براش در لینک زیر یِ ♥️ بذارو یِ جمله هم به زبان بچه‌ها براش بنویس؛ می‌خوام جمله‌هاتونو براش بخونم. https://basalam.com/user/aGG/posts/362156?sh=copy-aGG-post-app
🌸 . چند وقت بود توی خونه نداشتیمو منم وقت نمی‌کردم بِرَم بگیرم. . امشب بالاخره با رفتیم سر کوچه تا از قصابی سر محله‌مون کمی گوشت بخریم. . قصاب پلاستیک مشکی نداشت بسته‌ی گوشتارو توش بذاره. به معصومه گفتم: پس گوشتارو شما باید زیر چادرت تا خونه بیاری. + چرا آقاجون؟ - تا کسی نبینه. + چرا؟! - برای این که ممکنه کسی ببینه، نداشته باشه بخره، دلش بخواد. . قدیما یادمه گوشتا رو لای کاغذ روزنامه می‌ذاشتن. شاید یک دلیلش همین بوده که می‌خواستن کسی که نداره نبینه دلش بخواد. اما الآن علم پیشرفت کرده؛ می‌گن کاغذ روزنامه غیر بهداشتیه! . 👇 نطر شما چیه؟ https://basalam.com/@barkat/posts/369749?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از خیریه برکت
ای که دلخوشیِ، روزگارِ منی دورم از تو ولی، تو کنارِ منی عمریه با دلم، خیلی راه اومدی حتی یک دفعه هم، منو پس نزدی . کاری کردی ... دیگه هیشکی به چشمایِ خسته‌ی من نمیاد کاری کردی ... دلِ من می‌خواد هر جوریه به چِشِ تو بیاد کاری کردی ... با تمومِ بدی دلم از تو خودت رو می‌خواد . دستام خالیه، دستامو بگیر آقا محتاجِ توام، یا نعم الامیر آقا . هر کسی ندونه، من که خوب می‌دونم به خدا به شما، خیلی مدیونم با تو حسِ دلم، حسِ زندگیه راهِ کربُبَلا، راهِ بندگیه . کاری کن تا ... که دلایِ ما از همه غیرِ تو خالی بشه کاری کن تا ... آقا سینه زنت تو مسیرِ تو راهی بشه کاری کن تا ... دلِ مهدیِ فاطمه از ماها راضی بشه . آقایِ منی، من هم یِ فقیر آقا محتاجِ توام، یا نعم الامیر آقا دستام خالیِ، دستامُ بگیر آقا محتاجِ توام، یا نعم الامیر آقا @barkat313
هدایت شده از خیریه برکت
256348_972.mp3
6.62M
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 همین الآن در حرم مطهر رضوی دعاگوی همه‌تون هستم. ساعت ۲۳/۳۷ صحن انقلاب(سقاخونه) . https://basalam.com/user/aGG/posts/445216?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 هر کس هنوز بعد از گذشت ۴۰ سال از شروع و در سالگرد رحلت ملکوتی معمار این انقلاب هنوز مصممه که راه (ره) و خلف صالحش (حفطه‌الله‌تعالی) رو با قوت و قدرت ادامه بده در لینک زیر لایک ❤ کنه. و برای این که این پست برای همه حکم یک کوچولو رو داشته باشه یک کلام از سخنان گهربار (ره) رو در قسمت نظراتش بنویسید. https://basalam.com/@barkat/posts/450829?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / من به شما افتخار می‌کنم . با بچه‌ها خونه‌ی پدر خانومم بودیم. بچه‌ها داشتن تلویزیون نگاه می‌کردن که ... زنگ خونه رو زدن. . باجناقم با بچه‌هاشون بودن. . ی باره و ، بدون این که کسی چیزی بِهِشون گفته باشه، دویدن تو اتاق. وقتی برگشتن چادراشونو سرشون کرده بودن. . هر کدوم‌شون که اومد بِهِش گفتم: "بیا آقاجون". وقتی اومد بغلش کردمو، سرمو بردم دم گوش‌شو آروم بِهِش گفتم: "آفرین که وقتی نامحرم اومد رفتید چادر سرتون کردین! من به شما افتخار می‌کنم! امام زمانم به شما افتخار می‌کنه!" بعدشم بغل‌مو تنگ‌تر کردمو، بوسیدم‌شون. . 👈 می‌شه توی لینک زیر یک جمله براشون بنویسی؟ https://basalam.com/user/aGG/posts/453321?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / اوف . چای ریخت. سریع اومد پشت سینی نشستو لباشو غنچه کردو پشت سر هم می‌گفت: "اوف اوف اوف ..."؛ یعنی داغه. گفت: "آره؛ اوفه" و چای‌شو برداشتو خورد. بعد از خوردن چای گفت: یعنی الآن محمد حسن با خودش نمی‌گه این چطور اوفیه که من نباید دست بزنم ولی خودشون برمی‌دارنو می‌خورن؟! . یک آبنباتم اضافه اومده بود. گذاشتمش کنار سینی. محمد حسن برداشتِش. گفتم: "اَهه." گرفت سمت دهن . گفتم: "انسیه جان اَزَش بگیرو بِهِش بگو اَهه و جلوش نخور، تا نگه "این چه اَهی‌یه که خودشون می‌خورن؟!" https://basalam.com/@barkat/posts/473434?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤ داریم می‌ریم حرم جان. نائب الزیاره‌ی همه‌تون هستم. . 👈 ولی هر کس در قسمت نظرات لینک زیر پیام بذاره به اسم یادش می‌کنم. https://basalam.com/user/aGG/posts/477031?sh=copy-aGG-post-app ♦️ : جانمازهای جیبی زیپ دار گلدوزی شده‌ی برکت
🌸 / صبر . و این شامپوها رو به خاطر این خریدن که توش (تیله) داره. . هنوز پاشون به خونه نرسیده می‌گن: "آقاجون! شامپوهاشو می‌شه خالی کنین تو یِ ظرف دیگه تا تیله‌هاشو برداریم؟" . مو: "نه.🖐" . خانومم: "چه اهمیتی داره تو این ظرف یا تو اون ظرف؟؟؟" . مُگُم: "مَخام صبر کِردَن رِ یاد بیگیرَن." https://basalam.com/user/aGG/posts/480303?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 شهادت حضرت امام صادق(علیه‌السلام) مزار شهدای مدافع حرم