eitaa logo
داستانکام
75 دنبال‌کننده
185 عکس
34 ویدیو
1 فایل
این داستانکا گوشه‌ای از زندگی منه. 🌸 راه ارتباطی: @barkat313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از فروشگاه برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 : "امروز روز شهادت امام رضاست؛ توی حرم امام رضا برای همه‌تون دعا کردم." 👈 ثبت نظرات در https://basalam.com/@barkat/posts/9344 👇 گوشه‌ای از صوت حرم
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ شش سال پیش در چنین روزی، اول ۱۴۳۵ هجری قمری، مطابق با ۱۳ دی ماه ۱۳۹۲ هجری شمسی، در شهر مقدس و در خانواده‌ای متدین دختری چشم به جهان گشود که او را نامیدند. . 👈 در لینک زیر یک نکته به عنوان کادوی تولد برای بنویسین. https://basalam.com/@barkat/posts/9432
هدایت شده از فروشگاه برکت
❤️ : "آقاجون! این حضرت ابالفضله که دو تا مشک آب توی دستشه، بعد وقتی که داشت برمی‌گشت دشمنا تیر زدن توی مَشکِش، بعد پاره شد. بعدش همه آباش ریخت دیگه نتونست ببره." . 👇 اگر صحبتی با دارین این جا بنویسین https://basalam.com/@barkat/posts/9064
هدایت شده از فروشگاه برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ / رعایت الزامی‌ست . رفته بودیم حرم. موقع خروج و گرفتن کفش‌ها کفشدارِ جوانِ خوش سیمایی با کمی خوش و بش کرد. چشامو کمی تنگ کردمو در حالی که چِشِ سمت راستم کمی بیش‌تر بسته شده بود بِهِش گفتم: "قبلنا ..‌. شکلات می‌دادین هااااااا!" یِ لبخندی زدو، مکسی کردو، رفت طرف همکارش. . رفتیم طرف درِ خروجی. . چند قدمی که رفته بودیم کفشدار صدامون زد. برگشتمو، نگاهیش کردمو، لبخندی تحویلش دادمو، به راهم ادامه دادم. . دو سه بار آروم دست‌مو کشیدو گفت: "آقاجون! آقاهه صداتون می‌زنه." ... "آقاهه صداتون می‌زنه." ... "صداتون می‌زنه." وقتی دید اعتنا نمی‌کنمو به راه خودم دارم ادامه می‌دم، خیلی جدّی گفت: "خوب نیست آدم جواب کسی رو که صداش می‌زنه نَدِه.". مدیونید اگه یِ وخ فک کنین این طوری می‌خواسته بگه آقاهه می‌خواد به من شکلات بده.😁 🌐 @barkat313
هدایت شده از فروشگاه برکت
⚫️ : "آقا جون! ... می‌دونستین (سلام‌الله‌علیها) موقع شهادت‌شون فقط سه سال داشتن؟"
هدایت شده از فروشگاه برکت
🌸 / . چند روز پیش به مقصد دیدارِ پدر و مادر راهی شدم. . بینِ راه نیت کردم که برای خشنودی قلبِ نازنینِ امام زمانم دستِ پدر و مادرم را بوسه بزنم ... در این دوره زمانه کارِ سختی است ... تپش قلبم زیاد شده بود ... اما باید روی عهدم می‌ماندم ... . رسیدم به خانه‌ی پدری‌ام‌. مادرم را که دیدم خم شدم و دستش را بوسیدم ... رفتم به سراغ پدرم و دست پدرم را هم بوسیدم ... چه‌قدر خوش‌حال بودم که توانستم دل امام زمانم را شاد کنم. . بعد از آن عهد می‌کنم خدایا هر بار که پدر و مادرم را دیدم دستان‌شان را ببوسم. ... . 📚 سَربُلند، ص۳۵۸و۳۵۹، تصویرِ دست نوشته‌های شهید محسن حججی. . 👇 تا حالا دستِ پدر و مادرتو بوسیدی؟ https://basalam.com/user/aGG/posts/55086
هدایت شده از داستانکام
🌸 #داستانک / #اسراف . صبح، با دخترا، در راه پیش دبستانی، برخوردیم به یک پلاستیکِ میوه‌ی گندیده که کنار کوچه گذاشته بودن. . + #معصومه_خانوم: آقاجون! - جان! + اون خونه باباشون میره میوه‌هایی که نصفش خرابه نصفش درسته رو می‌ندازه بیرون!!! - خُب چکار باید بُکُنَن؟ + اون نصفی که خراب بوده رو می‌ریختن بیرون اون نصفه که درسته بوده رو می‌خوردن؛ که #اسراف نشه. - خُب #اسراف کارِ بدیه یا خوبه؟ + بد. - #اسراف یعنی چی اصلا؟ + یعنی مثلا ما یِ لباسی لازم نداریم ولی می‌ریم می‌خریم. - دیگه چی اسرافه؟ + یِ چیزی که خوب باشه رَم بریزَن بیرون می‌شه #اسراف. . 👇 شما اهل اسرافین؟ https://basalam.com/user/aGG/posts/55723
🌸 / بفرما میوه . : آقاجون! اون روزی اون پسره اومده بود مهمونی، بزرگ‌ترین میوه‌ای که بِهِش تعارف کردنو برداشت. . + حالا من به اون کاری ندارم؛ نوش جانش.(= غیبت نکن) اما اگر ما رفتیم مهمونی، برامون میوه آوردن، همونی که جلوی دست‌مونه برداریم. . 👇راستشو بگو شما کدوم میوه رو برمی‌داری؟😉 https://basalam.com/user/aGG/posts/64816
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #داستانک / کسی نبینه خدا که می‌بینه . رفته بودم دنبال #معصومه_خانوم. در برگشت رفتیم کمی میوه بخریم. وقتی پول‌شو حساب کردم کاغذِ پُزو مچاله کردمو انداختم رو آشغالای کنار میوه فروشی. #معصومه_خانوم رفت کاغذو برداشتو اومد سمتَمو گفت: "آشغالو نمی‌ندازن زمین! کسی نبینه، خدا که می‌بینه." و رفت سمت سطل آشغال. . 👇 آخه هیچی نمی‌خواین بِهِش بگین شما؟؟؟ https://basalam.com/user/aGG/posts/79529
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: "ما بچه‌های انقلاب راه رو ادامه می‌دیم. ، مرگ بر آمریکا، مرگ بر آمریکا". 👇 پیام‌هایی که بنویسی براش می‌خونم. https://basalam.com/user/aGG/posts/82497
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
: "ترامپ فکر کرده که می‌تونه با شهید کردن ما رو شکست بده. اما اینو بدون ترامپ دیوانه! حریف تو منم، من" . هماکنون در تشییع پیکر مطهر و در نائب الزیاره‌تون هستیم. https://basalam.com/user/aGG/posts/84061
🌸 #داستانک / ما چی هستیم؟ . #انسیه_خانوم و #معصومه_خانوم داشتن با هم بازی می‌کردن. معصومه با سر انگشتش روی شکم انسیه یِ نقاشی می‌کشیدو انسیه، بدون نگاه کردن، باید حدس می‌زد اون چی کشیده. . معصومه یِ آدم روی شکمِ انسیه کشید. انسیه نتونست حدس بزنه. . - معصومه: ما چی هستیم؟ + انسیه: یک #سلیمانی. https://basalam.com/@barkat/posts/84445
هدایت شده از فروشگاه برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤ امشب، شب ، ساعت 9 شب با و رفتیم بالای پشت بومو با هم فریاد زدیم: "ال ... لااااا ... هُ اکبر". . 👇 هر کی تو قسمت نظرات لینک زیر بگه " " و اونقدر این پستو نشر 🔁 بده که همه‌ی ببیننش. . . . 👈 فردا همه با هم ۲۲_بهمن https://basalam.com/user/aGG/posts/136493?sh=other-aGG-post-app
