eitaa logo
✨داستان‌ها و حکایات✨
58 دنبال‌کننده
254 عکس
51 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 با شهدا فداي خدا شدن، فرمول جاودانگي شهدا مقدمه: • شهدا برندگان عالم هستي بودند و دنبال پيدا كردن فرمول بندگي بودند. • چون امام، شهدا را براساس قرآن تربيت كرد، تربيت شهدا تربيت قرآني بود. • قرآن مي گويد: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ يقْتَلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَلَكِنْ لَا تَشْعُرُونَ/ آيه 154 سوره بقره »؛ اصلا شهدا را مرده نپنداريد آنها زنده ها هستند فقط درك من و شما از مرده و زنده بايد اصلاح بشود. • حيات وقتي است كه انسان خاصيت داشته باشد. آدم بي خاصيت حيات ندارد ولو حيات نباتي داشته باشد. سعديا مرد نكونام نميرد هرگز مرده آن است كه نامش به نكويي نبرند • همه نام شهدا را به نكويي مي برند، پس قطعا شهدا جزء زنده ها هستند. اولين فرمولي كه از زندگي شهدا، از حيات قرآني شهدا پيدا مي كنيم فرمول حيات جاودانه است. 👇 نتيجه: پس هر كسي مانند شهدا خودش را خرج خدا كند، هر كسي خودش را به خدا بفروشد، هر كسي سرمايه هايش را در راه خدا مصرف كند و خدا خريدار او بشود، قطعاً با شهادت حيات جاودانه پيدا مي كند. اين گوي و اين ميدان، من و شما اگر هوس جاودانگي داريم و اگر نياز به جاودانگي داريم بهترين فرمول، فرمول قرآني حيات جاودانه شهدا است. 👇 شاهد: 1- شهيد حجت الاسلام عبد الله ضابط: مي گفتيم حاج شيخ عبدالله چرا فرش هاي خونه را جمع ميكني مياري تو مؤسسه؟ مي گفت چيزي كه در راه خدا بدي از دست نمي ره، ولو كسي نبينه و باهات حساب نكنه. 👇 2- شهيد ابراهيم ايل: او بچه فارس و فرمانده تيپ بود.از تلويزيون آمدند براي مصاحبه. ردشان كرد و گفت: كار واسه خدا كه گفتن نداره! عمليات خيبر بود، داشت با [شهيد] علي الواني واسه سنگربسيجي ها گوني خاك ميكرد كه تركش خمپاره اي هر دو را آسماني كرد. 🌷 ❣ کانال داستانهای18+ را در پیام‌رسان‌های تلگرام و ایتا دنبال کنید ♨ تلگرام. T.me/dastanhaye_18 ♨ ایتا. Eitaa.com/dastanhaye_18
📖 🔅شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب‌ های خود مینویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟ 🔻زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. 💠گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! 👌شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره ‌اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که چهره‌ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. 🌷چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.» ✅چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه‌ امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده‌ آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند. کانال داستانهای18+ را در پیام‌رسان‌های تلگرام و ایتا دنبال کنید ♨ تلگرام. T.me/dastanhaye_18 ♨ ایتا. Eitaa.com/dastanhaye_18
✨﷽✨ 📖 ✍جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.» حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویی؟» حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش 🆔 @dastanha_hekayat