eitaa logo
داستان های آموزنده
67هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃 محال است بارانی از "محبت" به کسی هدیه کنی.... و دست های خودت، خیس نشود ... چه زیباست "بی قید و شرط" محبت کنیم •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌷🍃 هرگز، داشته هایت را به نداشته هایت نفروش... شاید وقتی به نداشته هایت رسیدی حسرت داشته هایی رابکشی که ارزان فروختی ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی چیزها درجهان خیلی مهم تر از دارایی هستند، یکی از آنها توانایی خوش بودن با چیزهای ساده است ... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💢قسمت17 💢سرگذشت زندگی پاییزی بنام بهار عمو و زن عمو متوجه شده بودن که یه اتفاق هایی افتاده و مامان به شدت نگران بود اما منئ خودمو به بی تفاوتی میزدم میگفت بهار شاید حق با تو باشه چرا سینا یهویی غیب شده نکنه نمیخوادت؟؟؟ من هم ته دلم خوشحال شدم و داشتم روزشماری میکردم تا برگردم پیش عشقم فرزاد....برای دیدن چشم های سبزش قلبم پر میکشید....همون شب بعد چندد وقت به فرزاد زنگ زدم و گفتم همه چی بتموم شد دارم میام پیشت.... فرزاد از شدت خوشحالی نمیدونست چی بگه.... تا اینکه ... تا اینکه قرار شد ما برگردیم و مامان خیلی ناراحت شده بود.... همون روز لعنتی رسید.... روزی که تلخ ترین روز زندگی منه....روزی که با یاداوریش میخوام خودموبکشم.... گاهی فکر میکنم چی شد که بعد اون روز زنده موندم و به زندگی ادامه دادم؟ ما قرار بود بعداز ظهر حرکت کنیم و برگردیم شهر خودمون که یهو سینا اومد....عمو باهاش صحبت کرد و کلی بحث کردن تا اینکه سینا اومد پیش مامان و گفت : زن عمو جون بذارین برای اخرین بار با بهار تنها باشم میخوام خودش انتخاب کنه که منو میخواد یا نه.... مامان نمیدونست چی بگه.... من که دیگه همه چیو تموم شده میدیدم گفتم باشه قبوله اما هرچی گفتم قول بده قبول کنی؟؟؟ - باشه هرچی تو بگی بهار.... این شد که قرار شد چند ساعتی بریم بیرون.... سینا گفت : میبرمت خونه ای که قرار بود بشه خونه ما....میدونستم عاشق این خونه میشی بهار....فقط دلم میخواد ببینی اگه ازدواج میکردیم کجا زندگی میکردیم... رفتیم.... یه خونه خیلی بزرگ و شیک....دروغه اگه بگم جذبش نشدم....سعی کرده بود دکوراسیون رو جوری بچینه که من خوشم بیاد....اونجا یخورده ترسیدم اخه ادم سالم و عاقل که همچین کاری نمیکرد... - بابا مسخرم میکرد که دارم به این زودی خونه میخرم اما من مطمعن بودم که تورو بدست میارم بهار....مطمعن بودم که با لباس عروسی با من میای تو این خونه •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قسمتی از بهشت بود، اتاقی که پر از سادگی بود، وما قدرش را ندانستیم...   ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🔴نتیجه مهربانی به یک سگ روزي امام حسين علیه السلام از جائي عبور ميكردند که ديدند جواني به سگي غذا مي دهد. امام خوشحال شدند و فرمودند: چرا اين گونه به سگ مهرباني مي كني ؟ جوان عرض كرد: غمگين هستم، مي خواهم با خشنود كردن اين حيوان، غم و اندوه من مبدل به خشنودي گردد. اندوه من از اين است كه غلام يك نفر يهودي هستم و مي خواهم از او جدا شوم. امام حسين علیه السلام با آن غلام نزد صاحب او كه يهودي بود آمدند. امام حسين علیه السلام دويست دينار به يهودي داد ، تا غلام را خريداري كرده و آزاد سازد. يهودي گفت: اين غلام را به خاطر قدم مبارك شما كه به خانه ما آمدي به شما بخشيدم و اين بوستان را نيز به شما بخشيدم. امام حسين علیه السلام هماندم غلام را آزاد كرد و همه آن بوستان و دویست دینار را به او بخشيد. سرانجام آن مرد یهودی و همسرش که تحت تاثیر محبت امام حسین علیه السلام قرار گرفته بودند ، مسلمان شدند. 🔰 🔰 ‌‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💢قسمت18 💢سرگذشت زندگی پاییزی بنام بهار سست شدم.... تنم میلرزه وقتی اون روزو یادم میاد.... کل وجودم بی حس شده حتی با یاداوریش.... اون روز تو اون خونه من مردم ....بهار همونجا برای همیشه تبدیل به پاییز شد.... شاید خیلیا باور نکنن که چجوری این اتفاق افتاد اما افتاد...اتفاقی که یه عمره غم و دردشو دارم تنهایی به دوش میکشم....هیچ کس خبر نداشت که چه بلایی اون روز به سرم اومد.... بهاری که برگ های سبز و زیباش یکی یکی زرد شدن و تا ابد پاییزی شد.... بس کن سینا....بذار این بار اخر به خوبی و خوشی همه چی تموم شه....تو بیماری بخدا....بذار برم پی زندگیم .... - من فقط عاشقتم بهار... - ولی من نیستم...من عاشق یکی دیگم سینا و تو اینو خوب میدونی.... یهویی چهرش عوض شد...اومد سمتم و گفت دهنتو ببند.... دیگه چهرش ترسناک شده بود.... بسه دیگه تموم کن سینا بیا بریم...من جوابم رو پیدا کردم....خیلی وقته نه!!!! - مطمعنی ؟؟؟ - اره خیلی وقته.. زد تو صورتم....واقعا هنگ کردم باورم نمیشد همچین کاری کنه.... - داد زدم تو چه غلطی کردی عوضی فکر کردی کی هستی ؟؟؟  خواستم فرار کنم اما نذاشت.... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🤲*نماز* 👥عده ای از مردم هستن ک فکر میکنن خوندن نماز یک اجباره و حتما باید انجام بدیم و همین باعث میشه از دین زده شن! اما این اجبار برای بدنه ؛ برای انسان خوندن نماز واجبه چون بدن بهش نیاز داره و چیزی مثل غذا میمونه! و خداهم توی قرآن انسان رو به اون دعوت کرده! هر قسمت از نماز تاثیر خیلی مهمی داره که اول با وضو شروع میکنم .. وضو گرفتن هم باعث بازگشایی چاکرا میشه و البته اب رسانی به ارنج و ناخن ها واجبه چون اگر این اتفاق نیفته انسان ممکنه دچار خشکی ارنج بشه و ناخن ها ترک بخورن! و البته تعادل در سمت راست و چپ بدن بوجود میاره! همینطور برای مثال ، ایستادن هنگام نماز باعث میشه تعادل رو حفظ کنیم و البته تبادل انرژی با زمین از طریق کف پا صورت میگیره و باعث گرفتن انرژی از چاکرای سر میشه. و البته سجده ؛  سجده کردن سبب تبادل انرژی‌های منفی با زمین از هفت منطقه‌ی چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دست‌ها و چاکرای روی پاها و گرفتن 'انرژی مثبت زمین' از طریق این چاکراها می‌باشد. انرژی زمین، احساس شادی، رضایت، امید، لذت و میل ‌ادامه‌ی حیات را ایجاد می‌کند و البته اگه طولانی باشه! توصیه میشه هنگام دعا کردنم به حالت سجده باشید تا هم برای بدنتون مفید باشه و هم عبادت کنید. حالا چرا حتما باید موقع اذان اینکارو کنیم و چرا انقد نماز اول وقت توصیه شده؟ چون هنگام اذان ، زمین حالتی داره که انرژی منفیو ازتون میگیره ، یجور جاذبه!!😉 🔰 🔰 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📚 ملانصرالدین خواست زن دوم دزدکی بگیرد میره صحبتهایش رو میکنه میگه روز جمعه میام برا عقد زن اولش میفهمه ملا شب جمعه شامش رو میخوره و میگیره میخوابه صبح پا میشه بهترین لباسش رو می‌پوشه بهترین عطرش رو میزنه میخواد بره بیرون زنش بهش میگه کجا ؟ میگه من میخوام برم نماز جمعه دیر میام زنش بهش میگه بیا بشین امروز دوشنبه است، من قرص خواب بهت دادم چهار روزه خوابیدی، اگه دوباره تکرار کنی، قرصی بهت میدم که وقتی پا شدی روز قیامته !😁 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه شاهکار انیمیشنی که ۹۲ سال پیش ساخته شده و در آن سالها برنده جایزه اسکار بهترین انیمیشن کوتاه شده است… •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ریشه ضرب المثل زیر آب کسی را زدن💙💠 در زمان های قدیم آب لوله کشی در خانه ها وجود نداشت. از این رو از آب تمیز درون حوض استفاده می شد. در زیر حوض محلی به نام زیرآب وجود داشت که از طریق آن لجن و آب های کثیف ته حوض را خالی می کردند. حال اگر کسی با صاحبخانه دشمنی داشت یا از روی غفلت می آمد زیرآب خانه اش را باز می کرد تا آب تمیز هم از آن خارج و هدر شود، می گفتند فلانی زیرآب فلانی را زده. این اتفاق به صورت ضرب المثلی در آمده و هرگاه کسی امور مخفی دیگران را آشکار و علنی کند تا به او آسیب رساند، این ضرب المثل را برایش به کار می برند. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣" بنام پدر "❣ 🌸" پدر " يعني تپش درقلب خانه 💕" پدر " يعني تسلط برزمانه 🌸" پدر " احساس خوب تکيه برکوه 💕" پدر " يعني تسلي وقت اندوه 🌸" پدر " يعني ز من نام ونشانه 🌸" پدر " يعني فداي اهل خانه 💕" پدر " يعني غرور ومستي من 🌸" پدر " تمام هستي من 💕" پدر " لطف خدابرآدميزاد 🌸" پدر " کانون مهروعشق وامداد 💕" پدر " مشکل گشاي خانواده 🌸" پدر " يک قهرمان فوق العاده 💕" پدر " سرخ ميکندصورت به سيلي 🌸رخ فرزند نگردد زرد و نيلي 💕" پدر " لطف خدا روي زمين است 🌸هميشه لايق صدآفرين است... 💕تقدیم به همه پدران سرزمینم 💕 روز پدر مبارک •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh