eitaa logo
گنجینه داستان معبر شهدا
215 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
495 ویدیو
6 فایل
داستانهای اخلاقی - معرفتی - شهدایی - برای آموختن راه زندگی سالم کانال معبرشهدا https://eitaa.com/mabareshohada ارتباط با خادم کانال @HOSSEIN_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 🔰 کوتاه_آموزنده پیرزنی دو کوزهٔ آب داشت که آنها را آویزان بر یک تیرک چوبی بر دوش خود حمل می کرد. یکی از کوزه ها ترك داشت و مقدارى از آب آن به زمين مى ريخت، درصورتیکه دیگری سالم بود و همیشه آب داخل آن به طور کامل به مقصد می رسید. به مدت طولانی هر روز این اتفاق تکرار میشد و زن همیشه یک کوزه و نیم آب به خانه می برد. ولی کوزه شکسته از مشکلی که داشت بسیار شرمگین بود که فقط می توانست نیمی از وظیفه اش را انجام دهد. پس از دوسال ، سرانجام کوزه شکسته به ستوه آمد و با پیرزن سخن گفت. پیرزن لبخندی زد و گفت: "هیچ توجه کرده ای که گلهای زیبای این جاده در سمت تو روییده اند و نه در سمت کوزهٔ سالم؟" اگر تو اینگونه نبودی این زیبايی ها طروات بخش خانهٔ من نبود. طی این دو سال این گلها را می چیدم و با آنها خانه ام راتزیین میکردم...!! ٭٭هر یک از ما شکستگی خاص خود را داریم ولی همین خصوصیات است که زندگی ما را در کنار هم لذت بخش و دلپذیر میکند. باید در هر کسی خوبی هایش را جستجو کنیم و بیاموزیم. پس به دنبال شکستگی ها نباش که همه به گونه ای شکستگی داریم، فقط نوع آن متفاوت است...! 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 ___ڪانال برتــر ⏬⏬ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
✨﷽✨ ✅داستان راستان سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود! یه مرتبه گوشت خرید، شب بیاد بار بزاره بعد از مدتها یه دلی از عزا دربیاره...! تو راه که داشت میومد، دید یه سگی کنار کوچه انقد لاغر هستش که اصلا انگار استخوناش از زیر پوست پیداست این توله هاش هم چسبیدن به سینه های مادرش! شیر نداره بده بی رمق افتاده...! ایشون این گوشتی که دستش بود صاف انداخت جلوی این سگ! یعنی واینساد که فکر بکنه و محاسبه بکنه، معامله بکنه باخدا! یعنی بگه من این رو میدم در عوض تو اونو بمن بده! از اون به بعد زندگی سید شفتی زیر و رو شد. این مجتهد مسلم حکومت داشت تو اصفهان. ثروتش به قدری بود که یک روز رو وقتی اعلام میکرد فقرا وقتی میومدن در خونش چنگه چنگه پول میداد بهشون...!!نمی شمرد..!! ثروت عجیبی خدا بهش داد.. مردم فوق العاده دوسش داشتن.. حکومت قاجار بدون اجازه ایشون تو منطقه اصفهان نمی تونست کاری بکنه انقدر محبوب بود...! این همون آدم فقیر یه لا قبایی بود تو نجف که هیچی نداشت! یه کار یه عمل صالح تو یه لحظه..اینجوری زیر و رو شد. 🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃 ___ڪانال برتــر ⏬⏬ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
