ـبا دوستم قرار بود هشت صبح بزنیم بیرون ورزش کنیم؟ ده صبح زنگ زده بیداری؟ گفتم نه گفت منم، قطع کرد
ـبا دوستم قرار بود هشت صبح بزنیم بیرون ورزش کنیم؟ ده صبح زنگ زده بیداری؟ گفتم نه گفت منم، قطع کرد .
یک بار طعم عشق را چشیدهام
مزه تلخ قهوه سیاه میداد
تپش قلبم را تند کرد
بدن زندهام را دیوانه
حواسم را به هم ریخت
و رفت ...