قدرت تنه درخت
رام کنندگان حيوانات سيرک براي مطيع کردن فيلها از ترفند سادهاي استفاده ميکنند.
زماني که حيوان هنوز بچه است، يکي از پاهاي او را به تنه درختي ميبندند.
حيوان جوان هر چه تلاش ميکند نميتواند خود را از بند خلاص کند.
اندکاندک اين عقيده که تنه درخت خيلي قويتر از اوست در فکرش شکل ميگيرد.
وقتي حيوان بالغ و نيرومند شد، کافي است شخصي نخي را به دور پاي فيل ببندد و سر ديگرش را به شاخهاي گره بزند. فيل براي رها کردن خود تلاشي نخواهد کرد.
نتيجهي اخلاقي:
پاي ما نيز، همچون فيلها، اغلب با رشتههاي ضعيف و شکنندهاي بستهشده است، اما ازآنجاکه از بچگي قدرت تنه درخت را باور کردهايم، به خود جرات تلاش کردن نميدهيم، غافل از اينکه براي به دست آوردن آزادي، يک عمل جسورانه کافي ست.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸 #ضحی
🌸قسمت ۲۹۹ و ۳۰۰
_...از غصب سرزمین دیگران حمایت میکنه
نفی ظلم انرژی منفی نیست زیر چکمه ظلم ذلیلانه رفاه گدایی کردن و نفس کشیدن ته انرژی منفیه!
کلمه #حق انرژی منفی نیست
کینه و بغض به ظلم و ظالم هم مقدس ترین حسه و حال آدم رو بد نمیکنه
اونهایی که نسبت به ظلم و ظالم بغض دارن نسبت به مردم مهربان تر و دلسوز تر و دلرحم ترن
ما با آمریکا تقابل تمدنی داریم
مصاف خیر و شر
کفر و دین
ضرر و زیانشم واسه ظالم واضحه کم کمش رسواییه
اما اینکه چرا اومدم اینجا برای تحصیل، من برای کسب علم اومدم
پیامبر ما فرمودن
علم را بیاموز ولو در نزد کافر و مناف
ضمنا در ازای هزینه ای که دولت آمریکا برای آموزش من پرداخت میکنه دارم توی آزمایشگاهش خدمات ارائه میدم
خیالت راحت باشه اینا جایی نمیخوابن که زیرشون آب بره!
اما مبارزه ما محدود به این نیست این یه بیانه یه رسانه ست!
ما هرکاری لازم باشه انجام میدیم
ولی درنهایت کسی که فرعون رو غرق میکنه و استخوانهای نمرود رو میشکنه #خداست
ما #یقین داریم این حرکت پیروزه چون پشتوانه ش #حقیقته
ما بخاطر خدا؛
بخاطر ساختن اون فضای اجتماعی مد نظر خدا در تربیت و رفتار، حرکت کردیم و تغییر ایجاد کردیم
خدا هم طبق تعهدش قومی که عهد ببندن رو حمایت میکنه
ممکنه از نظر شما این اعتقاد تخیلی باشه ولی ما اثرش رو بارها و بارها دیدیم
صرفا همین حیات و حضور ما
با اینهمه مشکلاتی که برامون درست کردن، تحمیل جنگ، تحریم بی سابقه در کل تاریخ، شبکه نفوذ و....
یه معجزه عینیه که مردم دنیا میتونن به چشم ببینن
یک پنجم بلاهایی که سر ما آوردن آمریکا سر شوروی آورد و فروریخت
تازه ما که امکانات اونا رو هم نداشتیم
نمیدونم یعنی شما
اینجا خدا رو نمیبینید؟
توی خاورمیانه ای که بعد از انقلاب صنعتی همیشه مستعمره بوده ژاندارم امریکا در منطقه** یعنی پهلوی رو مردم ایران با هیچی؛
با دست خالی بیرون کردن و حکومت دینی پایه گذاشتن
مردمی که همگی در عرض بیست سال به اتفاق نظر در این حوزه رسیدن!