💌 🕊🌹🕊🌹 پدرت تو را به چه ویژگی‌هایی میشناسد؟ 💜 دختر مهربون بابا...؟ همزبون بابا...؟ دخترە‌ی لجباز؟ دخترە‌ی سربه‌هوا؟ 🍃 📷 چه تصویری از بابا در ذهنت بیشتر مانده است؟ وقتی بابا را میبینی، چکار میکنی...؟ نکند تو از آن دخترانی 🔆 باشی که تا پدر می‌آید، زود به طرف اتاقشان می‌روند تا او را نبینند... یا اینکه خودت را 🍁 جلوی او آفتابی نمیکنی... نوعی جاذبۀ ناخودآگاه، پدر و دختر را به هم متصل کرده دختر از بچگی، بابا را دوست دارد؛ 🗻 زیرا او برایش مثل کوه است اگر بدانی بابا 🎀 چقدر از بابا گفتن تو لذت میبرد... این واژه برای او دلنشین‌ترین کلمه‌های دنیاست سعی کن همیشه 🌸 با لفظ «بابای خوبم» یا «بابای عزیزم» او را صدا کنی او حتی اگر اهل ابراز محبت نباشد، از شنیدن این اسم، آرام می‌گیرد... با حرفها و لبخندت، آرامش قلب پدرت باش . . . 💚 📗 کلبه آرامش. دخترانه. تولیدات فرهنگی حرم مطهر امام رضا علیه السلام ─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ ڪانال برتــر ⏬⏬ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─
✨﷽✨ ✅عزرائیل چگونه جان میگیرد؟ ✍️مردی وحشت زده سمت حضرت سلیمان(علیه السلام ) رفت. حضرت‌ سليمان‌ ديد از شدّت‌ ترس‌ رويش‌ زرد و لبانش‌ كبود گشته‌، سؤال‌ كرد: ای‌ مرد مؤمن‌! چرا چنين‌ شدی؟ سبب‌ ترس‌ تو چيست؟ مرد گفت‌: عزرائيل‌ بر من‌ از روی‌ كينه‌ و غضب‌ نظری‌ كرده‌ و مرا چنانكه‌ می ‌بينی دچار دهشت‌ ساخته‌ است‌. حضرت‌ سليمان‌ فرمود: حالا بگو حاجتت‌ چيست‌؟ عرض‌ كرد: يا نبیّ الله‌! باد در فرمان‌ شماست‌؛ به‌ او امر فرمائيد مرا از اينجا به‌ هندوستان‌ ببرد، شايد در آنجا از چنگ‌ عزرائيل‌ رهائی‌ يابم‌! حضرت‌ سليمان‌ به‌ باد امر فرمود تا او را شتابان‌ بسمت‌ كشور هندوستان‌ ببرد. روز ديگر كه‌ حضرت‌ سليمان‌ در مجلس‌ ملاقات‌ نشست‌ و عزرائيل‌ برای‌ ديدار آمده‌ بود گفت‌: ای عزرائيل‌ برای‌ چه‌ سببی‌ در بندۀ مؤمن‌ از روی كينه‌ و غضب‌ نظر كردی‌ تا آن‌ مرد مسكين‌، وحشت‌ زده‌ دست‌ از خانه‌ و لانۀ خود كشيده‌ و به‌ ديار غربت‌ فراری‌ شد؟ عزرائيل‌ عرض‌ كرد: من‌ از روی‌ غضب‌ به‌ او نگاه‌ نكردم‌؛ او چنين‌ گمان‌ بدی‌ دربارۀ من‌ برد. داستان‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ حضرت‌ ربّ ذوالجلال‌ به‌ من‌ امر فرمود تا در فلان‌ ساعت‌ جان‌ او را در هندوستان‌ قبض‌ كنم‌. قريب‌ به‌ آن‌ ساعت‌ او را اينجا يافتم‌، و در يك‌ دنيا از تعجّب‌ و شگفت‌ فرو رفتم‌ و حيران‌ و سرگردان‌ شدم‌؛ او از اين‌ حالت‌ حيرت‌ من‌ ترسيد و چنين‌ فهميد كه‌ من‌ بر او نظر سوئی‌ دارم‌ در حاليكه‌ چنين‌ نبود، اضطراب‌ از ناحيۀ خود من‌ بود. باری‌ با خود می ‌گفتم‌ اگر او صدپر داشته‌ باشد در اين‌ زمان‌ كوتاه‌ نمی ‌تواند به‌ هندوستان‌ برود، من‌ چگونه‌ اين‌ مأموريّت‌ خدا را انجام‌ دهم‌؟ 💥ليكن‌ با خود گفتم‌ من‌ بسراغ‌ مأموريّت‌ خود می ‌روم‌، بر عهدۀ من‌ چيز دگری‌ نيست‌. به‌ امر حقّ به‌ هندوستان‌ رفتم‌ ناگهان‌ آن‌ مرد را در آنجا يافتم‌ و جانش‌ را قبض‌ كردم‌. 📚معاد شناسی، جلد اول، علامه طهرانی. .دفتر اوّل‌ «مثنوي‌» طبع‌ ميرخاني‌، ص‌ 26 ─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ ڪانال برتــر ⏬⏬ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
