یک بار طعم عشق را چشیدهام
مزه تلخ قهوه سیاه میداد
تپش قلبم را تند کرد
بدن زندهام را دیوانه
حواسم را به هم ریخت
و رفت ...
ديگه الان مث قديما نيست بايد رو خداحافظیها، شب بخيرها و ماچ و بوسه هامون بيشتر دقت كنيم هيچ معلوم نيست كه بار آخر نباشه.
من هی میام از اشتباهات زندگیم درس بگیرم ، زندگی هی از جاهایی که نخوندم امتحان میگیره
به جز او، دلم نه کسی را میخواست
و نه کسی را میدید..
میتوانی بفهمی چقدر غریب بودم در این جهان ؟