هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
بسم الله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرحسین_کمال_زارع
▶️
جلوه هایت روشنی بخشیده چشم کور را
محو رویت کرده حتی دیدگان حور را
@hosenih
چشم وا کردی پس از آن چشمه ها جاری شدند
زان دو دریا منشعب کردند رود نور را
مثل خورشیدی که می تابد به جان ذرّه ها
سایه افکندی به نور خویش کوه طور را
کرده احیا قلب های از نفس افتاده را
عطر گیسویت برانگیزاند اهل گور را
نرگس مست تو را ساقی که قدری داد شرح
آب کرد از شرم، کم کم دانه انگور را
پیش درگاهت شهان زانوی مسکینی زدند
عزتی دادی سلیمان گونه از بس مور را
لطف فرما خاک پایت کن مرا در راه عشق
یا به نعلینت بدوز این وصله ی ناجور را
@hosenih
جان عالم می رود وقتی که می خندی به ناز
گویی اسرافیل دارد می دمد شیپور را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#یا_علی
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرحسین_کمال_زارع
▶️
جلوه هایت روشنی بخشیده چشم کور را
محو رویت کرده حتی دیدگان حور را
@hosenih
چشم وا کردی پس از آن چشمه ها جاری شدند
زان دو دریا منشعب کردند رود نور را
مثل خورشیدی که می تابد به جان ذرّه ها
سایه افکندی به نور خویش کوه طور را
کرده احیا قلب های از نفس افتاده را
عطر گیسویت برانگیزاند اهل گور را
نرگس مست تو را ساقی که قدری داد شرح
آب کرد از شرم، کم کم دانه انگور را
پیش درگاهت شهان زانوی مسکینی زدند
عزتی دادی سلیمان گونه از بس مور را
لطف فرما خاک پایت کن مرا در راه عشق
یا به نعلینت بدوز این وصله ی ناجور را
@hosenih
جان عالم می رود وقتی که می خندی به ناز
گویی اسرافیل دارد می دمد شیپور را
⏹
© کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
هدایت شده از شهرستان ادب
🔻شه ذوالعطا
(شعری از #امیرحسین_کمال_زارع -اعضاء دوره هفتم #آفتابگردان_ها- به مناسبت شهادت #امام_حسن مجتبی علیهالسلام)
▪️«آیینۀ جمال و جلال خدا، حسن
مبهوت ذات اقدس حق، زابتدا، حسن
سر تا به پا تجلی نور هُدی، حسن
پا تا به سر حقیقت در حق فنا، حسن
در پاسخ «اَلَستُ» سراسر «بلی»، حسن
مهرش کنار چشمۀ چشمش روان شده
کوه کرم، اَريكۀ آتشفشان شده
«حکمش مدار دایره کُنْ، فَكانْ» شده
خِجلتزده سپهر، کران تا کران شده
بر سفرهاش نشسته امیر و گدا، حسن
خاک درش به فرق شهان تاج افتخار
گوید تبارکالله از این خلق، کردگار
چون روی او بدیدم و آن زلف تابدار
«آمَنْتُ بِالَّذي خَلَقَ اللَيلَ وَ النَّهار»
سيّد، زکی، تقی و امین، مجتبی، حسن
افتاده دل به دام سیهزلف در شکن
کز عطر او رسیده نصیبی به هر خُتَن
ما را چه جای صحبت از آن شاه پُر مِحَن
کو بر دلش نشسته دو صد داغ در وطن
وِرد لب غریب به هر کوی «یاحسن!»
نقاش جان! به صفحۀ خاکش حرم بکش
دستی برآر و خط عدم روی غم بکش
پشت فلک ز حُسن حرم نیز خم بکش
خیل مَلَک به درب حریمش خَدَم بکش
هرچند ساکن است در اوجِ سما، حسن
مست شراب جامِ ازل، شاه لَمْ يَزَل
نامش هزار مرتبه «احلی مِنَ العَسَل»
شمشیرِ شيرِ معركۀ شیر با جمل
خيزَد دوباره بانگِ فَفِرُّوا إلَی الجَبَل
تا پا نَهَد به معرکۀ اشقیا، حسن
او را جمال طلعت شمسش زبانزد است
مهرو، کشیدهابرو و گیسو مُجَعّد است
در بُهت رفته عالم و آدم مُردّد است...»
🔗 متن کامل این شعر را در سایت شهرستان ادب بخوانید:
shahrestanadab.com/Content/ID/11716
#شعر_آیینی
☑️ @ShahrestanAdab