eitaa logo
دعبلانه
406 دنبال‌کننده
707 عکس
268 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 این شعر از کیست؟؟ 🏴🏴🏴🏴 آن دم بریدم از زندگی دل کآمد به مسلخ شمر سیه دل او می‌دوید و من می‌دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می‌نشست و من می‌نشستم او روی سینه، من در مقابل او می‌کشید و من می‌کشیدم او از کمر تیغ، من آه باطل او می‌برید و من می‌بریدم او از حسین سر، من غیر از او دل 🏴🏴🏴🏴 برخی ادعا می کنند این شعر برای می باشد کما اینکه در یکی از نسخه های دیوان او که توسط آقای رفیعا تصحیح شده، صاحب این شعر جودی خراسانی دانسته شده است. ولی ظاهرا سند محکمی در انتساب این ابیات به مرحوم جودی عنبرانی یا همان جودی خراسانی در دست نیست. کما اینکه در نسخ قبلی دیوان او نیز این شعر نیامده است. با تشکر از توضیحات جناب آقای
🔹🔹🔹🔹🔹 «دهم» گر تیغ بارد در کوی آن ماه گردن نهادیم الحکم لله 🔹🔹🔹🔹🔹
🏴🏴🏴🏴🔹🏴🏴🏴🏴 «یازدهم» 🌹غزلی از نیّر تبریزی در شهادت حضرت قاسم علیه السلام🌹 بازم از واقعه دشت بلا یاد آمد  خرمن صبر و ثباتم همه بر باد آمد  در شگفتم ز چه درهم نشد اجزای وجود  ز آن همه ضعف که بر علت ایجاد آمد  آه از آن دم که شه دین به هزاران تشویش  بر سر قاسم ناشاد به امداد آمد  دید که آغشته تنش چون گُل سیراب به خون  آهش از آتش اندوه ز بنیاد آمد  گه به زانو سر حسرت که مر این صید ضعیف  به چه جرمی هدف ناوک صیاد آمد  گه به دندان لب حیرت که گه جلوه گری  چشم زخمی که بر این حُسن خداداد آمد  پس چو جان پیکرش از لطف در آغوش کشید  رو به سوی حَرَم آورد و به فریاد آمد  "کای عروس حسن از بخت شکایت منما حجله حُسن بیارای که داماد آمد"* «نیّر» از خاک در شاه مکش روی نیاز  کان که شد حلقه به گوش درش آزاد آمد  🏴🏴🏴🏴🔹🏴🏴🏴🏴 *ای عروس هنر از بخت شکایت منما حجله حسن بیارای که داماد آمد حافظ
🏴🏴🏴🔹🔹🏴🏴🏴 «دوازدهم» دریا کشید نعره، صدا زد: مرا بنوش غیرت نهیب زد که به دریا بگو: خموش وقتی که آب را به روی آب ریختی آمد چو موج، در جگرِ بحر، خون به جوش گفتی به آب، آب! چه بی‌غیرتی برو بی‌آبرو به ریختن آبرو مکوش! آوردَمت به نزد دهان تا بگویمت بشنو که العطش رسد از خیمه‌ها به گوش... تو موج می‌زنی و علی‌اصغر از عطش گاهی به هوش آید و گاهی رود ز هوش از بس که «آب، آب» شنیدم ز تشنگان دیگر نفس به سینۀ تنگم شده خروش در آب پا نهادم و بر خود زدم نهیب گفتم بسوز از عطش و آب را ننوش بالله بُوَد ز رشتۀ عمرم عزیزتر این بند مشک را که گرفتم به روی دوش... 🏴🏴🏴🔹🔹🏴🏴🏴
🔹🏴🏴🔹🏴🏴🔹 «سیزدهم» در دشت بلا که خاک از خون، تر بود یک باغ، پر از شکوفه ی پر پر بود جان سوز ترین مصیبت عاشورا از شیر گرفتن علی اصغر بود 🔹🏴🏴🔹🏴🏴🔹
🔹🔹🔹🔹🔹 «چهاردهم» رفتی و بهار خیمه را دِی کردی تمرین شهامت و وفا کی کردی؟ ای غیرت مردی و شرف می بینم شش ماهه تمام راه را طی کردی 🔹🔹🔹🔹🔹
🏴🏴🏴🔹🔹🏴🏴🏴 «پانزدهم» در گلوی تشنه اش وقتی عطش جان میگرفت رود از شرمندگی راه بیابان میگرفت او خودش باب الحوائج بود مانند عمو لب اگر آن روز تر می کرد، باران میگرفت 🏴🏴🏴🔹🔹🏴🏴🏴
🏴🏴🏴🔹🔹🔹🏴🏴🏴 «شانزدهم» گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما سر گیرد و برون رود از کربلای ما... تا دست و رو نشُست به خون، می‌نیافت کس راه طواف بر حرم کبریای ما این عرصه نیست جلوه‌گه روبه و گراز شیرافکن است بادیهٔ ابتلای ما همراز بزم ما نبوَد طالبان جاه بیگانه باید از دو جهان آشنای ما برگردد آنکه با هَوَس کشور آمده سر ناورد به افسر شاهی، گدای ما ما را هوای سلطنت مُلک دیگر است کاین عرصه نیست در خور فرّ همای ما یزدان ذوالجلال به خلوت‌سرای قدس آراسته‌ست بزم ضیافت برای ما... 🏴🏴🏴🔹🔹🔹🏴🏴🏴
🔹🔹🏴🔹🔹🏴🔹🔹 «هفدهم» حضرت علی اکبر علیه السلام در فاجعه ی آن دشت، آن دشتِ عطش آلود بر پیکر شهزاده تا شاه نظر بِنْمود خم شد ز برش از دوش، برداشت عبا، فرمود: ای وای که تابوتت عمری سر دوشم بود شاعر:؟؟؟ 🔹🔹🏴🔹🔹🏴🔹🔹
🔹🔹🔹🏴🏴🔹🔹🔹 «هجدهم» ـ........................................ دو بیتی هم دو دست از دست داده ست دلم تنگ است یا باب الحوائج ـ........................................ 🔹🔹🔹🏴🏴🔹🔹🔹
🔹🏴🏴🔹🏴🏴🔹 «نوزدهم» فضایل یل ام البنین ببین به دو چشم که امتحان خدا داده است پس به دو دست ببین که یوسف آل علی به حب ولی رقم زده ست چه سان احسن القصص به دو دست 🔹🏴🏴🔹🏴🏴🔹
🔹🏴🏴🏴🔹🏴🏴🏴🔹 «بیستم» شاید امسال به این بادیه باران برود شاید امسال به این دشت، بهاران برود شاید امسال خدا را تو چه دیدی، شاید یوسف گمشده اینبار به کنعان برود شاید امسال حسین از سفر کرب‌وبلا منصرف گردد و شاید به خراسان برود... 🔹🏴🏴🏴🔹🏴🏴🏴🔹