💌 • نمی‌خواستم ناراحتش کنم، بعدا دیدم چقد از حرفم دلش شکسته... 💔 • همون لحظه فکر می‌کردم این بهترین کاره، اما بعدا پشیمون شدم ⛅️ • می‌دونم بخاطر رفتار من، خیلی سختی کشید و چیزی نگفت... 🌙 یه وقتایی ☔️ خواسته یا حتی ناخواسته، باعث میشیم به کسی آزاری برسه، یا دل کسی بشکنه، 🍃 یا حقی از کسی ضایع بشه... امام سجاد (علیه السلام ) همیشه اینطور دعا می‌کردند که: یعنی خدای مهربونم 🍁 هر بنده‌ای که از طرف من بهش آسیبی رسیده، یا از طرف من حقی ازش ضایع شده قلب او رو از من راضی کن و کمک کن حقش به طور کامل ادا بشه . . . 💚💜 🌸 اللهم أَرْضِهِ عَنّی مِنْ وُجْدِکَ، وَ أَوْفِهِ حَقّهُ مِن عِندِک 📗 صحیفه سجادیه. دعای سی و نه. در طلب آمرزش و رحمت╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ ڪانال برتــر ⏬⏬ ⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 نه اینکه وقتای دیگه نباشه نه اینکه موقت و ناگهانی باشه، آرزوی کربلایی شدن هر روز، هر ساعت، هر لحظه توی قلبمون جاری‌ه، اما شب‌های جمعه، یه عطر سیب، ما رو برای این آرزو بیقرارتر، بیتاب‌تر می‌کنه ... 💕 امشب پرواز بده سمت بین‌الحرمین، 🕊 این سلام عاشقانه رو : 🌸🍃 ڪانال برتــر ⏬⏬ ⇱ ─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ ↶【به ما بپیوندید 】↷ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃🌺 ╰─┅─🍃🌸🍃─┅─╯
🔴 مداد سیاه! ✏️ از دو مرد دو خاطره متفاوت از گم شدن مداد سیاه‌شان در مدرسه شنیدم. 🔻مرد اول میگفت: «چهارم ابتدایی بودم. در مدرسه مداد سیاهم را گم کردم. وقتی به مادرم گفتم، سخت مرا تنبیه کرد و به من گفت که بی‌مسئولیت و بی‌حواس هستم. آن قدر تنبیه مادرم برایم سخت بود که تصمیم گرفتم دیگر هیچ وقت دست خالی به خانه برنگردم و مدادهای دوستانم را بردارم. روز بعد نقشه‌ام را عملی کردم. هر روز یکی دو مداد کش میرفتم تا اینکه تا آخر سال از تمامی دوستانم مداد برداشته بودم. ابتدای کار خیلی با ترس این کار را انجام میدادم ولی کم‌کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه‌های زیادی استفاده کردم تا جایی که مدادها را از دوستانم میدزدیدم و به خودشان میفروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کارهای بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه‌ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه‌ای شدم!» 🔻مرد دوم می‌گفت: «دوم دبستان بودم. روزی از مدرسه آمدم و به ماردم گفتم مداد سیاهم را گم کردم. مادرم گفت خوب چه کار کردی بدون مداد؟ گفتم از دوستم مداد گرفتم. مادرم گفت خوبه و پرسید که دوستم از من چیزی نخواست؟ خوراکی یا چیزی؟ گفتم نه. چیزی نخواست. مادرم گفت پس او با این کار سعی کرده به دیگری نیکی کند، ببین چقدر زیرک است. پس تو چرا به دیگران نیکی نکنی؟ گفتم چگونه نیکی کنم؟ مادرم گفت دو مداد می‌خریم، یکی برای خودت و دیگری برای کسی که ممکن است مدادش گم شود. آن مداد را به کسی که مدادش گم مي‌شود می‌دهم و بعد از پایان درس پس می‌گیرم. خیلی شادمان شدم و بعد از عملی کردن پیشنهاد مادرم، احساس رضایت خوبی داشتم آن قدر که در کیفم مدادهای اضافی بیشتری می‌گذاشتم تا به نفرات بیشتری کمک کنم. با این کار، هم درسم خیلی بهتر از قبل شده بود و هم علاقه‌ام به مدرسه چند برابر شده بود. ستاره کلاس شده بودم به گونه‌ای که همه مرا صاحب مدادهای ذخیره می‌شناختند و همیشه از من کمک می‌گرفتند. حالا که بزرگ شده‌ام و از نظر علمی در سطح عالی قرار گرفته‌ام و تشکیل خانواده داده‌ام، صاحب بزرگترین جمعیت خیریه شهر هستم.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
مداحی_آنلاین_برا_فاطمیه_چیکار_کنیم.mp3
994.9K
♨️برا چیکار کنیم؟ بسیار شنیدنی👌👆 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 ❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️ -------------------------- ↩️حتما گوش کنید و 👆 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
آوای- مادرانه_قسمت اول.mp3
3.51M
🎧 ۱ ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. قسمت اول: سقیفه ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
میگن تو سخت ترین عملیات های وقتی کار حسابی به مشکل بر میخورد؛ همیشه این یا زهرا (سلام الله علیها) بود که گره گشا و 🔑 فتح بود. شک✋نکنید تو جنگ هم کلید مشکلات و امر فرج رمز الله علیها 💚 است. _ادرکنی -------------------------- ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
آوای مادرانه_قسمت دوم.mp3
10.31M
= 🎧 2 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. قسمت دوم: داغ پدر ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
آوای مادرانه قسمت سوم.mp3
10.29M
🎧 3 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. قسمت سوم ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
آوای مادرانه - قسمت چهارم.mp3
5.1M
🎧 4 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. ⚡️ قسمت چهارم: حمله اول ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
✨﷽✨ ✅هدایت نمودن زن فاسد ✍️در زمان طاغوت که فسق و فجور و فساد همه جا را فرا گرفته بود، یک شب آقا سیدمهدی قوام منبری میرود در همان بالاشهر تهران؛ به ایشان پاکتی پر از پول میدهند. در حال رفتن به منزل، در مسیر یک زنی را میبیند، وضعیت نامناسبی داشته و معلوم بوده اهل فساد و فحشا است! آقا سیدمهدی به یک پیر مردی میگوید: برو آن زن را صدا کن بیاید! آن مرد تعلل میکند و میگوید: وضعیت آن زن و بی حجابی اش مناسب نیست‌او را صدا بزنم. خلاصه با اصرار سید و با کراهت می رود و او را صدا می زند که آن آقا سید با شما کار دارند! زن می آید، آقا سیدمهدی از آن زن می پرسد: این موقع شب اینجا چه می کنی؟! زن می گوید: احتیاج دارم، مجبورم! سید آن پاکت پر از پول را از جیبش در‌می آورد و به زن می دهد و می گوید: این پول، مال امام حسین (علیه السلام ) است، من هم نمی دانم چقدر است؛ تا این پول را داری، از خانه بیرون نیا! مدتی از این قضیه می گذرد، سید مشرف می شود کربلا. (در آنجا) زنی بسیار مجبه را می بیند با شوهرش ایستاده اند. شوهر می آید جلو و دست سید را می بوسد و می گوید: زنم می خواهد سلامی به شما عرض کند! زن جلو می آید و سلام می کند و می گوید: آقا سید! من همان زنی هستم که آن پاکت را در آن شب به من دادید؛ ایشان هم شوهر من است که با هم مشرف شده ایم زیارت؛ من آدم شدم... ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
📱 یک وقتایی تنهایی و کسی حواسش بهت نیست، گوشیتو برمیداری و میری تو اینستاگرام، می‌خوای بری یک سری به پست‌های دوستات بزنی، اما شیطان میاد سراغت؛ کارش همینه! وسوسه... فکر گناه میندازه به جان و دلت. 💢 اما یک لحظه صبر کن. فقط یک لحظه! 📖 تو این لحظه به این آیه فکر کن: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ؛ چشم‌ها او را نمی‌بینند؛ ولی او همه چشم‌ها را می‌بیند...» (انعام / ۱۰۳) 👁 خدا الان حواسش بهت هست. تازه چشم‌های امام زمان هم بهت توجه میکنن! حالا بازم دلت میاد به شیطان بگی چشم؟ 🔆 یک نفس عمیق بکش و شیطان رو لعنت کن تا از فکرت بره بیرون... امام زمان، یارِ پاکدامن می‌خوان، یکی مثل عباس! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 🌴 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان شفا گرفتن دختر آلمانی توسط حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ____🍃🌸🍃___ ↩️حتما گوش کنید و 👆 💐 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 🌴 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
آوای مادرانه 5.mp3
5.63M
🎧 5 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. 🔥 قسمت پنجم: هجوم دوم ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ناگهان باز دلم یاد طُ افتــاد شکست...🥀 ❣️ نقاشی و ساخت کلیپ ر.علیزاده 🌹 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 ┄┅═══••✾❀✾••═══┅ 【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃┄
بعضی‌ها از انتظار، یه برداشتِ منفعلانه و صرفا روحی دارند یعنی فکر می‌کنند توی دوران غیبت، فقط 🌿 باید یه تسبیح دست گرفت و دعای فرج خوند درسته که به ما، 🔆 خیــلی زیاد توصیه شده برای فرج دعا کنیم و این وظیفه‌ی منتظرهاست، اما 🌸 در کنار دعا، تلاش برای تحقّق شرایط ظهور، مهمه اهل بیت (علیهم السلام ) چندتا نکته رو یادمون دادند: 💚 اول اینکـه بـرای ظهـور، زمینــه‌سـازیِ فکری و پرورش نیروهای خوب، اهمیت داره 💜 دوم اینـکه بایـد بـرای ظهـور، موقعیـتِ خودمون رو مشخص کنیم؛ آیا ما میخوایم جزء یاران اصلی باشیم یا همینکه ظهور رو ببینیم، یا حتی نبینیم کافیه . . . ؟ 💫 📗 زمینه سازان ظهور. تولیدات فرهنگی حرم مطهرامام رضا علیه السلام ╭─┅─🍃🌸🍃─┅─╮ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada کانال مَـــــعـــــبَـــــر شُـــــهَــــدا 🌴 ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩ 🍃🌺 @mabareshohada 🌺🍃
آوای مادرانه _قسمت ششم.mp3
9.77M
🎧 6 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. 🌴 قسمت ششم: فدڪ ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
ساعت حدود ده صبح بود که تلوزیون رو روشن کردیم با دیدن صفحه نمایش مزین شده به نوار مشکی هممون تعجب کردیم سریع پیگیر اخبار شدیم و تویه یه مدت کوتاهی فهمیدیم که چه فاجعه ای رخ داده تو چشم پدر و مادرم حتی خواهر کوچیکم جای حلقه زدن اشک نبود بهشون زل زدم که داشتن مثل ابر بهار میباریدن راستش من قبلا خیلی اوازه سردار رو شنیده بودم اما نمیشناختمش فقط اسمشونو شنیده بودم حتی عکسی هم ازشون ندیده بودم ولی حالا نمیدونم چی شده بود که منم پا به پای خانوادم گریه میکردم اصلا نمیتونستم خودمو کنترل کنم سردار باهامون چی کار کرده بود که منی که حتی فقط چند بار اسمشونو شنیده بودم داشتم اون طور گریه میکردم وقتی که تشیح جنازه ایشون رو نشون میداد خیلی تعجب کردماز ادمایی که اصلا ظاهرشون به این جور چیزا نمیخورد اما از ته دل فریاد میزدن ما انتقام سردار رو میگیریم یا اینکه میگفتن من هم سلیمانی دیگر خوشحال بودم برای اینکه از هر نوع ادمی با هر نوع پوششی توی مراسم هست راستش با خودم میگفتم شما مهم ترین خواسته سردار که حفظ حجاب بوده رو براورده نکردین اون وقت چطور اینقدر راحت فریاد منم سلیمانی دیگر رو به زبون میارین اصلا به این فکر کردین که سردار چرا شهید شد این همه رشادت سردار برای چی بوده؟ سردار به خاطر این رفت که ما یادمون باشه که نباید چادرمون از سرمون بیوفته یادمون باشه که باید مانع رواج بی حیایی تو ملتمون بشیم همه ی این هاست که برای کشورمون امنیت میاره پس فقط لفظ اومدن نیست بیاین تو عمل کوشا باشیم. 🌹 ✍️ر. علیزاده https://eitaa.com/dastanemabareshohada
آوای مادرانه 7.mp3
15.26M
🎧 7 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. 🌴 قسمت هفتم: فدڪ ۲ ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
بین خودمان باشد سردار، از وقتی رفتید؛ آسمان کشور هم مثل آسمان دل هایمان تاب ندارد... ابری ست بغض آلود است... اینجا هوا بدجور پس است... از وقتی رفتید؛ روحمان آرام و قرار ندارد... قلب هایمان جلا ندارد... شادی رنگی ندارد... از وقتی رفتید؛ دیگر واژه" امنیت" برای ما آشنا نیست.... راستی سردار، چه خبر؟! از هم نشینی هایت با عباس علی برایمان بگو از دلبری های بی وقفه ات از سید سالار شهیدان از زیبایی های نگاه عمه جانمان... از دغدغه های پدرانه ات برای مام میهن... از راز دست هایت... بی شک، آنجا هم از فکر آسمان شب های میهنت قرار نداری آنجا هم دلت برای دفاع از مردمت پر میزند... پیش اهل آسمان هم عزیزی... مرحم دل های زخمی فرزندان شهدا، حالا دیگر شاخه گل ها را از دستان کوچک رقیه خاتون میگیری... حالا دیگر آرام بخواب... غیرت سرزمینم... 🏴 🏴 ❣️ 🌹 نقاشی :ر.علیزاده 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
آوای مادرانه 8.mp3
11.01M
🎧 8 ‌ داستانی عجیب و احساسی 😔 سخن آوای " " ویژه نامه‌ای دلنشین برای تقدیم شما باد. 🌴 قسمت هشتم: فدڪ ۳ ↩️حتما گوش کنید و 👆 ادامه دارد.............. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃
✨﷽✨ ✍️روزی مهندس ساختمانی، از طبقه ششم می خواهد که با یکی از کارگرانش حرف بزند. خیلی او را صدا می زند اما به خاطر شلوغی و سر و صدا، کارگر متوجه نمی شود! به ناچار مهندس، یک اسکناس ۱۰دلاری به پایین می اندازد تا بلکه کارگر بالا را نگاه کند! کارگر ۱۰دلار را برمیدارد و توی جیبش می گذارد و بدون اینکه بالا را نگاه کند مشغول کارش می شود! بار دوم مهندس ۵۰دلار می فرستد پایین و دوباره کارگر بدون اینکه بالا را نگاه کند پول را در جیبش می گذارد!! بار سوم مهندس سنگ کوچکی را می اندازد پایین و سنگ به سر کارگر برخورد می کند. در این لحظه کارگر سرش را بلند میکند و بالا را نگاه میکند و مهندس کارش را به او میگوید!! این داستان همان داستان زندگی انسان است. خدای مهربان همیشه نعمتها را برای ما می فرستد اما ما سپاسگزار ا نیستیم و لحظه ای با خود فکر نمیکنیم این نعمتها از کجا رسید!! اما وقتی که سنگ کوچکی بر سرمان می افتد که در واقع همان مشکلات کوچک زندگی اند. به خداوند روی می آوریم!! بنابراین هر زمان از پروردگارمان نعمتی به ما رسید لازم است که سپاسگزار باشیم قبل از اینکه سنگی بر سرمان بیفتد!! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ____🍃🌸🍃____ 🆔 https://eitaa.com/dastanemabareshohada 👇👇 🌺🍃 @mabareshohada 🌺🍃