🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_امام_حسن
شعری که باعث شفای چشمان وصال شد...
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت ...
وصال شیرازی
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
سایت شهرستان ادب
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_امام_حسن
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارک اللَّه از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
"آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار"
سيّد، زَكِيّ، تقی، امین، مجتبی، حسن
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
امیرحسین کمال زارع
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_امام_حسن
مهرش کنار چشمه ی چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكه ی آتش فشان شده
"حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ" شده
خِجلت زده سپهر، کران تا کران شده
بر سفره اش نشسته امیر و گدا، حسن
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
امیرحسین کمال زارع
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_امام_حسن
افتاده دل به دام سیه زلفِ در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی یا حسن!
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
امیرحسین کمال زارع
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
#یا_امام_حسن
شعری که باعث شفای چشمان وصال شد...
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت
دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
نبود عجب که خون جگر گر شدش بجام
عمریش روزگار همین در پیاله کرد
نتوان نوشت قصه درد و مصیبتش
ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد
زینب درید معجر و آه از جگر کشید
کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد
هر خواهری که بود روان کرد سیل خون
هر دختری که بود پریشان کُلاله کرد
یا رب به اهل بیت ندانم چه سان گذشت
آن روز شد عیان که رسول از جهان گذشت ...
وصال شیرازی
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
سایت شهرستان ادب