eitaa logo
🇮🇷دست‌های‌خدایی مکتب‌القرآن چهارده‌معصوم علیهم‌السلام🇮🇷
165 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
134 ویدیو
5 فایل
👈خلاصه‌ای ازبرنامه‌های مکتب‌القرآن چهارده‌معصوم علیهم‌السلام: برگزاری‌کلاسهای #احکام #قرآن و #ختمهای_هفتگی #کمک به #نیازمندان، #بیماران #ایتام و کمک به #کودکان بدسرپرست #ختم_صلوات_ختم_قرآن ارتباط با ادمین‌ها👇👇 @MOHADDES @ZHS1359 @Aghami_seyyed_Ali
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁 ... 📝روزى امام حسن و امام حسين عليهمالسلام به همراهى شوهر خواهرشان - عبداللّه بن جعفر - به قصد مكّه و انجام مراسم حجّ از شهر مدينه خارج شدند. 🌾در مسير راه آذوقه خوراكى آنها پايان يافت و آنان تشنه و گرسنه گشتند؛ و همينطور به راه خويش ادامه دادند تا به سياه چادرى نزديك شدند" پيرزنى را در كنار آن مشاهده كردند، به او گفتند: ما تشنه ايم، آيا نوشيدنى دارى؟ ✅پيرزن عرضه داشت: بلى، بعد از آن هرسه نفر از مَركب هاى خود پياده شدند؛ و پيرزن بُزى را كه جلوى سياه چادر خود بسته بود، به ميهمانان نشان داد و گفت: خودتان شير آن را بدوشيد و استفاده نمائيد. 🔺ميهمانان گفتند: آيا خوراكى دارى كه ما را از گرسنگى نجات دهى؟ ✅پاسخ داد: من فقط همين حيوان را دارم، يكى از خودتان آن را ذبح نمايد و آماده كند تا برايتان كباب نمايم؛ و آن را ميل كنيد. لذا يكى از آن سه نفر گوسفند را سر بريد و پوست آن را كَنْدْ؛ و پس از آماده شدن تحويل پيرزن داد؛ و او هم آن را طبخ نمود و جلوى ميهمانان عزيز نهاد؛ و آن ها تناول نمودند. ⚡️و هنگامى كه خواستند خداحافظى نمايند و بروند گفتند: ما از خانواده قريش هستيم؛ و اكنون قصد مكّه داريم، چنانچه از اين مسير بازگشتيم، حتما جبران لطف تو را خواهيم كرد.... 🔺پس از رفتن ميهمانان ناخوانده، شوهر پيرزن آمد؛ و چون از جريان آگاه شد، همسر خود را مورد سرزنش و توبيخ قرار داد كه چرا از كسانى كه نمیشناختى، پذيرائى كردى؟! و اين جريان گذشت، تا آنكه سخت در مضيقه قرار گرفتند؛ و به شهر مدينه رفتند،... ⚡️پيرزن از كوچه بنى هاشم حركت میكرد، امام حسن مجتبى(ع) جلوى خانه اش روى سكّوئى نشسته بود، پيرزن را شناخت. 🍃حضرت مجتبى(ع) فوراً غلام خود را به دنبال آن پيرزن فرستاد، وقتى پيرزن نزد حضرت آمد فرمود: آيا مرا میشناسى؟ عرضه داشت: خير. امام(ع) اظهار نمود: من آن ميهمان تو هستم كه در فلان روز به همراه دو نفر ديگر بر تو وارد شديم؛ و تو به ما خدمت كردى و ما را از گرسنگى و تشنگى نجات دادى... پيرزن عرضه داشت: پدر و مادرم فداى تو باد! من به جهت خوشنودى خدا به شما خدمت كردم؛ و انتظار چيزى نداشتم. ✅حضرت دستور داد تا تعدادى گوسفند و يكهزار دينار به پاس ايثار پيرزن تحويلش گردد و سپس او را به برادر خود - امام حسين(ع)- و شوهر خواهرش - عبداللّه - معرّفى نمود؛ و آنها هم به همان مقدار به پيرزن كمك نمودند. 📚بحارالا نوار،ج43، ص341، و ص348، الأعيان الشّيعه،ج1، ص565 https://eitaa.com/joinchat/656474130C430201b984