eitaa logo
داستان های آموزنده
67.7هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
2.7هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
💢پارت هشتادو دو 💢تاوان یک گناه 💢ارسالی از اعضا(مهدا) اون شب دلم نمی خواست تموم بشه چون باز برمی گشتم پیش نرگس و مادرش و مادر سعید _چیه ؟دلت نمیخواد برگردی پیش خانوادم از کجا ذهن منو می خوند _اره مامانت فقط نرگس رو دوست داره منو نمی خواد _بهش فرصت بده اونم مثل من دوست خواهد داشت _امیدوارم سعید اگه بفهمند من حامله ام ... _میترسی بلایی سر بچه مون بیارن؟؟ _حتما ناراحت میشن همین طورم به چشم یه مزاحم بهم نگاه میکنن _گفتم که تو زودتر از نرگس حامله میشی دیدی سر حرفم بودم بغلم کرد _نگران نباش وقتی به دنیا بیاد همه دوستش دارن بهت قول میدم حرفاش بهم امید میداد عاشقش بودم حاضر بودم جونم براش بدم تو نوازش های مردونش خوابم برد صبح از خوانواده م خداحافظی کرده بود و رفته بود مامانم منو بیدار کرد _طاهره مادر شوهرت سحر خیزه اون وقت تو بیدار نشدی بنده خدا رفت پیش خان دنبال کار وبارش •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
یادش بخیر! هر جمعه خونه "مادربزرگ" جمع میشديم ريز تا درشت، ڪوچک تا بزرگ از همهمه‌ے زياد، صدا به صدا نمی‌رسيد آنقَدَر می‌گفتيم و می‌خنديديم كه اصلاً متوجهِ گذر زمان نميشديم... بوے غذاے مادر بزرگ را تا چند خيابان آنطرف تر ميشد حس كرد روزهاے هفته را روے دورِ تند ميزديم تا برسيم به جمعه جمعه هاے بچگے مان را با هيچ روزے عوض نمی‌كرديم گذشت و گذشت "مادربزرگ" از ميانمان رفت... دورتر و دورتر شديم شايد ديگر در ماه و يا حتے در سال يكبار دورِ هم جمع شويم! آن هم قبلش طے می‌كنيم كه اينترنت داشته باشد ديگر از صداے همهمه خبرے نيست همه‌ے سرها داخل گوشے شان هست و جُك ها و اخبارِ روز را نقل قول می‌كنند غذا را از بيرون مے آورند و به لطفِ غذا كنارِ هم می‌نشينيم كاش مادربزرگ هنوز بود كاش جمعه هايمان را هنوز با مادربزرگ می‌ساختم •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به نام بالاترین بخشنده 🇮🇷امروز جمعه 11/ خرداد / 1403 22/ ذی القعده / 1445 31/ می / 2024 💞یادت نرود 🍃همیشه فردایی هس 💞در قلب کویر 🍃آب گوارایی هست 💞گر موج زند 🍃جهان زنامردی ها 💞نومید نباش 🍃عزیز زهرایی هست 🌹یاران همیشگی ســـــــــلام 🍃جمعه تون سراسر خیر ، برکت 💠ذکر امروز " اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم" اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ ❤️إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ أَنَّ لَهُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا وَمِثْلَهُ مَعَهُ لِيَفْتَدُوا بِهِ مِنْ عَذَابِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَا تُقُبِّلَ مِنْهُمْ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ‎ ❤️بیگمان اگر همه‌ی آنچه در زمین است و همانند آن، مال کافران باشد و (یکایک آنان در آخرت) آن را برای نجات خود از عذاب روز قیامت بپردازند و بخواهند خویشتن را بدان بازخرید کنند، از ایشان پذیرفته نمی‌گردد (و راهی برای نجاتشان وجود ندارد و) دارای عذاب دردناکی می‌باشند. 