🌸 رونق تولید . فردا توی مدرسه‌ی ، برای آشنایی بچه‌ها با موضوع کسب و کار، از تولیدات خودِ بچه‌ها بازارچه گذاشتن. چند تا جاسوییچی بافتنی، به شکل کوله پشتی و تعدادی گیره‌ی روسری آماده کرده تا ببره بفروشه. حساب کرده اگر همه‌شو بتونه بفروشه 108500 تومان فروش خواهد داشت که از این مبلغ 43500 تومانش براش خواهد بود. . دو تا از گیره‌های روسری‌شو، برای هدیه دادن به و به مناسبت ، ازش خریدم. تخفیفم نداد. می‌گه: "اگه بهتون 2 تومن تخفیف بدم دیگه سود نمی‌کنم." . 👈 اگه کارشو پسندیدی در لینک زیر براش یک ❤ بذارو یک جمله براش بنویس. https://basalam.com/@barkat/posts/138497?sh=other-aGG-post-app
/ خوبی کنی بهترشو بهت می‌دم . به بچه‌ها نفری دو تا بیسکوییت داده بودیم. . بیسکوییتاشو زود خوردو گفت: "بازم می‌خوام." که هنوز داشت اولین بیسکوییت‌شو می‌خورد سریع بیسکوییت دوم‌شو به سمت معصومه خانوم گرفتو بِهِش داد. بعد که بیسکوییتش تموم شد معلوم بود هنوز بیسکوییت می‌خواد. گفتم: "انسیه جان! بیا." اومد. ی بیسکوییت بِهِش دادمو گفتم: "این به جای اون بیسکوییتی که به معصومه دادی." . یکی دیگه هم بِهِش دادمو گفتم: "اینم جایزه‌ی کار خوبی که کردی و از بیسکوییتی که خودت می‌خواستی گذشتی و دادی به خواهر جون." انسیه خانوم: 😁 https://basalam.com/@barkat/posts/213628?sh=other-aGG-post-app
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 / . شب بود. داشتیم می‌رفتیم سمتِ خونه که و گفتن: "آقاجون! ما دلِ‌مون برا مدرسه‌مون تنگ شده. می‌شه ما رو ببرین یِ کم مدرسه‌مونو ببینیم." رفتیم. اومدیم پایین. رفتیم دمِ درِ مدرسه. خیلی خوش‌حال شده بودن که مدرسه‌شونو می‌دیدن. . : "ای ما دلِ‌مون برا مدرسه‌مون تنگ شده؛ زودتر برو." . https://basalam.com/user/aGG/posts/232850?sh=other-aGG-post-app
. شهادت (علیه‌السلام) . حرم (علیه‌السلام) رو بستن. شب شهادت پدر بزرگوارشون رفتیم فقط از دور عرض تسلیتی داشته باشیمو برگردیم. سلام همه‌تونو رسوندیمو از طرف همه‌تونم تسلیت گفتیم. . 👈 بهمون یاد داد که قدر داشته‌هامونو قبل از، از دست دادن‌شون بدونیم. . https://basalam.com/@barkat/posts/240654?sh=other-aGG-post-app
داستانکام
❤ به نام خدا دوسِت دارم مامان جون. ببخشید به خاطر همه‌ی اشتباهات . . پیش دو می‌ره. از اول اسفند به خاطر و تعطیلی مدارس نرفته کلاس. اینو امروز برا مامان جونش درست کرده. . . 👈 شمام گاهی به خاطر اشتباهات‌تون از بقیه حلالیت می‌طلبین؟ https://basalam.com/@barkat/posts/270509?sh=other-aGG-post-app
🌸 / نصیحت برادرانه . در به هیییچ عنوان جوابِ تلفنو ندین. اگه دادین، تلفن مادرخانوم‌تونو جواب ندین. اگه دادین، دعوت افطارشونو قبول نکنین. اگه کردین، از اونجا پسرتونو به هیئت نرسونین. اگه رسوندین، به هیئتی برسونین که کنارش فروشی نباشه. اگه بود، حداقل روبروی بستنی فروشی نباشه. اگه بود، خودتون تنها بِرینو(=بروید و😁) سه تا کتابخونو با خودتون نبرین. اگه بردین، براشون نخرین. اگه خریدین، فقط یکی بخرین. اگه بیش‌تر خریدین، ... اگه به این مرحله رسید دیگه هیچی نگوو دیگه، فقط با یِ لبخند الکی بهشون بگو: "مبااارکه بااابااا". . https://basalam.com/user/aGG/posts/350040?sh=other-aGG-post-app
