✨﷽✨
#پندانه
✍️عابدی بود که شاگردان زیادی داشت و حتی مردم عامه هم مرید او بودند و آوازهاش همه جا پیچیده بود.
🔸عابد روزی به آبادی دیگری رفت و برای خرید نان به نانوایی مراجعه کرد. چون لباس درستی نپوشیده بود، نانوا به او نان نداد و عابد رفت.
🔹مردی که آنجا بود عابد را شناخت و به نانوا گفت:
این مرد را می شناسی؟
🔸نانوا گفت:
نه.
🔹مرد گفت:
فلان عابد بود.
🔸نانوا گفت:
من از مریدان او هستم.
🔹سپس به دنبال عابد دوید و گفت:
میخواهم شاگرد شما باشم.
🔸اما عابد قبول نکرد. نانوا گفت:
اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام میدهم.
🔹عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا گفت:
سرورم دوزخ یعنی چه؟
🔸عابد گفت:
دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بنده خدا ندادی ولی برای رضایت دل بنده خدا یک آبادی را نان دادی!
🔅امام جعفرصادق (عليهالسلام):
«عمل خالص آن عملی است که دوست نداری درباره آن، احدی جز خدای سبحان از تو تعريف و تمجيد کند.»
📚وسائل الشیعه، جلد ۱، صفحه ۶۰
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
🔴سعادت ما در گروی سعادت دیگران
✍️دوستی میگفت:سمیناری دعوت شدم که هنگام ورود، به هر یک از دعوتشدگان بادکنکی دادند.
سخنران بعد خوشامدگویی از حاضرین که ۵۰ نفر بودند خواست که با ماژیک اسم خود را روی بادکنک نوشته و آن را در اتاقی که سمت راست سالن بود بگذارند و خود در سمت چپ جمع شوند.سپس از آنها خواست که در پنج دقیقه به اتاق بادکنکها رفته و بادکنک نام خود را بیاورند.من به همراه سایرین دیوانهوار به جستوجو پرداختیم، همدیگر را هل میدادیم و زمین میخوردیم، هرج و مرجی به راه افتاده بود.
مهلت پنج دقیقهای با پنج دقیقه اضافه هم به پایان رسید اما هیچکس نتوانست بادکنک خود را پیدا کند.این بار سخنران همه را به آرامش دعوت کرد و پیشنهاد داد که هرکس بادکنکی را بردارد و آن را به صاحبش بدهد.بدین ترتیب کمتر از پنج دقیقه همه به بادکنک خود رسیدند.
سخنران ادامه داد:این اتفاقی است که هر روز در زندگی ما میافتد.دیوانهوار در جستوجوی سعادت خویش به این سو و آن سو چنگ میزنیم و نمیدانیم که سعادت ما در گروی سعادت و خوشبختی دیگران است.با یک دست سعادت آنها را بدهید و با دست دیگر سعادت خود را از دیگری بگیرید.
🍃🌸🌺
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
✍️ علامه جعفری
روزی طلبه فلسفهخوانی نزد من آمد تا برخی سوال بپرسد. ديدم جوان مستعدی است كه استاد خوبی نداشته است. ذهن نقاد و سوالات بديعی داشت كه بیپاسخ مانده بود. پاسخها را كه میشنيد، مثل تشنهای بود كه آب خنکی يافته باشد.
خواهش كرد برايش درسی بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم. قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند. چندی كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتی يافته بودم كه برايش خطر داشت.
هرچه كردم، اين حالت در او كاسته نشد. میدانستم اين شيفتگی، به استقلال فكرش صدمه میزند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قربانی استقلال ضميرش كنم.روزی كه قرار بود برای درس بيايد، در خانه را نيمهباز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازی و حركات كودكانه كردم.
ديدمش كه سر ساعت آمد. از كنار در، دقايقی با شگفتی مرا نگريست. با هيجان، بازی را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بی يک كلمه، رفت كه رفت. اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفری با آن همه خدمات فكری و فرهنگی به اسلام، گفت:برای آخرتم به معدودی از اعمالم، اميد دارم. يكی همين دوچرخهبازی آن روز است!
درس استاد آن شب آن بود كه دنبال آدمهای بزرگ بگرديد و سعی كنيد دركشان كرده و از وجودشان توشه برگيريد اما مريد و واله كسی نشويد. شما انسانيد و ارزشتان به ادراک و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسی نكنيد. آدم كسی نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری
✍️تنها بازمانده یک کشتی شکسته به جزیره کوچک خالی از سکنهای افتاد. او با دلی لرزان دعا کرد که خدا نجاتش دهد. اگرچه روزها افق را به دنبال یاریرسانی از نظر میگذراند اما کسی نمیآمد.
سرانجام خسته و از پا افتاده موفق شد از تخته پارهها کلبهای بسازد تا خود را از عوامل زیانبار محافظت کند و داراییهای اندکش را در آن نگه دارد.روزی که برای جستوجوی غذا بیرون رفته بود، به هنگام برگشت، دید که کلبهاش در حال سوختن است و دودی از آن به آسمان میرود. متأسفانه بدترین اتفاق ممکن افتاده و همه چیز از دست رفته بود.
از شدت خشم و اندوه درجا خشکش زد و فریاد زد: خدایا چطور راضی شدی با من چنین کاری کنی؟صبح روز بعد با صدای بوق کشتیای که به ساحل نزدیک میشد، از خواب پرید. یک کشتی آمده بود تا نجاتش دهد. مرد خسته، از نجاتدهندگانش پرسید: شما از کجا فهمیدید من در اینجا هستم؟آنها جواب دادند، ما متوجه علائمی که با دود میدادی، شدیم.
به یاد داشته باش:اگر کلبهات سوخت و خاکستر شد، ممکن است دودهای برخاسته از آن، علائمی باشد که عظمت و بزرگی خدا را به کمک میخواند.و فراموش نکنید هیچ کار خدا بدون حکمت نیست.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
✅برای آرزوهایت تلاش کن
✍️مرد جوان فقیر و گرسنهای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهیگیران را تماشا میکرد.
در حالی که به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود، با خود گفت:
کاش من هم یک عالمه از این ماهیها داشتم. آن وقت آنها را میفروختم و لباس و غذا میخریدم. یکی از ماهیگیران پاسخ داد: اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو میدهم. این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت. در حالی که قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهیها مرتب طعمه را گاز میزدند و یکی پس از دیگری به دام میافتادند. طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
مرد مسن وقتی برگشت، گفت: همه ماهیها را بردار و برو اما میخواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی، وقت خود را با خیالبافی تلف نکن. قلاب خودت را بینداز تا زندگیات تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن، تور ما را پر از ماهی نمیکند.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
🔴 گوزنی که به شاخهایش مغرور شد
✍️گوزنی بر لب آب چشمهای رفت تا آب بنوشد.عکس خود را در آب دید، پاهایش در نظرش باریک و اندکی کوتاه جلوه کرد، غمگین شد اما شاخهای بلند و قشنگش را که دید، شادمان و مغرور شد.
در همین حین چند شکارچی قصد او کردند.
گوزن به سوی مرغزار گریخت و چون چالاک میدوید، صیادان به او نرسیدند اما وقتی به جنگل رسید، شاخهایش به شاخه درخت گیر کرد و نتوانست به تندی بگریزد.
صیادان که همچنان به دنبالش بودند، سر رسیدند و او را گرفتند.
گوزن چون گرفتار شد با خود گفت:
دریغ، پاهایم که از آنها ناخشنود بودم، نجاتم دادند اما شاخهایم که به زیبایی آنها میبالیدم، گرفتارم کردند.
چه بسا چیزهایی که از آنها ناشکر و گلهمندیم پله صعودمان باشند و چیزهایی که در رابطه با آنها مغروریم، مایه سقوطمان باشند.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍁🍃 🍁
✨﷽✨
#پندانه
پسر کوچکی برای مادر بزرگش توضیح
میداد که چگونه همه چیز ایراد دارد ...
مدرسه، خانواده، دوستان و غیره.
مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود،
از پسر کوچولو پرسید که کیک دوست داری؟
و پسر کوچولو پاسخ داد: البته که دوست دارم.
ـ روغن چه طور؟
ـ نه!
ـ و حالا دو تا تخم مرغ.
ـ نه مادر بزرگ!
ـ آرد چی؟ از آرد خوشت میآید؟
جوش شیرین چه طور؟
ـ نه مادر بزرگ! حالم از همهشان به هم می خورد.
ـ بله، همه این چیزها به تنهایی بد به نظر
میرسند، اما وقتی به درستی با هم مخلوط
شوند، یک کیک خوشمزه درست میشود.
خداوند هم به همین ترتیب عمل میکند.
خیلی از اوقات تعجب میکنیم که چرا
خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی
را بگذرانیم اما او میداند که وقتی همه
این سختیها را به درستی در کنار هم
قرار دهد نتیجه همیشه خوب است.
ما تنها باید به او اعتماد کنیم. در نهایت
همه این پیش آمدها با هم به یک نتیجه
فوق العاده میرسند
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍃 🍁🍃
✨﷽✨
#پندانه
✍️روزی مغازه میوه فروشی دوستم رفتم تا کمی سیب بخرم. پلاستیک را به من داد تا از سبد، به اختیار جمع کنم. دیدم هر چه بهترین است جمع کردهام، از این کار خود شرمم شد. چند تا از میوههای کال و خراب را هم انداختم چرا که دوستم، با دادن بهترین میوهها دوستی خود را به من نشان داد. و این کافی نبود من هم باید با انتخاب چند میوه کال و ناجور، دوستی خودم را به او ثابت میکردم. در عالم دوستی با خدا هم باید چنین بود و همیشه منتظر نباشیم تا دوست، همه خوبیهایش را یک جا به ما دهد.
در قیاس این میوههای کال، مثال:ممکن است کسی همسر یا شوهر نارس و نامناسبی از خدایش هدیه بگیرد.در عوض، یقین بداند در صورت شکیبایی، فرزندان نیک و شایستهای خدا به او هدیه خواهد کرد. اما مهم ما هستیم که وقتی این میوه کال را خداوند در سبد زندگیمان قرار میدهد، شاکی نشویم و از سبد دور بیندازیم و بگوییم نمیخواهیم. اینجا باید با جان و دل بپذیریم و صبر کنیم.و همانطور که وعده بشارت خبر خوش به صابران را داده است. و بشر الصابرین که اگر صبر نکنیم و سیب کال را بگوییم نمیخواهیم، سبد میوهمان را از ما میگیرد و حتی یک سیب هم نمیدهد، چرا که خودش فرموده اگر شکر کنی زیاد میکنم و اگر ناسپاسی کنی میگیرم.
داشتن همسر یا شوهر بد، هزاران مرتبه بهتر از داشتن فرزند بد است، میدانید چرا؟؟چون شوهر یا همسر بد را اگر من تحمل کنم کافی است، اما فرزند بد با فرد دیگری زندگی خواهد کرد و ما چقدر میتوانیم به عنوان مثال، از دامادمان خواهش کنیم که دختر بداخلاق ما را تحمل کند؟!
گاهی در مشکلات و به نوعی در سربالایی زندگی قرار میگیریم، آنگاه هر چند سرعتمان کم میشود و جلو میرویم نفس نفس میزنیم و خسته میشویم ولی نباید فراموش کنیم مسیر حرکتمان سمت بالاهاست و به نوعی به سمت قله و کمال میرویم و در حقیقت خدا ما را به سمت خودش که بالاهاست، میکشد.
همیشه وقتی از یک منطقه پست به سمت بالای کوه میرویم، هر چند خسته میشویم و فشار را تحمل میکنیم ولی هوا خنکتر میشود و طبیعت زیباتر، آلودگی و پلیدی هوا هم کمتر میشود.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
🔴اسیر پیشفرضهای خود نباشیم
✍️رﻭﺯﯼ ﭘﺴﺮﯼ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎشینی ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ ﭘﺮﭘﯿﭻ ﻭ ﺧﻢ در حال ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺧﺎﺭﺝ میشود و ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﺳﺨﺖ، ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺑﻪ ﺩﺭﻩ ﺳﻘﻮﻁ میکند.
ﭘﺪﺭ ﺩﺭ ﺟﺎ ﻓﻮﺕ میکند ﺍﻣﺎ ﭘﺴﺮ ﺗﻮﺳﻂ ﻧﯿﺮﻭﻫﺎﯼ ﺍﻣﺪﺍﺩﯼ ﻧﺠﺎﺕ مییابد ﻭ ﺑﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ منتقل میشود. ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺭئیس ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺟﺴﻤﺎﻧﯽ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﻪ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺍﻭ میرود، ﺑﻪ یکباره ﻭ ﺑﺎ ﺷﮕﻔﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ میشود ﮐﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﺩﮎ، ﭘﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭﺳﺖ!
ﺳﻮﺍﻝ: ﺍﮔﺮ ﭘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﺭئیس ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ!؟
چند ثانیه فکر کنید سپس بخوانید. ﮔﺎﻫﯽ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪﺻﻮﺭﺕ ﻧﺎﺧﻮﺩﺁﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﯼ ﭼﻨﮓ میزند ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﭘﺸﺘﻮﺍﻧﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻥ ﻧﺪﺍﺭد. ﺁﯾﺎ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺋﯿﺲ ﺑﯿﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﺳﺖ ﯾﮏ ﺯﻥ ﺑﺎﺷﺪ!؟
ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻣﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺍﺳﯿﺮ ﺗﻔﮑﺮﺍﺕ ﻗﺎﻟﺒﯽ ﺧﻮﺩ ﻫﺴﺘﯿﻢ که به ما جرئت قضاوت کردن بدون چیدن پازلهای اتفاق را میدهد، مثلا فلان قوم و نژاد رفتارشان این شکلی است یا همیشه حق باید با اطرافیان ما باشد نه با دیگران و ... مراقب تفکر قالبی خود باشيم.
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
🍁🍃 🍁
✨﷽✨
#پندانه
آورده اند که:
روزی پسری از خانواده ی میانی و
نسبتاً مرفّه، متوجه شد مادرش از
همسایه ی فقیر خود نمک خواست ...!
متعجب به مادرش گفت که
دیروز کیسه ای بزرگ، نمک برایت خریدم،
برای چه از همسایه، نمک، طلب می کنی؟
مادر گفت:
پسرم،
همسایه ی فقیر ما،
همیشه از ما چیزهایی طلب می کند،
و دوست داشتم از آنها چیز ساده ای
بخواهم که تهیه ی آن برای آنها سخت نباشد،
در حالی که هیچ نیازی به آن ندارم،
ولی دوست داشتم وانمود کنم
که من نیز به آنها محتاجم،
تا هر وقت چیزی از ما خواستند،
طلبش برای آنها آسان باشد،
و شرمنده نشوند...
"همسایگان خود را در یابید.
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada 🌺
✨﷽✨
#پندانه
✅رزق و روزی دست خداست
✍️دوستی میگفت:
در یکی از روزهای زمستان، از منزل خود به سوی محل کارم که دور بود خارج شدم. برف بود اما وسیلهای نبود.
🔸برای اینکه دستهایم گرم شود، آنها را در جیب گذاشتم. یک دانه تخمه آفتابگردان پیدا کردم، آن را بیرون آورده و با دندان شکستم.
🔹ناگهان بذر وسط آن بیرون پرید و روی برفها افتاد. ناخواسته خم شدم که آن را بردارم، پرندهای بلافاصله آمد آن را به نوک گرفت و پرید.
🔸به نظر تو چه درسی در آن است؟
🔹من گفتم:
رزق و روزی ما آن نیست که در دست ماست بلکه آن است که در دست خداست.
🔰 این حکایت زندگی و دنیای ماست که به آنچه در جیب و در دست و جلوی چشم ماست، دلخوشیم و خیال میکنیم که همهاش رزق و روزی ماست ولی همین که میخواهیم آن را در دهانمان بگذاریم و لذتش را ببریم، از ما میگیرند و به کسی دیگر میدهند.
▫️تمام عمر کار و تلاش میکنیم تا مالی پسانداز کنیم و راحت زندگی کنیم، ولی گاهی آنچه اندوختهایم رزق و روزی ما نیست. اندوخته ما رزق و روزی کسانی میشود که بعد از ما میخورند یا در زمان حيات، نصیب آنها میشود و میخورند.
▫️رزق و روزی ما آن چیزی است که بخوریم و لذت استفاده آن را ببریم، نه اینکه رنج فراوان بر خود و خانواده تحمیل کنیم و در انتها لذتش برای دیگران شود.
↶
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada
✨﷽✨
#پندانه
🔴مثل تختی باشیم
✍️تختی يک ماشين بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. هميشه براي تعمير به تعمیرگاه نادر میآمد که مالکانش دو شريک بودند. مردمی که گرفتاری يا مشکلی داشتند برای تختی نامه مینوشتند و به صاحبان این تعمیرگاه میدادند تا به دست تختی برسانند.يک روز در اين تعمیرگاه نشسته بوديم که تختی بدون ماشینش آمد. گفتيم: ماشين کو؟ آقا تختی گفت: ديشب ماشين را دزديدند.
آوانس با شنيدن اين حرف گفت:آقا موقع رفتن ماشين منو ببر تا ببينم چه خواهد شد.يک هفته بعد، در تعمیرگاه نادر بوديم که چند نامه به تختی دادند. پهلوان در حالی که یکی از نامهها را میخواند، يک دفعه خنده بلندی کرد و گفت:نامه آقا دزده است! نوشته ماشينت مقابل شير پاستوريزه پارک شده و شرمندهام که ماشینت رو دزدیدم.به همراه تختی به محلی که سارق گفته بود، رفتيم. ماشین آنجا بود، تختی دور ماشين چرخيد و گفت:لاستيکها، تودوزی، ضبط و همه چيز ماشین نو شده!
سارق بعد از اینکه فهمیده بود ماشین جهان پهلوان تختی رو دزدیده از کارش پشیمون شده و برای عذرخواهی همه چیز ماشین رو نو کرده بود.بعد که سوار ماشین شدیم، تختی گفت:
عمو حيدر! بيا مبلغی که برای ماشين من خرج شده رو به خيريه بديم.در واقع تختی هر وقت میتوانست به مردم خدمت میکرد. حتی زمانی که چنين اتفاقی برای او افتاد. در يک کلمه بگويم تختی قهرمانی مردمی بود.
🔰ایام شهادت پوریای ولیِ معاصر، جهان پهلوان تختی نمادِ اخلاق و مروت و پهلوانی و مردمداری، گرامی باد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
____
•⇱ 👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
↶【به ما بپیوندید 】↷
🍃🌺 @mabareshohada
╰─┅─🍃🌸🍃─┅─🍃
#پندانه
✅انسان اصیل و صاحبِ ریشه، مقاومتر است
✍️رانندۂ کامیونی در جنگلی، الوار درختان قطعشده را پشت کامیون خویش بار کرده بود تا به سمت شهر حرکت کند. بعد از اینکه مسافتی را طی کرد، در مسیر جادۂ جنگل هنگام پیچیدن از پیچ جاده، یکدفعه لبهٔ سپر کامیون به درختی کنار جاده برخورد کرد و کامیون از توقف ایستاد. از این تصادف و تکانی که به کامیون خورد، تمام الوار از درب عقب کامیون به بیرون پرتاب شدند.
رانندۂ کامیون که همراه پسرش در کامیون بودند، بعد از آن اتفاق به پایین از کامیون آمدند و صحنه را دیدند. پدر گفت: پسرم! با دیدن این حادثه بیاموز که یک درخت صاحبِ ریشه، توانست صد درخت بیریشه را جابهجا و واژگون کند.
همیشه سعی کن ریشهٔ خانوادگی و خداباوری خود را حفظ کنی که یک انسان صاحبِ ریشه میارزد به صد انسان بیریشه! یک انسان صاحبِ ریشه در برابر مشکلات مقاومت میکند.تکیه بر یک انسان صاحبِ ریشه برای تو بسیار سودمندتر از تکیه بر صدها انسان بیریشه است
🍃🌸🌺🍃
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃
✨﷽✨
#پندانه
✅دعا کنیم فقط خدا دستمان را بگیرد
✍️دختری میخواست با پدرش از یک پل چوبی رد شود. پدر به دخترش گفت: دخترم! دست من را بگیر تا از پل رد شویم.
دختر رو به پدر کرد و گفت: من دست شما را نمیگیرم، شما دست مرا بگیر.پدر گفت: چرا؟ چه فرقی میکند؟ مهم این است که دستم را بگیری و باهم رد شویم.
دختر گفت: فرقش این است که اگر من دست شما را بگیرم، ممکن است هر لحظه دستتان را رها کنم، اما اگر شما دست مرا بگیری، هرگز آن را رها نخواهی کرد!
این دقیقا مانند داستان رابطه ما با خداوند است؛هرگاه ما دست او را بگیریم، ممکن است با هر غفلت و ناآگاهی دستش را رها کنیم، اما اگر از او بخواهیم دست ما را بگیرد، هرگز دستمان را رها نخواهد کرد!
🔹و این یعنی عشق...
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃
✨﷽✨
#پندانه
✅ بهدوش گرفتن بار سنگین نیازمندان، دلت را سبک میکند
✍️در یک شب سرد زمستانی، تاجر ثروتمندی به زیارت امام رضا (علیهالسلام) مشرف شد. هر روز به حرم میآمد اما دریغ از یک قطره اشک. دل سنگین بود و هیچ حالی نداشت. با خودش فکر کرد که دیگر فایدهای ندارد. به همین خاطر، برای برگشت بلیط هواپیما گرفت. هنوز تا پرواز، چند ساعتی وقت داشت. در کوچهای راه میرفت که دید پیرمردی بار سنگینی روی چرخدستیاش گذاشته و آن را به سختی میبرد.
تاجر کمکش کرد و همزمان به او گفت: مگر مجبوری این بار سنگین را حرکت بدهی؟ پیرمرد گفت:ای آقا! دست روی دلم نگذار، دختر دمبختی دارم که برای جهیزیهاش ماندهام. همسرم گفته تا پول جهیزیه را تهیه نکردهام به خانه برنگردم. من مجبورم بارهای سنگین را جابهجا کنم تا پول بیشتری در بیاورم.
تاجر ثروتمند، همراه پیرمرد رفت و بارش را در مقصد خالی کرد و بعد هم به خانه او رفت. وقتی به خانه پیرمرد رسید، فهمید که زندگی سختی دارند. یک چک به اندازه تمام پول جهیزیه و مقداری هم برای سرمایه به پیرمرد داد. وقتی از آن خانه بیرون میآمد، خانواده پیرمرد با گریه او را بدرقه میکردند.
پیرمرد گفت: من چیزی ندارم که برای تشکر به شما بدهم. فقط دعا میکنم که عاقبتبهخیر شوید و از امام رضا (علیهالسلام) هدیهای دریافت کنید. تاجر برای زیارت وداع به حرم مطهر برگشت تا بعد از آخرین سلام، به فرودگاه برود. وقتی وارد حرم شد، چشمهایش مثل چشمه جوشید و طعم زیارت با حال خوش و با معرفت را چشید.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🌹اینجا معبر شهداست 👇
🌺🍃 @mabareshohada 🍃
🔆 #پندانه
✍️ به آینده فکر کن اما بابت مسائل پیش پا افتاده، زندگی کردنت را هدر نده
🔹دوستی داشتم که پلوی غذایش را خالی میخورد، گوشت و مرغش را میگذاشت آخر کار و میگفت:
میخواهم خوشمزگیاش بماند زیر زبانم.
🔸همیشه هم وقتی پلو را میخورد، سیر میشد. گوشت و مرغ غذا میماند گوشه بشقابش. نه از خوردن آن پلو لذت میبرد، نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه غذا.
🔹زندگی هم همین طور است. گاهی شرایط ناجور زندگی را تحمل میکنیم و لحظههای خوبش را میگذاریم برای بعد، برای روزی که مشکلات تمام شود.
🔸هیچکداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم. همه خوشیها را حواله میکنیم برای فرداها، برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد.
🔹غافل از اینکه زندگی دستوپنجهنرمکردن با همین مشکلات است.
🔸روزی به خودمان میآییم و میبینیم یک عمر در حال خوردن پلوی خالیِ زندگیمان بودهایم و گوشت و مرغ لحظهها، دستنخورده مانده گوشه بشقاب.
🔹دیگر نه حالی هست و نه میل و حوصلهای.
۞ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج۞
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🔅 #پندانه
✍️ میگذرد و تمام میشود
عروسکی که در پنجسالگی خراب شد و کلی غصهاش را خوردیم، در ۱۰سالگی دیگر اصلا مهم نیست.
نمره امتحانی که در دبیرستان کم گرفتیم و آنقدر بهخاطرش اشک ریختیم و روزگارمان را تلخ کرد، در دوران دانشگاه هیچ اهمیتی ندارد و کلا فراموش شده است.
آدمی که اولین سال دانشگاه آنقدر بهخاطرش غصه خوردیم و اشک ریختیم و بعد فهمیدیم ارزشش را نداشته و دنیایمان ویران شد، در ۳۰سالگی تبدیل به غباری از یک خاطره دور شده که حتی ناراحتمان هم نمیکند.
چکی که برای پاسکردنش در ۳۰سالگی آنقدر استرس و بیخوابی کشیدیم، در ۴۰سالگی یک کاغذپاره بیارزش و فراموششده است.
پس یقین داشته باش که مشکل امروزت، اینقدرها هم که فکر میکنی بزرگ نیست. این یکی هم حل میشود، میگذرد و تمام میشود.
غصهخوردن برای این یکی هم همانقدر احمقانه است که در ۳۰سالگی برای خرابشدن عروسک پنجسالگیات غصه بخوری!
توکل و امیدت رو از دست نده
همه مشکلات، همان عروسک پنجسالگیست، شک نکن!
ا بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانـــــــهـــ
از ثمرات اهل فکر شدن این هست که
میتوان از هر لحظهٔ زندگی عبرت گرفت . . .
🌙#شبتون_بخیرونیکی
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
🔅 #پندانه
✍️ میتوانیم باهم خوشبخت باشیم
🔹یک روز استاد دانشگاهی به هر کدام از دانشجویان کلاسش یک بادکنک بادشده و یک سوزن داد و گفت:
یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید. هرکس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد، برنده است.
🔸مسابقه شروع و بعد از یک دقیقه، پنج نفر با بادکنک سالم برنده شدند.
🔹سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت:
من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند، زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چراکه قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند، برنده باشد که اینچنین هم شد.
🔸ما انسانها در این جامعه رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده.
🔹قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. میتوانیم باهم بخوریم. باهم رانندگی کنیم. باهم شاد باشیم. باهم…
🔸پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانه
🔴 شاید این نجاتدهندهات باشد
🔹خسته و کوفته به خانه برگشتهای در حالی که چیزهایی که از تو خواستهشده را با خودت حمل میکنی.
🔸مادرت از تو میپرسد:
شیر هم برایم آوردهای؟
🔹با لبخند به او بگو:
چشم الان میرم میارم.
🔸دعا میکند در حقت.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔹مشغول خواندن نماز هستی. کودکت کنارت مشغول بازیکردن است. ناگهان در حال سجده بر پشتت سوار میشود.
🔸عصبانی نشو. او با خودش کودکیاش را حمل میکند.
🔹سجدهات را کمی طولانیتر کن.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔸یکی تو را دشنام میدهد. میگویی خدا تو را ببخشد.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔹آیهای از قرآن را با خشوع و تدبر میخوانی و اشک از چشمانت جاری میشود.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔸از کنار جوانهایی که به گناهانی مبتلا شدهاند میگذری. با نرمی و محبت و حکمت آنها را پند میدهی.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔹کسی در حق تو بدی میکند. عصبانی میشوی و میخواهی دشنام بدهی.
🔸بهیاد این فرمایش الله متعال میافتی:
«کسانی که خشم خودشان را فرومیخورند و مردم را معاف میکنند... و خدا نیکوکاران را دوست میدارد.»
🔹خشم خودت را فرومیخوری و او را میبخشی.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔸خبر رسوایی کسی به تو میرسد. اما پیش خودت نگه میداری و آن را پخش نمیکنی.
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔹چهبسا اعمالی که تو اصلا برایشان ارزشی قائل نمیشوی و آنها را چیزی حساب نمیکنی، باعث نجات تو شوند و میزان اعمالت را سنگین کنند.
هیچ کار نیکی را دستکم نگیر.
🔸همیشه قبل از هر کار به ظاهر کوچک، این را با خودت تکرار کن:
شاید این نجاتدهندهات باشد.
🔹خواهی دید چگونه زندگی تو به یک مسابقه پیدرپی برای بذل و بخشش تبدیل میشود
و نتیجه آن را در زندگی خودت مشاهده خواهی کرد.
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانـــــــه
📌 گاهی برای رها شدن از زخم های زندگی باید بخشید و گذشت...
میدانم که بخشیدن کسانی که از آنها زخم خورده ایم، سخت ترین کار دنیاست...
ولی تا زمانی که هر روز چشمان خود را با کینه باز کنیم و آدمهای، خاطرات تلخ را زنده نگه داریم و در ذهن خود هر روز محاکمه شان کنیم، رنگ آرامش را نخواهیم دید!!
گاه...
چشم ها را باید بست و
از کنار تمام بد بودنها گذشت...
الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج🌸
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانـــــــهـــ
اگر قرار است خوشبخت باشی،
همین امروز شروع کن...
منتظرِ هیچ معجزهٔ عجیب
و غریبی نباش!
رویِ پایِ خودت بایست
و لحظه هایت را
زیباتر از همیشه بساز...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانـــــــهـــ
زندگی را زیباتر کنیم . . .
گاهی با ندیدن، نشنیدن و نگفتن.
زندگی زیباتر میشود، با یک گذشت کوچک
به همین سادگی . . .
شبتون خوش عزیزان
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانـــــــهـــ
یک ثانیه وقت بگذار و به خاطر چیزهای اندکی که زندگی ارائه میدهد، سپاسگزار باش.
این چیزهای کوچک، تفاوت بزرگی در زندگی ایجاد میکنند...
https://eitaa.com/dastanemabareshohada
#پندانـــــــهـــ
زمان مثل شعله ای است که بی صدا میسوزد؛
هنر تو این است که
از هر لحظه اش نوری برای آینده ات بر پا کنی...
شبتون خوش عزیزان