مردم یهویی این شجاعت روحی رو از کجا آوردن که یک چنین منطقه مهمی رو از کنترل قدرت های استعمارگر نوین بیرون کشیدن
و خودشون تصمیم گرفتن که چه سبک حکومت داری داشته باشن!
چجوری این اتحاد شکل گرفت؟
حول ولی
حول یک رهبر
همیشه در تشکیل تمدن کلیدی ترین مطلب داشتن یک نخ تسبیحه که امت حولش جمع بشن و جاگیری کنن
#امام_خمینی همون نخ تسبیح بود
که واقعا پدیده بود در علم و شجاعت
کسی اون زمان که ایشون قیام کرد به تشکیل حکومت فکر نمیکرد اصلا
اما خواست و شد
چون خواستنش برای خدا بود و خواست خدا بود!
حالا انقلاب شد ولی انقلاب یعنی دگرگونی
بهم ریختن راحت تر از نظم دادنه
همه چیز رو بهم ریختیم
و گفتیم این مدل کفرآمیز و ظالمانه رو نمیخوایم ولی حالا چینش دوباره با نظم درست خودش شاهکاره!
ما تجربه ای از حکومت داری نداشتیم
ما فقط میدونستیم این چیزی که الان هست اصلا خوب نیست*
اما از اینکه حالا چی بسازیم هیچ تجربه ای نداشتیم
همش لطف خدا بود
همین که انقلاب کردیم
و مردم به جمهوری اسلامی رای دادن و حکومت رسمی تشکیل شد همه جوره افتادن به جونمون با تحریک قومیت ها فرم دادن گروهک های مخالف، تحمیل جنگ...
هنوز نفهمیده بودیم چی به چیه تو کردستان و خوزستان تجزیه طلبا بلند شدن
اختلاف سیاسی بین گروه های ملی گرا و مارکسیست و مسلمان که تا دلت بخواد
تنش خارجی ام که دیگه هیچی
تو این اوضاع صدامم حمله کرد به ایرا
#هشت_سال فقط
درگیر جنگ بودیم با تحریمی که سیم خاردارم بهمون نمیدادن
حتی لباس غواصی هم بهمون نمیدادن چه برسه به اسلحه و مهمات
در عوض به صدام تا دلت بخواد از همه جا سلاح میفروختن
*فرانسه شوروی آلمان آمریکا بلژیک*
با این وجود در این جنگ تمامیت ارضی مون رو حفظ کردیم تمام مناطق اشغال شده رو پس گرفتیم
بعد از جنگ هم که تهاجم فرهنگی یه طرف؛
تمام رسانه های دنیا برای زدن جمهوری اسلامی و فرهنگش توافق دارن
از کافر و لاییک و رسانه ملکه و صدای آمریکا گرفته تا وهابیت و فرق ضاله و...
با این تنوع دیدگاه از زمین تا آسمون همه دارن علیه جمهوری اسلامی و اسلام شیعی میزنن
تحریم اقتصادی هم از یه طرف
پروژه نفوذ درون ساختاریشون هم یه طرف دیگه
گفتم که تو تربیت و تزریق نفوذی به تمدن مقابلشون ید طولایی دارن!
یعنی میخوام بگم
واقعا یه روز بی دغدغه بر این حکومت نگذشته تا امروز
که با این وجود همین دووم آوردن ما و امروز به لطف خدا تبدیل شدن به یه قطب قدرتمند سیاسی نظامی که حرف برای گفتن داره، بزرگترین #معجزه قرنه
معجزه ای که خدا برای نشون دادن به بشر رقم زده
که ببینید...
اگر همه دنیا هم دشمنتون باشن ولی شما با من باشید میشه
ما هر مشکلی هم که داشته باشیم از ناتوانی و ایرادات خودمونه وگرنه خدا که....
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
مراقبت از پدر
مردي چهار پسر داشت. هنگاميکه در بستر بيماري افتاد، يکي از پسرها به برادرانش گفت: يا شما مواظب پدر باشيد و از او ارثي نبريد، يا من پرستارياش ميکنم و از مال او چيزي نميخواهم؟!
برادران با خوشحالي نگهداري از پدر را به عهده او گذاشتند و رفتند.
پس از مدتي پدر مُرد.
شبي پسر در خواب ديد که به او ميگويند: در فلان جا، صد دينار است، برو آن را بردار، اما بدان که در آن خيروبرکتي نيست.
پسر سراغ پولها نرفت.
دو شب بعد هم همان خوابها تکرار شد تا آنکه در شب سوم خواب ديد که ميگويند، در فلان مکان يکدرهم است. آن را بردار که پر خيروبرکت است.
پسر صبح از خواب برخاست و همانجايي که خوابديده بود، رفت و يکدرهم را برداشت.
درراه با آن دو ماهي خريد. هنگاميکه شکم آنها را پاره کرد، در شکم هرکدام يک دُر يافت. يکي از دُرها را به درگاه سلطان برد. پادشاه که از آن خوشش آمده بود،
پول زيادي به پسر داد و گفت: اگر لنگه ديگر آن را بياوري، پول بيشتري ميگيري.
پسر دُر ديگر را نيز به قصر شاه برد. سلطان با ديدن دُر به وعدهاش عمل کرد و پسر به برکت احترام به پدرش از ثروتمندترين مردان روزگار شد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
💎 مجلس میهمانی بود. پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود.اماوقتی که بلند شد،عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد و چون دسته عصا بر زمین بود،تعادل کامل نداشت.
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده،دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده به همین خاطر با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفتند:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است؛می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود...
مواظب قضاوتهایمان باشیم.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟
🌸ضحی
🌸قسمت ۳۰۱ و ۳۰۲
_ وگرنه خدا که کم نمیگذاره!
امروز تفکر انقلاب اسلامی دیگه محصور در جمهوری اسلامی نیست
جمهوری اسلامی گلدان این نهال بود که توش رشد کرد و امروز رو کل منطقه سایه انداخته و محورمقاومت رو ساخته
این رشد جز معجزه هیچ اسم دیگه ای نمیتونه داشته باشه!
یه روزی اسرائیل در سکوت خبری تشکیل شد و فلسطین رو بلعید و حتی لبنان رو هم دست انداخت و گرفت
ولی #حزب_الله_لبنان به تاسی از انقلاب شکل گرفت عمل کرد
لبنان رو پس گرفت و امروز محور مقاومت صاحب منطقه ست
یه روزی اسراذیل به نیل تا فرات فکر میکرد امروز دور خودش دیوار کشیده
جمهوری اسلامی از هر طرف بهش نزدیک شده دیگه از اون سیطره خبری نیست!
این جز با کمک خدا چطور مقدور بود
مایی که دربرابر اونا واقعا دستمون از امکانات خالی بود
هنوز هم این تقابل نامتوازنه
اونقدر ثروتمندن که به راحتی گروهکهای تکفیری مثل داعش رو میسازن* میندازن به جون ما تجهیزش میکنن ما با کمترین امکانات باز هم جمعش میکنیم!
این قدرت از کجا میاد؟
داعش قدرت کمی نبود
قدرتی که در عرض چند ماه نصف اراضی سوریه و عراق رو گرفت و کشوری تشکیل داد که به تنهایی از عراق و از سوریه بزرگتر بود قدرت کمی نبود
قدرتی که روزی صد تا انتحاری بفرسته تو میدون قدرت کمی نیست*
جنگ با چریک مذهبی ساده نیست!