🌸 . چند وقت بود توی خونه نداشتیمو منم وقت نمی‌کردم بِرَم بگیرم. . امشب بالاخره با رفتیم سر کوچه تا از قصابی سر محله‌مون کمی گوشت بخریم. . قصاب پلاستیک مشکی نداشت بسته‌ی گوشتارو توش بذاره. به معصومه گفتم: پس گوشتارو شما باید زیر چادرت تا خونه بیاری. + چرا آقاجون؟ - تا کسی نبینه. + چرا؟! - برای این که ممکنه کسی ببینه، نداشته باشه بخره، دلش بخواد. . قدیما یادمه گوشتا رو لای کاغذ روزنامه می‌ذاشتن. شاید یک دلیلش همین بوده که می‌خواستن کسی که نداره نبینه دلش بخواد. اما الآن علم پیشرفت کرده؛ می‌گن کاغذ روزنامه غیر بهداشتیه! . 👇 نطر شما چیه؟ https://basalam.com/@barkat/posts/369749?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / من به شما افتخار می‌کنم . با بچه‌ها خونه‌ی پدر خانومم بودیم. بچه‌ها داشتن تلویزیون نگاه می‌کردن که ... زنگ خونه رو زدن. . باجناقم با بچه‌هاشون بودن. . ی باره و ، بدون این که کسی چیزی بِهِشون گفته باشه، دویدن تو اتاق. وقتی برگشتن چادراشونو سرشون کرده بودن. . هر کدوم‌شون که اومد بِهِش گفتم: "بیا آقاجون". وقتی اومد بغلش کردمو، سرمو بردم دم گوش‌شو آروم بِهِش گفتم: "آفرین که وقتی نامحرم اومد رفتید چادر سرتون کردین! من به شما افتخار می‌کنم! امام زمانم به شما افتخار می‌کنه!" بعدشم بغل‌مو تنگ‌تر کردمو، بوسیدم‌شون. . 👈 می‌شه توی لینک زیر یک جمله براشون بنویسی؟ https://basalam.com/user/aGG/posts/453321?sh=copy-aGG-post-app
🌸 / صبر . و این شامپوها رو به خاطر این خریدن که توش (تیله) داره. . هنوز پاشون به خونه نرسیده می‌گن: "آقاجون! شامپوهاشو می‌شه خالی کنین تو یِ ظرف دیگه تا تیله‌هاشو برداریم؟" . مو: "نه.🖐" . خانومم: "چه اهمیتی داره تو این ظرف یا تو اون ظرف؟؟؟" . مُگُم: "مَخام صبر کِردَن رِ یاد بیگیرَن." https://basalam.com/user/aGG/posts/480303?sh=copy-aGG-post-app
هدایت شده از فروشگاه برکت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 شهادت حضرت امام صادق(علیه‌السلام) مزار شهدای مدافع حرم
🌸 / من می‌خوام نماز بخونم . بچه‌ها گرمِ بازی بودن. اذان که گفتن اومدو گفت: "آقاجون میاید با هم نماز جماعت بخونیم؟" گفتم: "حتما." که مشغول بازی بود گفت: "من که نماز نمی‌خونم." در حالی که برای نماز آماده می‌شدم به انسیه خانوم گفتم: "چون شما به سن تکلیف نرسیدی اشکالی نداره نماز نخونی؛ ولی بخونی بهتره" . جلوی آینه وایستاده بود داشت چادرشو سرش می‌کرد. بغلش کرم، بوسیدمش و بهش گفتم: "دوسِت دارم؛ آفرین که نماز می‌خونی." . پشت سرم وایستاده بودو ما رو نگاه می‌کرد. اونم بغلش کردم، بوسیدمش و بِهِش گفتم: "دوسِت دارم." و آروم دمِ گوشش گفتم: "در ضمن می‌خوام به اونایی که نماز می‌خونن جایزه بدم. به کسی نگی." . بچه‌ها هنوز داشتن بازی می‌کردن. . در حالی که چادرشو سرش کرده بود اومدو به بچه‌ها که ازش درخواست همراهی در بازی رو داشتن گفت: "من می‌خوام با آقاجونم نماز بخونم." . 👈 نظرتو در لینک زیر می‌نویسی؟ https://basalam.com/user/aGG/posts/554789?sh=other-aGG-post-app