eitaa logo
دعبلانه
408 دنبال‌کننده
707 عکس
268 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
صدها رباعی ناسروده ابوسعید ابوالخیر تنها سه بیت از خود سروده است و بس! ▪️در میان «شاعرانِ بزرگی که صاحبِ دیوان‌های مشهورند ولی هرگز شعر نگفته‌اند» یعنی امثال خواجه عبدالله انصاری و حلاج (منظور دیوان فارسی اوست) و بابا‌کوهی، ابوسعید در صدر قرار دارد. بوسعید دو رباعی و در حقیقت یک رباعی و نیم سروده است. برای بسیاری از مردم، دشوار است پذیرفتن این حقیقت که ابوسعید جز یک رباعی و نیم، شعر دیگری نسروده باشد اما چه می‌توان کرد که مؤلفان زندگینامهٔ او که از خاندان او و نزدیک عصر او بوده‌اند، همه تصریح دارند براینکه وی جز دو رباعی شعری دیگر نسروده است و معاصران و نزدیکان به عصر وی که به زندگینامهٔ او پرداخته‌اند و همهٔ فضایل او را از علم و کرامت یادآور شده‌اند، اشاره‌ای به شاعری او ندارند نه صاحب تاریخ نیشابور و نه سمعانی و نه رافعی هیچ کدام اشاره‌ای در این باب نکرده‌اند تنها هُجویری از قدما شعری عربی را به نام او آورده که اتفاقاً از او نیست و ما در جای خود در باب آن شعر بحث کرده‌ایم. ▪️پس چه‌گونه است که وی شعر ناگفته، در صدر شاعران زبان فارسی و در شمار محبوب‌ترین گویندگان تاریخ ادب ما قرار دارد؟ هیچ تردیدی نیست که وی با همان یک رباعی و نیم نشان داده است که استعدادی شگرف در سرودن شعر داشته ولی عامل اصلی شهرت او به شاعری نه این استعداد شعر سرودن، بلکه، استعداد بسیار بسیار عجیبِ با شعر زیستن و در شعر نَفَس کشیدن است. از همان سن پنج‌شش سالگی زندگی او با شعر آغاز می‌شود و آن رباعی «این عشق بلی عطای درویشان است» زمزمهٔ او می‌شود تا آخرین کلامش در بستر مرگ، به روایت رافعی، پس از گفتن الحمدلله این رباعی است: آزادی و عشق چون به هم نامدراست بنده شدم و نهادم از هرسو خواست زین پس چونان که خواهدم دوست رواست گفتار و خصومت از میانه برخاست و پس از این چشم از جهان فرومی‌بندد و برای همیشه خاموش می‌شود. ▪️آن دو رباعی که بوسعید مسلماً آنها را سروده عبارتند از بیتی که در پاسخ رقعهٔ درویشی به نام حمزة‌التُّراب نوشته و دیگری رباعی «جانا به زمین خابران خاری نیست» اینک به عین تصریح محمد بن منور توجه کنید: «روزی [حمزةالتّراب] به شیخ ما رقعه‌ای نبشت، و بر سر رقعه، تواضع را، بنوشت که «ترابُ قَدَمِه» شیخ ما قدس الله روحهُ العَزیز، بر ظَهرِ [پشت] رقعه نوشت جواب آن این یک بیت و بدو فرستاد، بیت: یک: چون خاک شدی خاک تراخاک شدم چون خاک تراخاک شدم پاک شدم ادامه از محمد بن منور: «جماعتی را گمان افتاد که بیت‌هایی که در میان سخن بر زفان مبارک شیخ ما می‌رفته است او گفته است و نه چنان است. در همه عمر او الّا این یک بیت که بر پشت رقعهٔ حمزه نوشت و این دو بیت که شیخ فرمود، دو: جانا به زمین خابران خاری نیست کش با من و روزگار من کاری نیست با لطف و نوازش جمال تو مرا در دادن صد‌هزار جان عاری نیست بیش از این، او، نگفته است. دیگر هرچه بر زفان او رفته است همه آن بوده است که از پیران خویش یاد داشته است.» و زندگی‌نامه‌نویس دیگر بوسعید که قبل از مؤلف اسرار‌التوحید زیسته و نزدیکتر به عصر بوسعید است در دنبال داستانِ بوحمزةالتّراب و نامه و جواب شیخ، می‌گوید: « پس [شیخ] روی به جمع کرد و گفت ما هرگز شعر نگفته‌ایم آنچ بر زبان ما رود گفتهٔ عزیزان بود و بیشتر از آن پیر ابلقسم بشر بود.» ▪️اجتهاد در مقابل این دو نصّ قدیمی، و از سوی دیگر، نبودن کوچکترین اشاره‌ای به شاعری بوسعید در اسناد کهن زندگی او، از قبیل گفتار سمعانی و عبدالغافر و رافعی بسیار دشوار است؛ به‌خصوص که کسی بخواهد مانند مرحوم استاد