eitaa logo
داستان های آموزنده
68.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.6هزار ویدیو
0 فایل
‌‌‌‌‌ 🌿 ‌‌﷽ 🌿. #کپی_جایز_نیست. برای ارسال داستان خود ویا دوستانتان به ایدی ارسال کنید @zahraB18 https://eitaa.com/joinchat/15925614C7f87bffef4 سلام تعرفه تبلیغات داخل کانال هست
مشاهده در ایتا
دانلود
🗣قسمت24 👤تقدیر ❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم استرس افتاده بود به جونم که چی به سرم میاد درسته از محسن خوشم میومد ولی ازش خجالت میکشیدم و راحت نبودم از طرفیم اون شوهر بیتا بود و از بیتا میترسیدم مادرشوهرم گفت پاشو حالا بیا شامتو بخور نمیدونستم این حرفا و محبتای ریز مادرشوهرم برای بچه اس یا واقعا خیر و خوبی منو میخواد باهاش بلند شدم و رفتم سرسفره بیتا تا منو دید گفت ما هنوز شاممون تموم نشده برو تو اتاقت وقتی تموم شد صدات میکنیم بیا سفره رو جمع کن ظرفارو بشور با شنیدن این حرف بیتا اشک توی چشمام جمع شد آخه این چه حرفی بود که به من زد به مادرشوهرم چشم دوختم که تا چندلحظه پیش داشت بهم یاد میداد که چیکار کنم منتظر یه دفاع از سمت اون بودم که مادرشوهرمم طرف بیتا دراومد و گفت راست میگه بیتا ...برو تو اتاقت بعد از شام ما توهم شامتو تو اشپزخونه بخور چشمام گرد شده بود و دیگه نتونستم مانع ریختن اشکام بشم سریع رفتم تو اتاق در رو بستم و نشستم و تا میتونستم اروم اروم گریه کردم هیچکس اونجا طرف من نبود فقط خودم بودم و خودم و اینو همون لحظه فهمیدم مشغول گریه کردن بودم که دیدم یکی اومد تو اتاق محسن رو دیدم اون لحظه حتی از اونم بدم میومد فکر میکردم همه میخوان بهم کلک بزنن تمام احساساتم به محسن رو توی درونم اون لحظه سرکوب کردم و گفتم چیه؟... •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
این مقصدی که انتخاب کردی یه شروعی داره و یه مسیری که باید طی بشه تا شایستگی آرزوهاتو کسب کنی❗ این شایستگی نه با پول بدست میاد نه با کمک دیگران🤙🏼 چون تو قراره به آرزوهات برسی نه کس دیگه ای⭐♥️ 🔸وقتی میگی سخته و نمیشه یعنی داری به خودت میگی من اونقدری قوی نیستم تا براش بجنگم👀⏱ 🔸به خودت بگو منم مثل خیلیای دیگه میتونم از پسش بر بیام؛ هیچ‌وقت تسلیم نمی‌شم و همه‌ی تلاشمو برای جلو رفتن میکنم . . . 💪🏽🔥 بیشتر‌ تلاش‌ کن 👊🏾💎 هیچ مانعی نمیتونه بزرگتر از خودت باشه❗ تا وقتی تصمیمت جدی باشه و ادامه بدی 👈🏼 موفقی 🔥 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌷🌷🌷🌷🌷 ⭕️👁‍🗨 تفاوت آدم هاي مثبت و منفي در يك نگاه : ➕ فرد مثبت همیشه برنامه دارد. ➖ فرد منفی همیشه بهانه دارد. . ➕ فرد مثبت همیشه خود جزئی از جوابهاست. ➖ فرد منفی همیشه خود بخشی از مشکلات است. ➕ فرد مثبت در کنار هر سنگی سبزه ای میبیند. ➖ فرد منفی در کنار هر سبزه ای سنگی میبیند. ➕ فرد مثبت برای هر مشکلی راهکاری میابد. ➖ فرد منفی برای هر راهکاری مشکلی میبیند. ➕ فرد مثبت همیشه دوستی ها را زیاد میکند. ➖ فرد منفی دشمنی ها را زیاد میکند. ➕ فرد مثبت میگوید اجازه بده انجام پذیر است. ➖ فرد منفی میگوید نمی توانم انجام پذیر نیست. ➕ فرد مثبت همیشه با صبر مشکلات را حل میکند. ➖ فرد منفی همیشه با خشم مشکلات را زیاد میکند . •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🗣قسمت25 👤تقدیر ❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم میخوای اذیتم کنی یا بیای مثل بقیه گولم بزنی؟ که محسن با یه صدای اروم گفت اومدم ارامشت باشم مهسا با شنیدن این حرفش قلبم شروع به تند تند زدن کرد نفسم حبس شده بود از سر جام بلند شدم و به چشماش زل زدم برای اولین بار هیچ عذاب وجدانی نداشتم چون بیتا خیلی دلم رو شکونده بود محسن یه قدم اومد جلوتر و یه لبخند رو لباش نشست از شدت هیجان و استرس دستام شروع به لرزیدن کرده بودن که محسن دستاش رو به سمت دستام آورد و اونارو گرفت دستای محسن به دستای لرزونم گرما داد و آرامش میداد حالمو بهتر میکرد دوست داشتم تموم نشه درسته هرلحظه علی و بیتا میومدن جلوی چشمم ولی با خودم میگفتم علی دیگه مرده و بیتا هم خیلی درحقم بدی کرده ولی بازم محسن رو حق خودم نمیدونستم یکم فکر کردم با خودم گفتم باهاش حرف بزنم که سراغ من نیاد و فقط با بیتا باشه و خواستم زبون باز کنم و اینارو بگم که یهو در اتاق باز شد و بیتارو دیدم بیتا با دیدن منو محسن دست تو دست دیوونه شد سریع دستامو کشیدم و به بیتا زل زدم از شدت تر_س عرق کرده بودم و نفس نفس میزدم محسنم هوفی کشید و گفت بیتا بیا بریم پیش مهمونا که بیتا دیگه نتونست با سیاست پیش بره و داد زد :یعنیییی چی که برم پیشِ مهمونا؟...برم که با این که میگفتی کلفت خونه اس خلوت کنی؟  •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
شریک زندگیتو سه جا میتونی بشناسی: ۱.ﺗﻮی ﺟﻤﻌﯽ ﮐﻪ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎلفش ﺑﺎﺷﻪ! ۲.ﺗﻮی ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ خونواده اش جمعن! ۳.توی جمعی که بهترین دوستاش هستن! ﺍﮔﻪ ﺗﻮی ﺍﯾﻦ سه ﺟﺎ تنھا نموندی بهترین رفیقته! یه حالت چهارم ھم تبصره میزنیم: توی شادی هاش یه قدم برو عقب و چیزی نگو! اگه خودش جاتو خالی دید و صدات کرد، بدون بهترین رفیق زندگیته :)) 🖌 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🌸🍃🌸🍃 آتش شهوت که باروزه گرفتن خاموش می‌شود آتش حرص وطمع که با یاد کردن مرگ خاموش می‌شود. آتش نگاه وچشم چرانی که با ذکر خاموش می شود. آتش غفلت که با یاد خدا خاموش می‌شود. آتش جهالت و نادانی که با استماع علم فروکش می کند. آتش وشهوت شکم که با طعام حلال خاموش می‌شود. آتش زبان که با تلاوت قرآن خاموش می‌شود. آتش معصیت که با توبه از بین می رود. آتش شرمگاه که با نکاح حلال سکون می یابد. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♥️🍃 ضعف خود را بپذیر، قوی می‌شوی. دخالت را رها کن، هدایت آغاز می‌شود. سخنت را کوتاه کن، تأثیرش زیاد می‌شود. ذهنت را در «هیچ کجا» متمرکز کن، «همه چیز» در ذهنت جای می‌گیرد. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
🗣قسمت26 👤تقدیر ❌فقط 35سالم بود که شوهرم مردوبعد زن دوم برادرشوهر22ساله ام شدم محسن نفس عمیقی کشید و دستاش رو بالا آورد تا بیتارو بغل کنه که بیتا دستاش رو پس زد و سریع رفت تو آشپزخونه منم همینجوری یه گوشه وایساده بودم و گریه میکردم که دیدم بیتا داره میاد سمتم و یه چا_ق_و هم تو دستشه از تر_س نمیدونستم چی بگم فقط با تمنا گفتم بیتا توروخدا صبر کن ...اونجوری که تو فکر میکنی نیست ... صبر کن توضیح بدم که بیتا اومد سمتم و با داد گفت :اومدی صیغه ی شوهرم شدی هنوزم میگی اونجوری که من فکر میکنم نیست؟...دست تو دست باهمین ...من تورو زنده نمیزارم محسن جلو اومد تا مانع بیتا شه که یهو بیتا چا_ق؛و رو توی ش_ک_مم فرو _کرد دستام رو روی شکمم گذاشتم و از شدت در_د اخم کردم حالم داغون بود همینجوری ازم خو___ن میرفت و محسنم شوکه نگاه میکرد که بیتا یبار دیگه اون حرکت رو زد تا همه ی جمعیت خونه اومدن تو اتاق منو و دیدن که چه اتفاقی افتاده سریع اونو از دست بیتا گرفتن و منم دیگه چشمام سیاهی رفت و افتادم روی زمین اون لحظه ناراحت نبودم با خودم گفتم مهسا راحت شدی...میری پیشِ شوهرت علی ...دیگه این همه زجر نمیکشی فقط از خدا خواستم به دلِ مادرم که این همه مدت بود به خاطر بابام ازم بی خبر بود صبر بده یه نفس عمیق از ته قلبم کشیدم و چشمام بسته شد •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
♥️🍃 آدم حسابی تویی که در مقابلت هر طور که دلم خواست خودم بودم و بازهم نظرت راجع به شخصیت من تغییر نکرد. آدم حسابی تویی که راحت از ضعف‌ها و کاستی‌هام با تو حرف می‌زنم و همچنان مرا آدم موفق و تلاشگری می‌بینی، که به من حق می‌دهی بی‌نقص نباشم و گاهی بلغزم و گاهی در عین کمال و وقار، کودک درون باشم و دیوانگی کنم. آدم حسابی تویی که می‌شود از هر موضوع نامفهومی باتو حرف بزنم و تو بفهمی دقیقا دارم از چه حرف می‌زنم. آدم حسابی تویی که راحت می‌شود با تو صمیمی و نزدیک بود و همچنان مثل روز اول دوست داشته‌شد. ‌ •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت 🙏 امروز را هم به لطف تو به شب رساندیم ای خدای مهربانم❤️ یاریمان ده، تحملمان را افزون، قولمان را صدق و قلبمان را پاک گردان 🙏 الهی تو یگانه ی ، پناهمان باش🙏 🌟آمین یا رَبَّ 🙏 شبتون پُـر از مـهر خــدا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 به نام خداوند هستی بخش 🇮🇷امروز یکشنبه 20/ آبان/1403 08/ جمادی الاولی/1446 10/ نوامبر/2024 🌷غصه هایت را 🌱با قاف بنویس 🌺که باورشان نکنی 🌷انگاه 🌱فقط قصه اند 🌺و بس 🌷الهی که 🌱قصه زندگیتون 🌺بی غصه باشه ســـــ🌸ـــــلام 🍃صبح زیباتون بخیر🍃 💠 ذکر امروز " یا ذالجلال و الاکرام" اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ❤️و َإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ  ❤️و هنگامي كه بيمار شوم مرا شفا مي‏دهد.  👈🏼" شعرا آیه ۸۰ " 🤲اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن 🤲 اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن 🍃 التماس دعا🍃 •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh
دردناکترین محبتها آنهایی است که با ریا، تزویر و تظاهر آمیخته است ولذت بخش ترین محبتهاآنهایی هستند که درعین کوچک بودن با خلوص نیت وبابی آلایشی همراه است. •✾📚 https://eitaa.com/dastanamuzandeh