چون ارتش کلاسیک نیست که بترسه و جا بزنه با اعتقاد میجنگه
"اون چیزی که در برابر فتنه ی مذهبی ایستادگی کرد و اون رو در ریشه خشکوند حقیقت مذهب بود"*
وگرنه مگه به همین راحتی جمع میشد؟
تخمین آمریکا این بود
که حداقل تا 2030 منطقه با داعش دست و پنجه نرم میکنه یعنی در حقیقت انقدر روش حساب باز میکردن
این محاسبه منطقی و در نتیجه برآورد امکان و پتانسیل داعش بود
اما چرا حالا در کمتر از هفت سال بساط داعش جمع شده و داعش دیگه تقریبا هیچ ارضی تحت کنترل نداره که توش اعلام حکومت کنه
پس گرفتن اون وسعت سرزمینی در این مدت زمان کم کار ساده ایه؟
اصلا چند درصد شدنیه؟
اونم با اون هزینه و امکاناتی که ما صرف میکنیم
این چیزی جز معجزه نیست
از نظر من چیزی جز نصرت آشکار خدا نیست
اینا همه معجزاتیه که خدا برای قرن ما و مقابل دیدگان مردم این زمان ساخته و پرداخته و اگر خوب بهش فکر کنیم غیر قابل انکاره
مثلا گروهی به اسم حزب الله از کجا شکل گرفت؟
از چند تا جوون مبارزی که مخالف حضور اسرائیل در کشورشون بودن
با هیچی با حداقل امکانات توی یه فضای امنیتی رشد کردن کم کم حرکت کردن
در قدم اول لبنان رو آزاد کردن و بعد شدن یه گروه نظامی قدرتمند توی محور مقاومت بیخ گوش اسرائیل
خب جز معجزه چه اسم دیگه ای میشه برای این رشد غیرقابل پیش بینی گذاشت!
عراقی که یک روز صدام و حزب بعث حاکمش بود و با ما میجنگید امروز بخشی از جغرافیای مقاومته
اینها اتفاقاتیه که هیچ کس فکرش رو نمیکرد حتی خود ما هم اون زمان که با عراق میجنگیدیم فکرش رو نمیکردیم خدا به دست آمریکا صدام رو برامون بندازه بیرون و همچین فضایی شکل بگیره
یا #یمن که ناگهانی متحول شد
و با اون موقعیت استراتژیک به جبهه مقاومت پیوست!
اگر بخوام مثال بزنم از نصرت خدا برای جبهه حق تا صبح میتونم حرف بزنم
ولی تا همین حدش هم کافیه به همین ها فکر کنید
به نظر شما...
صدای اذان گوشیم بلند شد
آروم از جام بلند شدم:
_خسته نباشید من دیگه حرفی برای گفتن ندارم!
بعد از نماز نظرتون رو میشنوم
......
آخرین قاشق کنسرو لوبیا رو هم به دهان بردم
سکوت محض حاکم بود
نه ژانت حرفی میزد و نه کتایون
بالاخره تصمیم گرفتم سکوت رو بشکنم:
_خب کتایون خانوم بالاخره اون لحظه ای که میخواستی رسید
چیزی نمیخوای بگی؟
نگاهی به من و بعد ژانت کرد و بعد گفت: _کتاباتو گذاشتم تو کتابخونه
هم نهج البلاغه هم قرآن
لبخندی زدم:
_منظورم این نبود
منظورم اینه حرفی در رد این منطق نداری؟
نفس عمیقی کشید:
_تو این بحثا اقناع صددرصد وجود نداره
نه من میتونم تو رو قانع کنم نه تو منو!
من سکوت کردم تا تو بقول خودت تفکرت رو درست معرفی کنی و ماهم کامل بشنویم ولی این
به معنای پذیرش نیست
من هنوزم میتونم همون سوالایی که قبلا پرسیدم رو بپرسم و قانع نشم!
ژانت عجیب و غریب نگاهش میکرد:
_معلوم هست چی میگی؟
یا این منطق درسته و یا غلط
_برای من حصول به یقین مقدور نیست همین
بذارید شاممونو بخوریم!
سر بلند کردم و اشاره ای به ژانت کردم:
_آدمها هر وقت در هر حالتی هر چیزی رو که بخوان میتونن منکر شن
اصلا خاصیت خلقت ما همینه
اختیار محض
حالا تو بگو ببینم تو نظری نداری؟
_من؟
من خب راستش...
به نظرم مسلمانهای واقعی شما هستید و تروریست ها با معیار قرآن مسلمان محسوب نمیشن و من اینو فهمیدم ممنون بابت توضیحاتت!
نگاهم رو روی چهره ش چرخوندم اون هم از جواب دادن طفره میرفت
پرسیدم:
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🎈پارت ۱
🎈مزاحم
🎈ارسالی از مهدا
من توی خانواده ۴نفری زندگی می کنم سال آخر دبیرستان هستم داداشم سپهر توی مغازه الکتریکی پدرم سرکاره مادرم هم خونه داره و زندگی خوبی دارم
_بیتا
_بله مامان
_امروز با پریناز میایی؟؟
_اره چطور !؟
_پریناز هیچی می خوام برم آموزشگاه خیاطی گفتم باهم باشین بهتر درس بخونید
فصل امتحانات بود زود برمی گشتم خونه
_خداحافظ مامان
_به سلامت دخترم
_پای این دختر پریناز رو به خونه باز نکنید اصلا ازش خوشم نمیاد با اون تیپ ش
_مادر به تیپ و قیافه ش نگاه نکن دختر خوبیه خانواده شم خوبن ما که نمی خواهیم عقدش کنیم برای بیتا
مامان و بابا خندیدن و سپهر ناراحت شد
_ آخرش خواهرما رو هم از راه به در می کنه
_مادر امسال باشه سال دیگه بیتا کنکور داره و بعدشم ان شاء الله میره دانشگاه خدابخواد
_این یک ماه امتحانات تموم بشه دیگه حق نداره پاشو اینجا بزاره
_باشه مادر
_پاشو سپهر که دیرمون شد
_خداحافظ خانم چیزی خواستی پیامک کن بگیرم خواستم بیام
_چشم به سلامت
_خداحافظ مامان
_خدانگهدارتون باشه
سپهر یه پسر قدبلند خوش هیکل بود با چشم و ابروی قهوه ی پوست روشن همیشه به خودش میرسید و ادکلن میزد هرمی می دیدش عاشقش می شد چند دفعه آمده بود در مدرسه دنبالم دوستام کلی ازش خوش شون آمده بود تنها پریناز نبود که ازش تعریف میکرد کل دوستام ازش خوش شون میومد اما اون حتی یه نیم نگاهی هم به هیچ دختری نمی کرد از بس باحیا بود
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی غم باد چیه؟
یه حس طاقت فرسا و زجر آورِ
احساس میکنی یه چیزی
گوله شده بیخ گلوت
هرچقدر هم که پزشک معاینه کنه
چیزی معلوم نمیشه
فقط و فقط خودت حسش میکنی
دکترا میگن منقبض شدن ماهیچهای
و هزار تا دلیل به قول خودشون
علمیِ دیگه
اما من گمان میکنم
از بس بغضهاش رو قورت میده
و گریه نمیکنه ، غم باد میگیره
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
در حسرت گذشته ماندن،
چیزی جز از دست دادن امروز نیست،
تو فقط یک بار هجده ساله خواهی بود،یکبار سی ساله، یکبار چهل ساله
و یکبار هفتاد ساله...
هرروز از عمر تو زیباست،
و لذتهای خودش را دارد،
به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی.