سعید نفیسی از تعبیر بیت گفتن، استفادهٔ شعر سرودن کند و معتقد شود که در تعبیر این مؤلفان هرجا آمده است که «شیخ این بیت گفت» یعنی این بیت را سرود با اینکه متون فارسی سرشار است از تعبیر بیت گفتن به معنی خواندن و قرائت کردن. به خصوص که مؤلف اسرارالتوحید فصلی را که اختصاص به این شعر‌ها ذارد تحت عنوان «آنچه بر زبان شیخ رفته» آورده است و نه «آنچه سروده». آنچه استاد سعید نفیسی تحت عنوان سخنان منظوم ابوسعید ابی‌الخیر چاپ و منتشر کرده است است، شعرهایی است که به لحاظ سبک‌شناسی و تحولات معنی و صورت در شعر فارسی نه تنها به ابوسعید که به چند قرن بعد از او نیز غیرقابل انتساب است. محمدرضا شفیعی کدکنی برای مطالعهٔ بیشتر رجوع کنید به: اسرارالتوحید فی مقامات شیخ ابی سعید [ابوالخیر]، مقدمهٔ مصحّح، صفحات صد‌و‌پنج تا صدو‌پانزده @ASI_khorasani
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷 آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند آن مجاهد رفت، اما امتی رزمنده ماند خونِ روح‌الله، صد گردان چو روح الله ساخت آری آری، پرتوِ روح خدا تابنده ماند عزتِ سید فریدالدین معصومی، به ما عزتی سرشار داد و خود به آن زیبنده ماند از دهه هشتادیِ ما، تا هزار و چارصد این پیام آید: شهادت ارزشی اَرزنده ماند کشته‌ها دادیم، از فهمیده تا آرشام‌ها چشم‌ها گریان شد اما، روی لب‌ها خنده ماند جنگِ تحمیلی گذشت و جنگ ترکیبی رسید جنگِ تکمیلیِ ما با خصم در آینده ماند هان! سرانِ جنگ احزاب، ای گروه فتنه‌گر دستتان رو شد، ز ملت رویتان شرمنده ماند اردوی تکفیری ابلیس، محکوم جهیم اردوی ایمان به درگاه الهی بنده ماند هیبت دشمن شکست و بر سرِ مستکبران مشت‌های نسل اندر نسل ما کوبنده ماند کاخ‌ها در هم شکست و کوخ‌ها محکم شدند مکتب پیر ولایت، تا قیامت زنده ماند پیشرفت علمی خیل جوانان، اوج یافت وانگهی جوینده علم و عمل، یابنده ماند موشک جمهوری اسلامی از حیفا گذشت گنبد پوشالی از این قدرت توفنده ماند تا تلاویو است زیر تیررس، ای صهیونیست زیر آوار، آن رژیم جعلی بازنده ماند انتقام سخت می‌آید، به حاج قاسم قسم روی میز دادگاهِ عدل حق، پرونده ماند کودک و پیر و جوان ما، سلیمانی شدند شور و شوق پایداری در جهان آکنده ماند راه قدس از کربلا خواهد گذشت، تردید نیست کُلُ اَرضِِ کربلا، در دین ما بالنده ماند روح ایثار و شهادت، رفت تا آن سوی مرز راهبرد رهبر فرزانه اَم، سازنده ماند پای کارِ حضرت سید علی جان می‌دهیم خون یاران بسیجی، تا اَبد بارنده ماند ما حسینی‌ها دمادم، قطعه قطعه می‌شویم سیرت شمر زمانه، همچنان درنده ماند در خیابان چون بیابان، کینه می‌بارد هنوز زیر دست و پای خولی، استخوان دنده ماند از مسلسل‌ها هنوز، آتش زبانه می‌کشد غنچه غلتان به‌خون و لاله روینده ماند 🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷 زخم است که بر پیکر تنهایی ماست دنیا همه محو شوروشیدایی ماست صد لاله از ما روییده ست امروز زمانه ی شکوفایی ماست 🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت لحظه‌ها را در تبِ داغِ جدایی زیستی خون‌جگر بودی تمامِ عمر از زهرِ جفا مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی بی‌زمان در بارگاهِ قدس با عشقِ حسین پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی آمدی از  «جانِ عالَم» خود پرستاری کنی دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی غیرِ زیبایی ندیدی در بلابارانِ عشق از اَلَستِ عاشقی قالوا بلایی زیستی از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر در هوای ناله‌های نینوایی زیستی خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش‌به‌جان هم‌نَفَس با آیه‌های روشنایی زیستی عالَمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی پر بزن! وقتِ پریدن آمد ای که سال‌ها در قفس هر لحظه با شوقِ رهایی زیستی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💐💐💐💐💐💐 سلام الله علیها تندیس وقار و آیت حلم تدریس وفا حکایت علم مستوره ی بزم گاه عرفان منظومه کهکشان ایمان اثبات حیا ثبوت عصمت بینایی چشم قدس و عفت ماه فلک آفرین تقوا همزاد حیا قرین تقوا اسطوره همت و شهامت اعجوبه کارگاه خلقت ترکیب حیا و جوش مذهب آورده زنی به نام زینب(سلام‌الله‌عليها) 💐💐💐💐💐💐
🌹🌹🌹🌹 المهندس! نقشه‌ای هم از برای ما بکش نقشه‌ی ما را همانند خودت زیبا بکش خوب در آغوش یاران شهیدت جا شدی رفتن ما را هم از این دست رفتن ها بکش از همان بالا که هستی، حاج قاسم را بگو این چه اوضاعی است؟ دستی بر سر دنیا بکش! 🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 جنگلی از سرو در های و هوی باد و در آرامش باران ریشه دواندم از گذشته تا همین الان از گیسوی آشفته‌ام برگی نمی‌ریزد از پیکر من شاخه‌ای نشکسته در طوفان بر شانه‌های خسته‌ام گنجشک‌ها خوابند من کیستم؟ نیمی درختم، نیمه‌ای انسان حاشا اگر در گوشه‌ای آرام بنشینم فرقی ندارد کنج خانه، گوشۀ زندان در سایه‌ام همسایه‌ها آرام می‌گیرند آرام می‌گیرند از تبریز تا تهران آن‌ها که می‌گفتند می‌مانند، برگشتند «تنها» به پایان می‌رسد این راه بی‌پایان راه پس و پیش مرا بن‌بست می‌بینند این سو به دریا می‌رسم آن سو به کوهستان جمع تبرها، اَرّه‌ها، اَرّابه‌ها جمع است این سال‌خورده سرو تنها مانده در میدان آتش گرفته نیمی از من در تنور نان آتش گرفته نیمی از من بر سر قلیان من؛ جنگلی از سروهای چکمه پوشیده من زنده‌ام‌، امضا؛ ارادتمند؛ کوچک‌خان 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
هدایت شده از KHAMENEI.IR
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | میرزا کوچک‌خان؛ هویت‌بخش به نسل جوان 🔻 رهبر انقلاب: وقتی جوان گیلانی سرِ قبر میرزاکوچک‌خان میرود و میبیند این مرد تنها، این مرد باایمان و باصفا، اگرچه در وسط جنگل‌های گیلان در مظلومیت مُرد، اما شخصیت خودش را در تاریخ ایران تثبیت کرد؛ مُرد، اما یک مشعل شد. 👈 ما در دوران مبارزه خودمان، هر وقت نام میرزاکوچک‌خان را به یاد می‌آوردیم و شرح حال او را میخواندیم، نیرو میگرفتیم. او از همت و اراده و شخصیت و هویّت خود خرج کرد، برای این‌که به یک نسل و شخصیت و نیرو و اراده ببخشد. این بسیار ارزش دارد. 🌷 سالروز شهادت میرزا کوچک‌خان جنگلی 💻 Farsi.Khamenei.ir
🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷 در هجوم ضربه‌ها افتاده بودی غرق خون بر لبت گل کرده بود: "إنّا إلیهِ راجعون" عشق امضا کرد و دل تصمیم آخر را گرفت عقل را تسخیر خود کردی در آغاز جنون داشت در این آرزو جان از تو سبقت می‌گرفت ناگهان آمد ندا: "السّابقون السّابقون" رشته‌ی تسبیح در اذکار آخر پاره شد آخرین ذکر لبت شد: "حا" و "سین" و "یا" و "نون" با زبان دائم‌الذکر آمدی و خوار شد در جدال تن‌به‌تن با شوق تو نفس زبون آرمان‌ها می‌روند و آرمان‌ها زنده‌اند تا نماند خیمه‌ی دین الهی بی‌ستون 🌷🏴🌷🏴🌷🏴🌷
هدایت شده از میرهاشم حسینی
⚫️ مراسم چهلم طلبه شهید آرمان علی وردی 🔰سخنرانی: استاد میرهاشم حسینی 🔰مداح :حاج علی جهانبخش ◀️ جلسه مشترک دو حوزه علمیه آیت‌الله‌مجتهدی(ره) و آیت‌الله‌حق‌شناس(ره) ⏰ چهارشنبه ۱۶ آذرماه | ساعت ۲۰ الی ۲۲ 🕌حوزه علمیه آیت الله مجتهدی(ره) 🔴 مجلس برای خواهران هم برقرار میباشد. ---------- 📬 تنها کانال رسمی استاد میرهاشم حسینی ▫️ايتا https://eitaa.com/Mirhashem_ir