👈"سوره مائده آیه ۳۶ " 🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُران 🚩 اللهم عجل لولیک الفرج 🚩 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سنگ ها را نمی دانم اما گنجشک ها مفت نیستند! قلبشان می تپد. نگویید سنگ مفت، گنجشک مفت ...! بعضی آدمها ؛ ناخواسته ؛ همیشه متهم اند! همیشه مقصرند… بخاطر سکوتشان، مهربانیشان گذشتشان، بی کینه بودنشان ... کمک نخواستنشان، بی آزار بودنشان! گویی جان می دهند برای اتهام بستن. و از همه بدتر اینکه ؛ خوبی هایشان زود فراموش می شود! •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌شش درس طلایی از قدیمی ها؛ با آشنا معامله نکن ! چیزی که قطعی نشده رو به هیچکس نگو !🌸🍃 به آشنا کمک کن اما آشنا را با خودت همکار نکن ! با همکارت رفیق نشد ! خوشحالی و موفقیت رو جار نزن ! و زود میفهمی آدم یه دونه از غریبه میخوره ده تا از خودی ...!🌸🍃 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸ضحی 🌸قسمت ۲۲۷ و ۲۲۸ _...باید از بند ناف استفاده کنیم چشم و دست و پا رو قوی کنیم نه که به خود بند ناف آویزون بمونیم آیه ۱۰۵ خدا دروغ رو "ام الفساد" معرفی میکنه روی این گناه با وجودی که خیلی نمود ظاهری نداره خدا خیلی تاکید می کنه چون مسلمان کسیه که همه باید بتونن به قولش اعتماد کنن فضای اعتماد عمومی خیلی برای خدا مهمه و لطمه زدن بهش گناه بزرگی تلقی میشه اسلام دینیه که امنیت روانی و اعتبار اجتماعی براش خیلی مهمه جزء پانزدهم سوره اسراء آیه ۳۱ اشاره به زنده به گور کردن بچه ها داره که خب واضحه که بده اما کشتن بچه در هر حالتی ظلمه چون خدا تصمیم گرفته یک موجود پا به این دنیا بگذاره و انسان در مقابل این تصمیم خدا قد علم میکنه سقط جنین هم همونقدر زشته که این کار در حالیکه هیچ نهاد حقوق بشری هنوز به این بلوغ نرسیده که حقوق این طفل های معصوم رو که بی دفاع ترین هم هستن لحاظ بکنه کتایون:_آخه اونا که چیزی رو حس نمیکنن! _مشکل ما اینه که فقط فعل رو می‌بینیم و رصد می‌کنیم پتانسیل بالقوه یک جنین خیلی زیاده خود شما هم یه روزی جنین بودی اگر یکی دیگه جات تصمیم میگرفت و ساقطت می‌کرد الان نبودی که در جایگاه تصمیم گیری قرار بگیر وقتی خدا تصمیم به وجود موجودی میگیره و تشکیل میشه آیا ساقط کردن اون موجود از حیات مخالفت با خواست خدا نیست؟ یا دست‌کم محروم کردن یک انسان از حق حیات با همه امکاناتی که در ابدیت و رشد در نظر گرفته شده خودخواهی نیست؟ چطور به خودت اجازه میدی جای کس دیگه تصمیم بگیری؟ شاید تو از زندگی لذت نمی بری ولی اون بتونه حقیقت زندگی رو پیدا کنه و ازش لذت ببره حق نداری به خاطر منافع خودن حق حیات یه موجود بی دفاع رو بگیری! توی نوعی البته! هیچ فاکتوری نمی تونه مجوز سقط جنین باشه جز خطر برای مادر حتی نقص عضو بچه هم نمیتونه دلیل بر سقط باشه خیلی ها میگن که بچه معلول به دنیا بیاد عذاب میکشه بذار بمیره ولی خیلی برداشت سطحی ای از زندگیه با توجه به این هدفی که از زندگی در اسلام ترسیم میشه هر کسی با هر میزان از نقص عضو هم میتونه این هدف رو دنبال کنه و خدا هم به همون اندازه امکاناتی که بهش داره از اون انتظار داره ولی قطعا بودن و فرصت داشتن و جاودانه شدن بسیار بهتره از نبودن اصلا قابل مقایسه نیست کسایی این حرف رو میزنن که فقط جهان ماده رو درک کردن و درکی از جهان معنا و فرصت هاش ندارن البته دیده میشه خیلی از بچه هایی که نقص عضو دارن خیلی بهتر از خیلی از آدم های سالم زندگی می کنن