امروز را زیبا زندگی کن...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🎈پارت دوم
🎈مزاحم
🎈ارسالی ازمهدا
داشت امتحانات تموم میشد که به مهمونی خانوادگی رفتیم
_بیتا کی قرار گوشی بخری ؟؟
_مهناز جون فعلا گوشی مامانم هست لازم ندارم
_بابا تو که دیگه بچه نیستی
_اره خاله یه گوشی بگیر آیدا یه گوشی تازه گرفته گوشی قبلی شو نمی خواد
_ممنون خاله فعلا لازم ندارم
_مهتاب بیا ببین برای بیتا یه گوشی دست دوم ارزون پیدا کردیم ولی ناز می کنه
_مهسا خانم گوشی کی هست ؟؟قمیت ش چقدره؟؟ببینم می شه خرید گرون نباشه؟؟
_نه گوشی آیداست به شما میده یک میلیون
_خوبه خانم بخرمش برای بیتا که دیگه دست از گوشی تون برداره؟؟
_بابا من فعلا گوشی نمی خوام
_مامان دیگه بزرگ شدی ماشاءالله یه گوشی می خواهی خسته شدم از بس روی گوشیم بازی نصب می کنی
_اره بابا گوشی کجاست تا ببینم چطور گوشی هست ؟؟
_بیایید عمو این گوشیه
_این که گوشی قبلیته
_اره عمو یه نو گرفتم دیگه این گوشی رو نمی خوام
_بده گوشی الآنم پول شو کارت به کارت می کنم
_عمو شاید واقعا بیتا گوشی لازم نداره
_ اره ولی آوین بهتره فعلا خط نداشته باشه فقط بهاش عکسی فیلمی بگیره یا بازی بکنه قیمتشم مناسب گوشی بلاخره لازم میشه
نگاهی به آوین پسر داییم کردم اصلا به اون ربطی نداشت آوین یه پسر مغرور و از خود راضی بود که جای توی دل هیچ دختری نداشت برعکس سپهر که تو دل برو بود
_ممنون بابا قول میدم ازش درست استفاده کنم
_میدونم دخترم
بابا رو بوسیدم سپهر اخماش رفت توی هم
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
سفر كن و به هيچ كس نگو
رابطه ى عاشقانه داشته باش
و به هيچ كس نگو
شاد باش و به كسى نگو
مردم چيزهاى قشنگ را خراب ميكنند.
جبران خلیل جبران
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
#داستان_کوتاه_پندآموز
در جنگلی هزارپایی بود که وقتی می رقصید جانوران جنگل گرد او جمع می شدند تا او را تحسین کنند؛ همه، به استثنای یکی که ابداً رقص هزارپا را دوست نداشت و آن یک لاک پشت حسود بود .
یک روز لاک پشت نامه ای به هزارپا نوشت به این مضمون که : ای هزارپای بی نظیر! من یکی از تحسین کنندگان بی قید و شرط رقص شماهستم. و می خواهم بپرسم چگونه می رقصید. آیا اول پای ۲۲۸ را بلند می کنید و بعد پای شماره ۵۹ را؟ یا رقص را ابتدا با بلند کردن پای شماره ۴۹۹ آغاز می کنید؟ در انتظار پاسخ هستم. با احترام تمام، لاک پشت."
هزار پا پس از دریافت نامه در این اندیشه فرو رفت که بداند واقعا هنگام رقصیدن چه می کند؟ و کدام یک از پاهای خود را قبل از همه بلند می کند؟ و بعد از آن کدام پا را؟ متاسفانه هزار پا بعد از دریافت این نامه دیگر هرگز موفق به رقصیدن نشد.
پی نوشت : سخنان بیهوده دیگران از روی بدخواهی و حسادت؛ می تواند بر نیروی تخیل ماغلبه کرده و مانع پیشرفت و بلند پروازی ما شود.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به نام آنکه راهش آشکار است
🇮🇷امروز دوشنبه
21/ خرداد/1403
03/ ذی الحجه /1445
10/ ژوئن/2024
🌹همراهان عزیز سلاااااام🌹
صبح زیباتون بخیر🍃
خونه هاتون پر برکت💖
شادی ، توی دلهاتون☘
آرامش ، توی قلبهاتون💕
دلتون پر از امید 🍃
وجودتون سلامت🌷
رابطه هاتون پر از عشق💖
🌺روز خوبی داشته باشید🌺
💠 ذکر امروز " یا قاضی الحاجات"
اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم
❤وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ
❤ و اما كسانى كه نيكبخت شده اند تا آسمانها و زمين برجاست در بهشت جاودانند مگر آنچه پروردگارت بخواهد [كه اين] بخششى است كه بريدنى نيست
👈🏼سوره" هود آیه ۱۰۸"
🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُران
🌸 التماس دعا🌸
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh