فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبیه سازی قشنگی بود😐😂
😂 @de_bekhand 😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی تابستونه و پولِ اسباب بازی نداری
😂 @de_bekhand 😂
💡قرار بود با سواد شویم
یک عمر صبح زود بیدار شدیم و لباس فرم پوشیدیم. صبحانه خورده و نخورده، خواب و بیدار، خوشحال و ناراحت، با ذوق یا به زور، راه افتادیم به سمت مدرسه...
قرار بود با سواد شویم...
روی نیمکت نشستیم، صدای حرکت گچ روی تخته ی سبز رنگی که می گفتند سیاه است را شنیدیم، با زنگ تفریح نفس راحت کشیدیم و زنگ آخر که می خورد مثل پرنده که در قفسش باز می شود از خوشحالی پرواز کردیم...
قرار بود با سواد شویم...
بند دوم انگشت اشاره مان را زیر فشار قلم له کردیم و مشق نوشتیم، به ما دیکته گفتند تا درست بنویسیم...
گفتند از روی غلط هایت بنویس تا یاد بگیری، ما نوشتیم و یاد گرفتیم...
قرار بود با سواد شویم...
از شعر، از گذشته های دور، از مناطق حاصل خیز، از جامعه، از فیثاغورث، از قانون جاذبه، از جدول مندلیف گفتند ، تا ما همه چیز را یاد بگیریم...
استرس و نگرانی... شب بیداری و تارک دنیا شدن. کنکور شوخی نداشت، باید دانشجو می شدیم.
قرار بود با سواد شویم...
دانشگاه، جزوه، کتاب، امتحان و نمره... تمام شد. تبریک حالا ما دیگر با سواد شدیم
فقط می خواهم چند سوال بپرسم...
ما چقدر سواد رفتار اجتماعی داریم؟
ما چقدر سواد فرهنگی داریم؟
ما چقدر سواد رابطه داریم؟
ما چقدر سواد دوست داشتن داریم؟
ما چقدر سواد انسانیت داریم؟
ما چقدر سواد زندگی داریم؟
قرار بود با سواد شویم ...
#حسین_حائریان
◼️ @de_bekhand ◼️
🔴 آب از سرچشمه گلآلود است
این مثل به بی کفایتی و تدبیر نادرست شخصی که در راس امری باشد اشاره دارد.
طبق شواهد این مثل از زبانهای بیگانه وارد زبان فارسی شدهاست.
میگویند در بین خلفای اموی دوران کوتاه خلافت خلیفه هشتم عمر بن عبدالعزیز همراه با عدل و داد و بدون تجمل بوده است.
روزی خلیفه از یک عرب اهل شام میپرسد کارگزاران من در دیار شام رفتارشان با مردم چگونه است؟ وی جواب میدهد وقتی آب در سرچشمه زلال و صاف باشد در نهرها و جویبارها نیز چنین است.
برخی میگویند این سخن از افلاطون است که میگوید پادشاه چون رودی بزرگ است که به جویهای کوچک منشعب میشود. اگر آب رود شیرین باشد آب جویها نیز چنان است و اگر تلخ باشد همچنان.
عطار این سخن را به ابو علی شقیق بلخی نسبت میدهد که در مقام نصیحت به هارون الرشید گفتهاست: تو چشمهای و کارگزارانت چون جویها. اگر چشمه روشن باشد تیرگی جویها زیان ندارد اما اگر چشمه تاریک بود به روشنی جویها هیچ امیدی نیست.
◼️ @de_bekhand ◼️
✨﷽✨
⚡️حلم امام باقر علیه السلام⚡️
✍امام باقر علیه السلام ، لقبش " باقر " است .باقر يعنی شكافنده . به آن حضرت " باقر العلوم " میگفتند ، يعنی شكافنده دانشها .مردی مسيحی ، به صورت سخريه و استهزاء ، كلمه " باقر " را تصحيف كرد به كلمه " بقر " يعنی گاو - به آن حضرت گفت : "انت بقر " يعنی تو گاوی امام بدون آنكه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانيت كند ، با كمال سادگی گفت : نه ، من بقر نيستم من باقرم
مسيحی گفت : تو پسر زنی هستی كه آشپز بود.حضرت پاسخ داد: شغلش اين بود ، عار و ننگی محسوب نمیشود. او گفت : مادرت سياه و بیشرم و بد زبان بود. حضرت فرمود: اگر اين نسبتها كه به مادرم میدهی راست است ، خداوند او را بيامرزد و از گناهش بگذرد . و اگر دروغ است ، از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی "
مشاهده اين همه حلم ، از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار يك مرد خارج از دين اسلام را فراهم آورد ، كافی بود كه انقلابی در روحيه مرد مسيحی ايجاد نمايد ، و او را به سوی اسلام بكشاند. مرد مسيحی بعدا مسلمان شد.
📚بحار الانوار ،ج11 ،حالات امام باقر ،ص83
🏴شهادت امام باقر (ع) تسلیت باد
◼️ @de_bekhand ◼️
♻️نماز امام باقر عليه السلام♻️
🔹دو ركعت است در هر ركعت سوره حمد يك مرتبه،
و 《سُبْحانَ اللّهِ وَ اَلْحَمْدُلِلّهِ و لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اَللّهُ اَكْبَرُ 》(صد مرتبه)
منزه است خدا و ستايش خاص خدا است و معبودى جز خدا نيست و خدا بزرگتر است.
دعای بعد از نماز آن حضرت:
🔸اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ يا حَليمُ ذُو اَناةٍ غَفُورٌ وَدُودٌ
🔸اَنْ تَتَجاوَزَ عَنْ سَيِّئاتى وَ ما عِنْدى بِحُسْنِ ما عِنْدَكَ
🔸وَ اَنْ تُعْطِيَنى مِنْ عَطاَّئِكَ ما يَسَعُنى
🔸وَ تُلْهِمَنى فيما اَعْطَيْتَنِى الْعَمَلَ فيهِ بِطاعَتِكَ وَ طاعَةِ رَسُولِكَ
🔸وَ اَنْ تُعْطِيَنى مِنْ عَفْوِكَ ما اَسْتَوْجِبُ بِهِ كَرامَتَكَ
🔸اَللّهُمَّ اَعْطِنى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لاتَفْعَلْ بى ما اَنَا اَهْلُهُ
🔸فَاِنَّما اَنَا بِكَ وَ لَمْ اُصِبْ خَيْراً قَطُّ اِلاّ مِنْكَ
يا اَبْصَرَ الاَبْصَرينَ وَ يا اَسْمَعَ السّامِعِينَ وَ يا اَحْكَمَ الْحاكِمينَ
🔸وَ يا جارَ الْمُسْتَجيرينَ وَ يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
🔹اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ فِی عَامِی هَذَا وَ فِی کُلِّ عَامٍ
◼️ @de_bekhand ◼️
4_6023962056665860633.mp3
9.72M
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر(علیه السلام)
🌴السلام ای باقر آل رسول
🌴چهارمین فرزند زهرای بتول
🎙 #محمود_کریمی
با ذکر صلوات هدیه به پیشگاه مولا صاحب الزمان(عج الله) درنشـــر مطالب و ثــواب آنها شریــک شویــد.
◼️ @de_bekhand ◼️
📚چل کليد
پادشاهى بود هفت پسر داشت. روزى پسرها به شکار رفتند. با يکديگر عهد کردند که چنانچه شکار از کنار هريک از آنها فرار کند، همان شخص بايد بهدنبال شکار برود. در اين حين آهوئى را ديدند. او را دوره کردند. آهو از کنار کوچکترين برادر فرار کرد. پسر کوچکتر او را دنبال کرد. آهو به تپهاى رسيد و در آنجا ناپديد شد. پسر به بالاى تپه رسيد و ديد پيرمردى آنجا نشسته است. چون شب شده بود و جوان هم خسته بود از پيرمرد خواست، به او جائى بدهد تا بخوابد. پيرمرد او را به خانهاش برد. جوان در خانهٔ پيرمرد تصوير يک دختر زيبا را ديد و به او دل باخت. از پيرمرد نام و نشان صاحب عکس را پرسيد. پيرمرد گفت: رسيدن به او کار سختى است. بايد هفت ديو را بکشى تا به باغى برسى در آنجا يک گربه هست که يک دسته کليد چهلتائى به گردن دارد. گربه را بايد بکشى و در اتاقها را باز کني. دختر در اتاق چهلم است. شاهزاده صبح فردا بهسوى باغى که دختر در آنجا بود حرکت کرد. هفت ديو را که نگهبان باغ بودند کشت. در کنار ديو هفتم کتابى پيدا کرد آن را خواند طلسمها را شکست و اسيران آزاد شدند. شاهزاده خود را به پاى ديوار باغ رساند.
ديد گربه بالاى ديوار است دو تير او خطا رفت ولى تير سوم گربه را کشت. کليدها را برداشت و در اتاقها را باز کرد. در اتاق چهلم دختر زيبائى خوابيده بود و بلبلى بالاى سرش آواز مىخواند. جوان دختر را بوسيد و انگشتر خود را به انگشت او کرد و پيش پيرمرد بازگشت. پيرمرد به او گفت: فردا پادشاه جار خواهد زد که هرکس انگشتر خود را به دست دختر من کرده بيايد و با او ازدواج کند. البته او سه شرط هم مىگذارد. جوان فردا پيش پادشاه رفت. پادشاه به او گفت: بايد سه شرط مرا انجام بدهى تا بتوانى با دخترم عروسى کني. اگر نتوانستى آنوقت گردنت را مىزنم. پسر پذيرفت. پادشاه به او گفت: من چراغى روى سر گربهام مىگذارم بايد کارى کنى که اين چراغ از روى سر او بىافتد. بعد چراغ را روى سر گربه گذاشتند. جوان يک موش جلوى گربه انداخت. گربه جستى زد تا موش را بگيرد چراغ از روى سرش افتاد. شرط دوم پادشاه اين بود که جوان در مدت يک ساعت يک پيهسوز درست کرده و آن را روشن کند. پسر اين کار را هم انجام داد. شرط سوم اين بود که پسر بهمدت چهل شب، طورى دختر را ببوسد که از خواب بيدار نشود. جوان اين شرط را هم انجام داد و بعد دست دختر را گرفت و به ديار خود رفت. آنجا هفت شبانهروز جشن گرفتند.
◼️ @de_bekhand ◼️
🔴 داستانک
در دزدی از یک بانک ، دزد فریاد زد:
"هیچکس حرکت نکند پول مال دولت است".
بااین حرف همه به آرامی روی زمین دراز کشیدند.
به این می گویند "شیوه تفکر"
وقتی دزدان به مخفیگاهشان رسیدند،دزد جوان که لیسانس تجارت داشت به دزد پیرکه شش کلاس سواد داشت گفت:"بیاپولها را بشماریم". دزد پیرگفت:"وقت زیادی میبرد، امشب تلویزیون مبلغ را اعلام میکند."
به این میگویند "تجربه"
بعداز رفتن دزدها مدیر بانک به رییسش گفت فورا به پلیس اطلاع میدهم ولی رییس گفت "صبرکن تا خودمان هم مقداری برداریم و به برداشتهای قبلی خود اضافه کنیم وبارقم دزدی اعلام کنیم".
به این میگویند "با موج شنا کردن"
وقتی تلویزیون رقم را اعلام کرد دزدان پول رو شمردندو بسیار عصبانی شدند که ما زندگیمان راگذاشتیم و 20میلیون گیرمان آمد ولی رئیسان بانک در یک لحظه و بدون خطر 80 میلیون بدست آوردند.
به این میگویند "دانش بیشتر از طلا میارزد"
◼️ @de_bekhand ◼️