خیلی مفید تر اصلا خدا اراده کرده به وجود این انسان جدید در جهان تو چه میدونی خدا برای چی و چرا خلقش کرده چه برنامه‌هایی براش داره چند تا ماجرا در تقابل با افراد دیگه میخواد براش بسازه به زندگی چند نفر دیگه مربوط میشه با چه جرأت و چه اجازه ای دخالت میکنی در امر خدا تو که به اندازه ذره ای از وقایع عالم اطلاع نداری فقط خودتو میبینی قطع یه رشته فقط قطع همون رشته نیست خودتم نمیفهمی چه ضربه ای به دومیتوی خدا زدی ولی بعدا بهت میگن! ۵۷ میگه کسانی که اینها می پرستن خودشون وسیله ای نزد پروردگار می جویند وسیله ای هرچه نزدیکتر! یعنی درسته عیسی نزدیکه ولی نزدیک تر از اون هم وجود داره که به اون توسل میکنه! خب این نزدیکتر ها کی هستن؟! ژانت:_ میدونم منظورت چیه ولی آخه ما چطور بپذیریم که پیامبر شما از پیامبر ما به خدا نزدیکتره! _پیامبر ما و شما نداره عزیزم اگر درست نگاه کنی هر دوی اینها پیامبر هردوی ما هستن اصلاً نباید با اینجور مسائل حیثیتی برخورد کرد باید بهش نگاه کرد کسی که پیامبری خاتم رسل رو بپذیره چیزی رو از دست نداده مثلا اگه مسیحی مسلمان میشه هنوز هم به حضرت عیسی اعتقاد داره حتی بهتر و بیشتر از قبل چون قرآن بیشتر به پیامبران احترام می‌گذاره پس چیزی رو از دست نداده بلکه یه چیزی هم بهش اضافه شده چیزی نگفت و من ادامه دادم: _۷۱ خیلی مهمه هر گروهی پیشوایی داره که باهاش محشور میشه این منطق قرآنه حالا هر مسلمان باید از خودش بپرسه پیشوای من کیه من با کی قراره محشور بشم؟! سوال مهمیه آیه ۷۹ آخه کی برای خودش کار اضافی طراحی میکنه؟! تازه باید می گفت من پیامبر خدا هستم کارهایی که شما می کنید هم لازم نیست من انجام بدم مثلاً همین نمازم لازم نیست من بخونم چون من مراتب بالایی دارم اینا مال شماست حلقه های عرفان هم همینطورن دیگه پس چرا کار خودش رو سخت تر میکنه! به اینا فکر کنید سوالهای مهمی هستن سوره کهف آیه 9 توی اون زمانی که مسیحیت تازه متولد شده بود تمدن ها و مکاتب بت پرستی تلاش می کردن که مهارش کنن تا با اقبال مردم مواجه نشه برعکس در بین مردم اقبال به مسیحیت خیلی بالا بود حتی اونقدر که توی ساختارهای حکومتی جایی مثل روم بین... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نه خدا بخيله نه تو كم توانی پس به كم قانع نباش نااميد نشو، اجازه نده كه شرايط منفی و چيزی كه نمی بينی تو رو قانع به قبول شرايط كنه! دوباره و دوباره نگاه کن به قدرت خدا و نیرویی که درون تو قرار داده وقتی ادامه بدي در واقع ميگي خدايا ميدونم كه تو از اين مشكلات قدرتمندتر هستی! اين باعث ميشه ايمان خودت رو بازيابی كنی و خدا دوباره همه روياهاتونو حتی بهترشو سر راهت قرار بده عادلانه نيست نااميد بشی خدا هميشه برات يه چيز بهتر داره •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♝ ﺩﺭ ﺗﻮﺑﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ ♝ ❍ ‏» ﭘﻴﺮﻣﺮﺩی ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻭ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ، ﻣﻦ ﺳﻮﺍلی ﺩﺍﺭﻡ کسی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺮﺍ ﺩﻫﺪ ؟ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺑﮕﻮ ﭼﻪ ﺳﻮﺍلی ﺩاری ؟ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﭘﺮﺳﻴﺪ ؟ ﺍﮔﺮ ﻣﺎ یک ﺳﻴﺮ ﺑﺮﻧﺞ ﺑﻜﺎﺭﻳﻢ ﭼﻨﺪ ﺳﻴﺮ ﻟﻮﺑﻴﺎ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻣﻴﻜﻨﻴﻢ ؟ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻭقتی ﺑﺮﻧﺞ ﺑﻜﺎﺭﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻧﺞ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﻧﻪ ﻟﻮﺑﻴﺎ . ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺳﺆﺍﻝ ﻛﺮﺩ : ﺍﮔﺮ ﻣﺎ یک ﺳﻴﺮ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﻜﺎﺭﻳﻢ ﭼﻨﺪ ﺳﻴﺮ ﺟﻮ ﺑﺪﺳﺖ می ﺍٓﻭﺭﻳﻢ ؟ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺷﺪﻩ یی ؟ ﺍٓﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﮔﻔﺖ : ﻭقتیﮔﻨﺎﻩ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ ﺩﺍﺭﻳﺪ ؟ ﺍٓﻳﺎ ﺑﻬﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺪﻝ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺤﻪ ﺍﺳﺖ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺑﺪﻝ ﮔﻨﺎﻩ ، ﭘﺲ ﺑﮕﻮﻳﺪ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﺷﻤﺎﻳﺪ ﻳﺎ ﻣﻦ ؟ ﺑﻠﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﻣﻦ ، ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻧﯿﺰ ﭼﻨﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺻﺎﻟﺤﻪ ﻭ ﺩﻭﺯﺥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﻧﺎ ﻓﺮﻣﺎنی ﺍﺯ ﺍﻟﻠﻪ ﻭﻋﺪﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﮔﺮ ﺟﻮ ﺑﻜﺎﺭﻳﻢ ﺑﺎﻳﺪ ﺟﻮ ﺣﺎﺻﻞ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﮔﻨﺪﻡ ﺑﻜﺎﺭﻳﻢ ﮔﻨﺪﻡ . ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺭﺍﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺗﻮﺑﻪ ﻛﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺒﺨﺸﺪ ﻭ ﺗﻮﻓﻴﻖ ﻋﻤﻞ ﺻﺎﻟﺢ ﺭﺍ ﻧﺼﻴﺐ ﻫﺮ ﻳک ﻣﺎ ﻛﻨﺪ. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸ضحی 🌸قسمت ۲۲۹ و ۲۳۰ _.... مثل روم بین خانواده حکمران ها و حلقه اول قدرت بعضی ها پنهانی مسیحی شده بودن این افرادی که جزء اصحاب رقیم هستن به جز یک نفر که چوپانه بقیه از درباری های حکومت روم هستن که مسیحی شدن و پنهان کردن ولی بالاخره آشکار شد و مجبور شدن برای اینکه اعدام نشن فرار کنن به سمت کوه ها و توی یه غار پنهان شدن و اونجا ۳۰۹ سال به خواب رفتن فلسفه ش این بود که خدا می خواست هم اونها رو نماد قدرت خودش کنه و آیت و برای مردم و هم به خود اونها ثابت کنه که شما وضعیت فعلی خودتون رو میبینید که مسیحیت در اقلیت و در موضع ضعفه ولی من دین خودم رو گسترش میدم طول میکشه ولی بالاخره اتفاق میفته زمانی که اینها از خواب بیدار میشن دیگه حتی دین رسمی حکام و مردم روم شده مسیحیت! یعنی بت پرستی کاملا ورافتاده چیزی که برای اونها در اون زمان اصلا قابل تصور نبود خدا میخواست این رو به اونها نشون بده و به همه مومنانی که در طول تاریخ دچار بن بست های مقطعی میشن که بالاخره پیروزی از آن حقه تک تک نکاتی که بهشون اشاره میشه توی این آیات خیلی حرف برای گفتن دارن ولی خب من صلاحیت رمزگشایی ندارم متاسفانه داستان مرموز و پیچیده‌ایه و خیلی پر رمز و راز در قرآن بیان شده مثلاً اینکه چه فرقی میکنه تعدادشون چندنفره یا اینکه حدس بقیه در موردشون چیه؟! چرا انقدر پیچیده این مطلب رو توضیح میده! آیه ۲۱ خیلی جالبه می‌فرماید بعد از مرگ این افراد مردم دو دسته شدن یه عده گفتن مزار