eitaa logo
دعبلانه
410 دنبال‌کننده
711 عکس
268 ویدیو
43 فایل
منی که باز برآنم که #دعبلانه برایت غزل ترانه بخوانم در آرزوی عبایت... 🌹گزیده ای از اشعار ناب فارسی @debelane
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 | خیلی سعی کردم توصیف کنم. نمیدونم موفق شدم یا نه! 🔘مصاحبه با رضا عیوضی 📝 »... امسال كه همه از «جاماندگان» شديم سایت راه راه با نویسنده‌ی کتاب «او یافت مرا» گفت‌و‌گویی انجام داده است. این كتاب خاطرات رضا عيوضي از پياده روي اربعين است و چون نويسنده‌ي آن يك طنز‌پرداز هست با كمي مزاح نوشته شده كه به گفته خودش...» ✅متن کامل این مصاحبه داغ و خواندنی در اینجا: b2n.ir/148737 📍 سایت راه راه | @rahrahtanz_ir
👆👆👆👆 کتاب: 🔹او یافت مرا🔹 نویسنده: 🔹رضا عیوضی🔹 خاطرات 🔹اربعین +کمی مزاح🔹
🌹نکاتی از استاد🌹 شاعری موفق تر است که از همه هنرمندی ها یک بهره متعادلی داشته باشد. مثلا یکجا با تلمیح نمکی به کلامش ببخشد و یکجا با تمثیل و ... . البته منظور این نیست که همه آن هنرمندی ها را در یک شعر جمع کند که خود این کار بسیار مشکل است و کار هرکس نیست. مثلا در شعر حافظ می توان به این گونه اشعار دست یافت.اشعاری که اگر حتی یک کلمه از آن را تغییر دهیم کل ساختمان شعر بهم می ریزد. قیصر امین پور نه بهترین غزلسرا و نه بهترین رباعی سرا و نه بهترین شاعر شعر نو بود اما چرا در دل همگان جای دارد؟ چون در هر یک از آن هنرمندی ها یک اثر خوب و عالی دارد و اشعارش مورد تشویق پسند های مختلف می باشد.
🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹 🌹بخشی از ترکیب بند علی فردوسی تقدیم به ختم المرسلین پیامبر خدا محمد مصطفی🌹 بوی عطرش کوچه های مکه را بر داشته او که بین شانه اش مُهر نبوت داشته بین موهای سیاهش چارده موی سپید خرمنی جو گندمی پیچیده در هم کاشته در شب مویش نمایان بود صبح روشنی بیرقی از نور در پیشانی اش افراشته شانه زد در موی خود، آیینه از حسرت شکست در تبرّک هرکسی یک تار مو برداشته با نمک تر بوده از یوسف، خدا در خلقتش هرچه بوده ست از هنر در جان او انباشته 🔹◼️🔹◼️🔹◼️🔹
هدایت شده از شهرستان ادب
🔻شه ذوالعطا (شعری از -اعضاء دوره هفتم - به مناسبت شهادت مجتبی علیه‌السلام) ▪️«آیینۀ جمال و جلال خدا، حسن مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن مهرش کنار چشمۀ چشمش روان شده کوه کرم، اَريكۀ آتش‌فشان شده «حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ» شده خِجلت‌زده سپهر، کران تا کران شده بر سفره‌اش نشسته امیر و گدا، حسن خاک درش به فرق شهان تاج افتخار گوید تبارک‌الله از این خلق، کردگار چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار «آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار» سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن افتاده دل به دام سیه‌زلف در شکن کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن وِرد لب غریب به هر کوی «یاحسن!» نقاش جان! به صفحۀ خاکش حرم بکش دستی برآر و خط عدم روی غم بکش پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل» شمشیرِ شيرِ معركۀ شیر با جمل خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل تا پا نَهَد به معرکۀ اشقیا، حسن او را جمال طلعت شمسش زبانزد است مه‌رو، کشیده‌ابرو و گیسو مُجَعّد است در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است...» 🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید: shahrestanadab.com/Content/ID/11716 ☑️ @ShahrestanAdab
هدایت شده از شعر هیأت
روح پدرم شاد که می‌گفت به من خوش باد دمی که دیده آید به سخن عمری به زبان بی‌زبانی چون اشک یک چشم حسین گفت، یک چشم حسن 📝 @ShereHeyat
هدایت شده از شعر هیأت
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹چه اعجازی🔹 چه اعجازی‌ست در چشمش، که نازل کرده باران را گلستان می‌کند لبخند‌های او بیابان را بزرگان از همان اول به پایش سجده می‌کردند مدائن از سرِ تعظیم ویران کرد ایوان را... میان شانه‌هایش می‌درخشد قرص خورشیدی که روزی در تجارت‌ها بحیرا دیده بود آن را عذاب دوری از کویش، خیال دیدن رویش پریشان می‌کند نزدیک سیصد سال، سلمان را نیازی نیست هنگام فتوحاتش به شمشیری فقط کافی‌ست طولانی کند تحریر قرآن را به غیر از دوستی با اهل‌ بیت اجری نمی‌خواهد نمک از سفره‌اش برداشتی، مشکن نمکدان را ولی چندی‌ست زهرا روز و شب از گریه بی‌تاب است علی این روزها باید بسازد بیت‌الاحزان را علی، شب با چراغی خانه‌ها‌ی شهر را می‌گشت ملول از دیو و دد‌ها آرزو می‌کرد انسان را نَفَس در سینه‌ام تنگ است، از این ماجرا بگذر مجالی تا فدای نَفسِ پیغمبر کنم جان را همین کافی‌ست مقبول تو باشد بیتی از شعرم که لبخند تو زیبا می‌کند اشعار حَسّان را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3385@ShereHeyat
🌹بخش دیگری از مثنوی شیعه نامه مرحوم محمدرضا آقاسی🌹 «ز احمد تا احد یک میم فرق است جهانی اندر این یک میم غرق است» یقیناً میم احمد میم مستی ست که سرمست از جمالش مُلک هستی ست ز احمد هر دو عالم آبرو یافت دمی خندید و هستی رنگ و بو یافت اگر احمد نبود، آدم کجا بود؟ خدا را آیه ای محکم کجا بود؟ چه می پرسند کاین احمد کدام است؟ که ذکرش لذت شُرب مُدام است همان احمد که آوازش بهار است دلیلِ خلقت لیل و نهار است همان احمد که فرزند خلیل است قیام بت شکن ها را دلیل است همان احمد که «سَتّارُالعُیُوب» است دلیل راه و «عَلّامُ الغُیُوب»۱ است همان احمد که جانش جام وحی است به دستش ذوالفقار امر و نهی است همان احمد که ختم الانبیا شد جناب «کُنتُ کَنزاً مَخفِیا»۲ شد همان اول که این جا آخر آمد همان باطن که بر ما ظاهر آمد همان احمد که سرمستان سرمد بخوانندش ابوالقاسم *** ۱.اشاره به آیه ۱۰۹ سوره مبارکه مائده. ۲.اشاره به حدیث قدسی. هشتگ:👇👇
👆👆👆👆 🌹علت تالیف کتاب عیون اخبارالرضا شیخ صدوق(ره)🌹
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام فرازی از یک 🔹مبدأ دوران🔹 شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد خط به خط باور تقویم، مسلمان می‌شد شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها مرد، مردی که کمر بسته به پیکار دگر بی‌زره آمده در معرکه یک‌بار دگر تا خودِ صبح، خطر دور و برش می‌‌چرخید تیغِ عریان شده بالای سرش می‌چرخید مرد آن است که تا لحظۀ آخر مانده در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده باده در دستِ سبو بود و نفهمید کسی و محمد خود او بود و نفهمید کسی در شبِ فتنه، شبِ فتنه، شب خنجرها باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند جان پیغمبر خود را سپر خود کردند بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد آیۀ ترس برای چه کسی نازل شد بگذارید بگویم خطر عشق مکن «جگر شیر نداری سفر عشق مکن»... باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید من زبان بسته‌ام و خواجه سخن می‌گوید: «من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم» طاقت ‌آوردن این درد نهان آسان نیست شِقشقیّه‌ست و سخن گفتن از آن آسان نیست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4291@ShereHeyat
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
😷 روایت فتح زندگی یک راه سربالا و سرپایینی است هرکه عاشق ماند، سالم ماندنش تضمینی است بارها گفتم به دل عاشق نشو، نشنید و شد مصرع از من نیست، مال عبرت نائینی است! عاشقی تلخ است گاهی، عاشقی شوریدگی است لیک پایانش به صرف شربت و شیرینی است! عاشقی گفتم، پرستاري مرا آمد به یاد چونکه مثل عاشقی باری به این سنگینی است اعتقاد، ایمان، فداکاری، شجاعت، راستی هر پرستاری خودش یک ترم درس دینی است می‌رسد روزی که می‌آید به کار این روزها غصه‌ها و شادیِ این روزها تمرینی است دل روایت کرد فتح تازه‌ای در پیش روست ساخت این مستند کار شهید آوینی است @mehdi_jahandar