eitaa logo
حسینیه، وصیت‌نامه
1.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
17 فایل
یه روزی آخرین نفری ك تورو یادشه، می‌میره و تو برای همیشه فراموش می‌شی . ناشناس https://daigo.ir/secret/2946526576 ** کپی آزاد و واجب ** @vasiyat_kilip
مشاهده در ایتا
دانلود
درسال ۱۳۴۵ در خانه‌ای محقر در شهر زنجان پسری به دنیا آمد که نام وی را گذاشتند، پسری که قرار بود طعم تلخ هجران‌های متعدد را در عمر کوتاه و پرثمر ۲۰ ساله خود بکشد.
همرزم میگفت: هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و نامه می نویسد. با خودم می گفتم که کسی را ندارد! برای چه کسی نامه می نویسد؟ آن هم هر روز! یک روز گفتم: نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می نویسم، کسی را ندارم که..
. در ما، باز هم بی تو شب زنده داری می کنیم.... می بــینی ؛ درد یتیمی، به قلبمان هیــچ تلنگری نزده! و دربدری های صبح و شبت، یک ساعت نیز،، از آرامشمان را سلب نکرده است! می بــینی مولایم؛ به دلخوش کردیم و ای! دریـــغ که اگر دستمان به تو نرسد، هیچ عبادتی، راهمان را به بهشت باز نکرده است! دریغ که اگر درد نداشتنت، به استخوانمان نرسد، نه نمازمان پروازمان میدهد، و نه روزه های روزهای تابستان و زمستانمان! ... قصه غصه های تو را، هــزار بار شنیدیم و یک بار هم زلیخایی زار نزدیم. می بــینی؛ هنوز، زنجیرهای زمین، در قلبمان، از تو محبوب ترند!