این ها ناپدید بشه از چی میترسیدن نمیدونم که میخواستن این معجزه مسکوت بمونه که اتفاقاً به تعبیر قرآن " آنها که از راز اتفاقی که برای این افراد افتاد درست با خبر شدند" گفتند مزار و بارگاه براشون بسازیم که این اتفاق و این افراد فراموش نشن خب میبینید که خدا هیچ مشکلی با ساختن بارگاه برای آدم های صالح نداره و اینکه یادشون گرامی داشته بشه و الگو بشن برای مردم چیز بدی نیست من نمیدونم این وهابیا چی فکر می‌کنن چی میخونن کتابشون چیه؟! هر چند اگر به ریشه شون توجه کنی فهم دلیل کارهاشون سخت نیست اگر خواستید درباره که ریشه تفکرات و تحقیق کنید توصیه میکنم کتاب خاطرات مستر همفر رو حتما بخونید آیه ۲۲ چرا سگشون رو هم در شمارش دخیل میکنه؟ حالا مگه چه سریه که میگه جز عده کمی تعداد آنها را نمی‌دانند انگار رازی داره! میگه از هیچکس هم درباره آن سوال نکن!! خب چرا؟ چرا اینقدر پیچیده است این ماجرا! نمی دونم! آیه 25 این چه وضع آمار دادنه ۳۰۰ سال درنگ کردن بعد 9 سال افزودند! همش رمزه و رازه! کتایون:_خب چرا اینجوریه _بقول خودت چه بدونم! بگذریم ازش کتایون:_خب آیه ۶۱ خضر برای چی این کارا رو میکنه؟ _یک انسان عادی اجازه نداره با استدلال های خضر اون کارا رو بکنه ولی خضر میتونه چون از اسباب الله شده مثل جاذبه که وسیله خداست یعنی اوامر مستقیم خدا رو انجام میده ما نمیتونیم حتی اگر میدونیم کسی مثلا قراره کافر بشه و پدر و مادرش رو هم کافر میکنه بکشیمش! اون این اجازه رو مستقیما دریافت کرده! فکر کنم جزء پونزدهم تموم شد چیزی به اذان نمونده بعدشم من دیگه برم به درسم برسم... آخرین امتحان رو هم دادم خوب خونده بودم و سوالها اگر چه سخت ولی همه با پاسخ تحویل ممتحن شده بود و این چیزی بود که حالم رو خوب میکرد اونقدر که از دانشگاه تا وسط های شهر رو پیاده بچرخم و ریه هام رو به این هوای اردیبهشتی مهمون کنم این چند هفته فقط درس خونده بودم تمیخواستم حالا که غربت رو تحمل میکنم بی حاصل باشه و دوست داشتم با بالاترین معدل ممکن ترم ها رو بگذرونم هرچند تنها دلیل تحمل این غربت این نبود! میدونستم تا دو روز دیگه ماه رمضون از راه میرسه و اینجا برعکس خونه و شهر من هیچ نشونی از ماه خدا پیدا نمیشه تنها اِلمانی که میتونستم برای خودم بسازمش و یکم از دلتنگی هام کم کنم زولبیا بامیه بود پس مثل هر سال وسایلش رو خریدم و برگشتم خونه روز اول ماه رمضان بچه ها صبحونه شون رو بی سر و صدا خوردن و رفتن سر کار ولی من الحمدلله دو هفته ای تا شروع کلاسهای جدید بیکار بودم و میتونستم استراحت کنم تا دم افطار به مطالعه سرگرم بودم ولی تقریبا یک ساعت مونده به افطار خسته شدم و یکم گرسنه و دیگه ادامه ندادم بجاش بلند شدم و مشغول درست کردن زولبیا بامیه و کتلت شدم که وقتی بچه ها میان همزمان با افطار شام هم بخوریم کارم که تموم شد دیدم خیلی هوس کردم به یاد خونه ی خودمون سفره ی افطار رو روی زمین بندازم اول اعتنا نکردم گفتم شاید بچه ها خوششون نیاد ولی بعد گفتم این هم یک جور تنوعه دیگه! سفره رو روی فرش نسبتا کوچیک ولی تمیز پدیرایی چیدم و قبلش تواشیح اسماء الحسنی پلی کردم که دم افطار روحم تازه بشه! 🌱ادامه دارد..... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
📘 پيرى در روستايى هرروز براى نماز صبح از منزل خارج وبه مسجد مى رفت . دريك روز بارانى پير ، صبح براى نماز از خانه بيرون امد ،چند قدمى كه رفت در چاله اي افتاد، خيس وگلى شد. به خانه بازگشت لباس راعوض كرد ودوباره برگشت ، پس از مسافتى براى بار دوم خيس و گلى شد برگشت لباس راعوض كرد ازخانه براى نماز خارج شد. ديد در جلوى در، جوانى چراغ به دست ايستاده است سلام كرد و راهي مسجد شدند، هنگام ورود به مسجد ديد جوان وارد مسجد نشد پرسيد اى جوان براى نماز وارد مسجد نمى شوى؟ جوان گفت نه ،اى پير ،من شيطان هستم براى بار اول كه بازگشتى خدابه فرشتگان گفت تمام گناهان او را بخشيدم براى باردوم كه بازگشتى خدا به فرشتگان گفت تمام گناهان اهل خانه او را بخشيدم ترسيدم اگر براى بار سوم در چاله بيفتى خداوند به فرشتگان بگويد تمام گناهان اهل روستا رابخشيدم كه من اين همه تلاش براى گمراهى انان داشتم براى همين امدم چراغ گرفتم تا به سلامت به مسجد برسى!!! گر تو ان پیر خرابات باشی فارغ ز بد و بنده ی الله باشی شیطان به رهت همچو چراغی بشود تا در محضر دوست همیشه حاضر باشی. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
خیلی زیباست حتما بخوانید...!!! شخصی برای اولین بار یک کلم دید. اولین برگش را کند، زیرش به برگ دیگری رسید و زیر آن برگ یه برگ دیگر و... با خودش گفت: حتما یک چیز مهمیه که اینجوری کادوپیچش کردن...! اما وقتی به تهش رسید وبرگها تمام شد متوجه شد که چیزی توی اون برگها پنهان نشده بلکه کلم مجموعه‌ای از این برگهاست... حکایت زندگی هم این چنین است ما روزهای زندگی رو تند تند ورق می زنیم و فکر می کنیم چیزی اونور روزها پنهان شده درحالیکه همین روزها آن چیزی ست که باید دریابیم و درکش کنیم... و چقدر دیر می فهمیم که بیشتر غصه‌هایی که خوردیم نه خوردنی بود نه پوشیدنی، فقط دور ریختنی بود.! زندگی همین روزهایی است که منتظر گذشتنش هستیم... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
ما آدم ها استادِ قضاوت کردنِ دیگرانیم... جواب ندادنِ پیام را مغرور بودنشان تلقی میکنیم و زود جواب دادن ها را هم میگذاریم به پایِ بیکار بودن... به کسی که با همه گرم میگیرد انگِ بیش از حد آزاد بودن میزنیم، و کسی که حریمش را حفظ میکند متهم میکنیم به گوشه گیر بودن... کسی که تار مویش یا مچ دستش معلوم است را بی بند و بار میدانیم و با حجاب ها را خشکِ مذهب... به کسی که از خودش زیاد عکس میگذارد لقبِ خود شیفته میدهیم و وقتی کسی عکسی از خودش نگذارد میگوییم لابد خیلی زشت است... عکس از بیرون رفتن و خوش گذرانی بگذاریم اسمش میشود شو آف و تفریح هایمان را برای خودمان نگه داریم میشویم بیچاره و افسرده است... زیاد که بخندیم میشویم بی غم و ناراحتیمان را که بروز بدهیم میشویم تو هم که همیشه حالت بد است... عکسِ چشم و ابرو بگذاریم میگویند لابد هنوز نرفته زیر دست جراح و عکس از صورت میگذاریم میگویند لابد هیکلش نتراشیده است... آهنگ خارجی گوش بدهیم میشویم متظاهر و آهنگ فارسی که پخش کنیم بی کلاس... ازدواج که نکنیم میشویم لابد عیب و ایرادی داشته و بله که بدهیم میشویم عجله داشت انگار... ما آدمها تکلیفمان با خودمان معلوم نیست اصلا ملاک برای خوب و بد بودن آدم ها نداریم انگار... بعد با همین ملاک های نصفه نیمه که هر روز هم عوضشان میکنیم می افتیم به جان آدمها و اندازه گیری و برچسب زدن بهشان... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh