مگه نمیگن گندم از گندم بروید
جو زجو،پس چراماهرچی محبت کاشتیم
بی مهری درو کردیم؟!
🔻آنچه را ذخیره کردهای، به دست سارق ایام مسپار
✍مردی مزرعهای آفتابگردان کاشت و محصولش را در چند گونی ریخت و در انبار خانهاش ذخیره کرد تا نزدیک عید گرانتر شود و آنها را بفروشد.
دزدی شب به انبار او زد و تمام آفتابگردانها را برد و در ته یکی از گونیها، کمی از آفتابگردانها را رها کرد.
او دست نوشتهای به این مضمون گذاشت:
«زحمت یکسالهات برای من بود. این مقدار را هم گذاشتم، یک موقع نبری مصرفشان کنی. برو کشت کن سال بعد همین موقع باز در خدمتم!»
#حکایت
#دزد
#داستان_های_خوب
https://eitaa.com/dastanhayekhob
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
#داستان_آموزنده
🔆ورشکست اقتصادی
🌱روزی پیرمردی دست پسرش را گرفت و خدمت پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آورد، درحالیکه اشک از چشمانش سرازیر بود، عرض نمود: «یا رسولالله! این فرزندم است، او را تربیت کردهام و ثروت خود را صرف او نمودهام؛ حالا مال بسیاری از گندم، جو، کشمش، کیسه خلال و نقره دارد و چیزی به من نمیدهد.»
🌱پیامبر به آن پسر فرمود: «تو چه میگویی؟» عرض کرد: «من زیاده از خرج خود و عیالم چیزی ندارم!»
🌱پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «این ماه ما خرج پدر تو را میدهیم، ماههای دیگر، تو خرجش را بده.» پس پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم اُسامه را طلبید و فرمود: «صد درهم به این پدر بده که در این ماه صرف زندگی خود کند.»
🌱ماه دیگر پدر همراه با پسرش نزد پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم آمد و عرض کرد: «پسرم چیزی به من نمیدهد.» پسر عرض کرد: «از مال دنیا چیزی ندارم.»
🌱پیامبر صلیالله علیه و آله و سلّم فرمود: «دروغ میگویی؛ مال بسیاری داری، امّا امشب از نظر مالی، تو از پدرت بدتر خواهی شد.»
🌱پسر موقع شب به خانه آمد؛ همسایهها پیش او آمدند و گفتند: «بیا این انبارها را تخلیه کن که از بوی گند آنها داریم مریض میشویم!»
پسر توی انبار آمد و دید که همهی گندمها و جوها و کشمشها کرمزده شده و گندیدهاند. به خاطر فشار زیاد همسایهها پول زیادی به حمّالها داد تا آنها را از داخل شهر به بیرون شهر مدینه ببرند.
🌱وقتی سرِ کیسهی پولها آمد، دید پولها کفایت مخارج باربری را نمیکند، لذا فرش و ظروف خود را هم فروخت و به حمّالها داد و خودش شبهنگام محتاج شد.
📚رهنمای سعادت، ج 1، ص 31 -بحارالانوار، جلد ششم چاپ قدیم
#داستان_های_خوب
https://eitaa.com/dastanhayekhob
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به نام اوکه
رحمان ورحیم است
به احسان
عادت وخُلقِ کریم است
🌹بارالها
امروزمان رامثل هر روز
بانام ویادت آغاز میکنیم
ما رابه عطای خود
ازدیگران بی نیاز گردان
پبسم الله الرحمن الرحیم❤️
🌹الهی به امــــیــد تو🌹
#داستان_های_خوب
https://eitaa.com/dastanhayekhob
#تعمیرکار
موتور کشتی بزرگی خراب شد . مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچکدام موفق نشدند!
سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیر کار کشتی بود بیاورند... وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند.
مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربه ای به قسمتی از موتور زد بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
یک هفته بعد صورتحسابی ده هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند. صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد:
او واقعا هیچ کاری نکرد! ده هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟ بنابر این از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند؟
مرد تعمیر کار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد:
ضربه زدن با آچار ۲دلار تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود ۹۹۹۸ دلار وذیل آن نیز نوشت:
تلاش کردن مهم است اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد...
#داستان_های_خوب
https://eitaa.com/dastanhayekhob