هدایت شده از بیسیمچی مدیا 🎬
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعری که اشک همه را درآورد
مالک افتاد زمین، تیغ ولی دست علی است!
احمد بابایی در مراسم شعرخوانی جشنواره عمار که همزمان با شام شهادت سپهبد قاسم سلیمانی برگزار شد، اشک را بر صورت حاضران جاری کرد
#انتقام_سخت
@Bisimchimedia
گم کرده چنان شبزدگان فردا را
خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را
خورشید شدی، دمیدی از نو در خون
خونِ تو مگر به خود بیارد ما را
#مبین_اردستانی
#سردار_دلها
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌹 بال ِ پرسوختگان تاول خود را برداشت
روضهخوان گریه کنان مقتل خود را برداشت
شهر میرفت که در ظلمت خود غرق شود
کشتی راه خدا مشعل خود را برداشت
خوش به حال لب شمشیر شهادت طلبی
که در این آمد و شد، صیقل خود را برداشت
کربلا قصهی امروز من و توست رفیق
کربلا ماضی و مستقبل خود را برداشت
نوعروسی است شهادت که شب حجله فقط
یک نظر چارقد مخمل خود را برداشت
حاج قاسم به رفیقان شهیدش پیوست
گام دوم، قدم اول خود را برداشت
#مهدی_جهاندار
@mehdi_jahandar
حاج قاسم به رفیقان شهیدش پیوست
گام دوم قدم اول خود را برداشت
مهدی جهاندار
#سردار_دلها
تقدیم به سردار رشید اسلام سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
آرزوی موج چیزی نیست جز فانی شدن
هست این فانی شدن،آغاز عرفانی شدن
موج،کی یک جا نشستن را تحمل می کند؟
عشق اقیانوسِ آرام است طوفانی شدن
پیله را بشکن اگر رویای تو پروانگی ست
آزمون سخت یوسف چیست؟زندانی شدن
هیچ کس مثل شهیدان مدافع حس نکرد
حال اسماعیل را هنگام قربانی شدن
همتی مردانه میخواهد میان شعله ها
خواب ابراهیم را دیدن،گلستانی شدن
در وصیت نامه ی پروانه ها آورده اند
مرگ یعنی صاحب یک عمر طولانی شدن
قسمت قاسم همیشه چند قسمت بودن است
عشق یعنی این چنین غرق پریشانی شدن
ما کجا و آرزوی مرگ سرخی مثل او
ما کجا و تاری از موی سلیمانی شدن
میزبان وقتی حسین بن علی شد واجب است
این چنین آماده ی رفتن به مهمانی شدن
#احمدعلوی
#سردار_دلها
🏴 به مناسبت شهادت سرلشگر #حاج_قاسم_سلیمانی
@shere_aeini
در رگ حادثه، خون موج زد، آیینه شکست
شعلهور شد در و دیوار حرم، سینه شکست
خون مالک به زمین ریخت، خبر سنگین است
بعد مالک، به تن حوصله، سر، سنگین است
اشک آغاز جنون است، تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
خون ما وجه سلوک است که سالک باقیست
کشته شد مالک اگر، غیرت مالک باقیست
شعلهور بود و به ققنوس، توسل میکرد
تشنه لب بود و لب آب تحمل میکرد
وسط معرکه غوغاست، جنون میرقصد
مالک انگار که در برکه خون میرقصد
شعلهور بود درِ خانه، لگد بر در خورد
داغ، مسمار شد و بر جگر حیدر خورد
شعلهور بود خبر، دل به صدا آمده است
خبر ار مصحف امّ الشهدا آمده است
سنگ باران شده قاسم، شده دل، خونینتر
این چه زخمی ست که باشد ز عسل شیرینتر
وسط معرکه غوغاست... شکسته بالش
آمده مادر سادات به استقبالش
جلوه آیینه طلب شد غزلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی بغلش کرد خدا
چه بگویم به چه حالی یل ما را کشتند
قبله باقی ست فقط قبله نما را کشتند
قبله باقی ست، خدا هست، بگو با صهیون
صد چنین قبله نما هست بگو با صهیون
عاقبت مدح جنون، خون به پر و بال کشید
روضه قاسم ما نیز به گودال کشید
بت بگو، بی سروپا باش، سراپا تبریم
چند سالی ست که ما منتظر این خبریم
کدخدا را برسانید! زمان، مستِ علی ست
مالک افتاد زمین، تیغ، ولی دست علی ست
کدخدا را برسانید که خون ارزان نیست
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
کدخدا را برسانید که حق تابنده ست
مالک افتاد ولی خشم مقدس زنده ست
زخم شمشیر اگر خورد به شیران... باشد
حاج قاسم یکی از مردم ایران باشد
چلهای هست که سردار... نه بی سر شدهاند
همه مردم ما مالک اشتر شدهاند
دل ما سوخت در این روضه؛ خبر سنگین است
باکی از کشته شدن نیست، سعادت این است
مالک افتاد زمین، قیمت حسرت چند است
خوش به حالش که علی از دل او خرسند است
نوبت روضه قاسم شد و جولان دادند
روضه خوانها خبر از سم ستوران دادند
یا علی، اهل حرم دست به دامان تو اند
مالک و قاسم هر عهد، شهیدان تو اند
قنفذ از یک طرف و حرمله از سوی دگر
بازهم در وسط معرکه، آهوی دگر
خبر تازه، سر قافله آوار شده
فاطمه پشت در خانه، گرفتار شده
اشک آغاز جنون است! تماشا سخت است
دیدن بغض علی در غم زهرا سخت است
سر صبحی دم از آن زلف پریشان زدهایم
اول روضه گریزی به شهیدان زدهایم
مرگ بر بی کسی و واهمه! بر عشق درود
تشنه جان داد حسین ابن علی بین دو رود
تشنه جان داد نسوزد سر گیسوی حرم
نگران بود حرامی نرود سوی حرم
وای اگر آبروی قوم غدیری میرفت
وای اگر دختر ارباب اسیری میرفت
روضه خوان گفت شبی خیمه به غارت رفته است
روضه خوان گفت که زینب به اسارت رفته است
خطبه خوان زینب کبراست بگو با صهیون
کربلا آخر دنیاست بگو با صهیون
در عطش چاره همین بود که دریا باشیم
ارباً اربا شده اکبر لیلا باشیم
سامرا تا به حلب جمع پریشانی بود
تیغ خیبر شکنی، ارث سلیمانی بود
سر طوفان شب بی حادثه بر شانه ماست
ابرها مرز ندارند سفر خانه ماست
غرش ماست که از شط مصاف آمده است
صاعقه دور سر ما به طواف آمده است
کدخدا را برسان! جلوه به زخم آکنده ست
خون ما بتشکنان، گور بتان را کنده است
زخم و خون آرزوی ماست، بگو با صهیون
زخم ارثیه زهراست بگو با صهیون
صبح صادق زده و ضربت آخر مانده ست
راه باز است اگر سیدعلی فرمانده ست
اشک من حسرت محض است پر از فریادم
کشته شد یار ولی؛ یاد بتول افتادم
گریه کردیم ولی عقده ز دل باز نشد
مگر از پشت در خانه غم آغاز نشد
خواست آن فرصت عهد ازلی را نبرند
فاطمه پشت در آمد که علی را نبرند
کدخدایان نجس سرّ مگو را کشتند
یک نفر یار علی بود که او را کشتند
شعله بر بال و پر روح الامین افتاده
سوره کوثر قرآن به زمین افتاده
آن طرف نعره یک بی سروپا میشنوم
این طرف از پس در فضه بیا میشنوم
شعلهور شد حرم و معجر زهرا هم سوخت
روضه خوان گفت که موی سر زهرا هم سوخت
🔸شاعر:
#احمد_بابایی
_______________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
#سردار_دلها
از غزه گذشتیم و رسیدیم به حیفا
ما را غم صبرا و شتیلاست حریفا!
نامرد حریفی و تو یک روز می افتی
در پای زن و کودک ما خوار و خفیفا
جز کشتن و خونریزی و آشوب چه کردی؟
یا ایها الانسان که جعلناک خلیفا
شیطان بزرگ از مَكَرَ الله چه دانی؟
تو کان ضعیفایی و او کان لطیفا
یک روز می آید که درآن بیت مقدس
یاران به نمازند ردیفاً به رديفا
در باد تکان می خورد و بیرق مهدی است
ديناً قِيَماً مِلَّة مظلومَ حنيفا
مهدی جهاندار
#سردار_دلها
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🚩 انتقام مقدّس
شگفتا بلندای با خاک یکسان
بلندا شگفتای با خاک یکسان
چه زیباست از پهلوانان تواضع
چه غوغاست بالای با خاک یکسان
بمیرم که انگشتری مانده برجا
از آن قدّ رعنای با خاک یکسان
چه کرده است با جان و قلب امیرش
تن اِرباً اِربای با خاک یکسان
عَلم کو؟ عمو کو؟ صفا کو؟ سبو کو؟
چه شد مشک و سقّای با خاک یکسان؟
بنازم نماز شب زینب است این
صبور و شکیبای با خاک یکسان
چه ننگ است دلخوش به بیگانه بودن
گدای دو امضای با خاک یکسان
اگر کفرِ تکفیر باطل نمی شد
چه می کرد دنیای با خاک یکسان،
کِنشت و کلیسای در خون شناور
یهود و نصارای با خاک یکسان
تبر هر زمان دست اهلش بیفتد
چه زیباست بُتهای با خاک یکسان
عصا بود و موسی و فرعون و هامان
خدا بود و دریای با خاک یکسان
چه زود است آن اتّفاق مبارک
شیاطین رسوای با خاک یکسان
چه سخت است آن انتقام مقدّس
تلآویو و حیفای با خاک یکسان
#مهدی_جهاندار
@mehdi_jahandar
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
✅ انتقام آسان!
بای بسم اللهِ بسم اللهِ قاصم بود این
انتقام بند کفش حاج قاسم بود این
تا بدانی انتقام سخت ما در حدّ چیست
سیلی بسیار آرام و ملایم بود این
ظلم را آسان نمی گیریم، پاسخ می دهیم
پاسخی دندان شکن با ظلم ظالم بود این
مردک دیوانه بیمار است، موی خویش را
زرد کِی می کرد اگر یک ذرّه سالم بود این؟
تا یقین داند که دوران بزن دررُو گذشت
ما زدیم و او تماشا کرد؛ لازم بود این
ما مراسم ها برای او تدارک دیده ایم
فشفشه باران آغاز مراسم بود این
رهبر ما با امام عصر دارد ارتباط
جمله ای از آیت اللهِ مکارم بود این
حاج قاسم از علامات ظهور است ای رفیق
این شهادت نیز آری، از علائم بود این
#مهدی_جهاندار
#زهرا_سپهکار
@mehdi_jahandar
گرد و خاکی کردی و بنشین که طوفان را ببینی
وقت آن شد قدرت خون شهیدان را ببینی
می رود تابوت روی دست مردم، چشم وا کن
تا که با چشم خودت فرش سلیمان را ببینی
پاشو از پای قمارت! روی دور باخت هستی
پاشو! باید آخرین اخبار تهران را ببینی
گوش کن! این بار حرف از مرگ شیطان بزرگ است
رو به خود آیینه ای بگذار شیطان را ببینی
خواب را دیگر حرام خود کن از امشب که باید
باز هم کابوس موشک های ایران را ببینی
رازها در ذکر بسم الله الرحمن الرحیم است
وعده ها داده خدا، باید که قرآن را ببینی
قول دادیم انتقامی سخت می گیریم، بنشین
تا که فرق قول کافر با مسلمان را ببینی
محمدحسین ملکیان
#انتقام_سخت
#سردار_دلها
نقل زَمَخشَري ست كه روزي ابولهب
يك سنگريزه جانب احمد روانه كرد
ريگي - به طول و عرض نخود- در كَفَش گرفت
از روي كين، نبي خدا را نشانه كرد
تبّت يدا أبي لهب از آسمان رسيد
فوراً لهيب خشم الهي زبانه كرد
فرمود: هر دو دست وي از تن بريده باد
نفرين بر آنكه اين عمل ظالمانه كرد
يك دست او فقط به كمين نبي نشست
خشم خدا به دست دگر هم كمانه كرد
با اين حساب، كيفر اهل سقيفه چيست؟؟
حق كسي كه حمله بر اين آستانه كرد؟
قرآن اگر هنوز مي آمد چه مي نوشت؟
در وصف آنكه خون به دل " اهل خانه" كرد
با مصطفى نكرد در آنجا ابولهب
با فاطمه هرآنچه كه اهل زمانه كرد
دشمن ، تقاص لات و هبل را ازو گرفت
كار علي و باغ فدك را بهانه كرد
با هر دو دست، بست و شكست و كشيد و كشت
جان بتول را هدف تازيانه كرد
"آتش به آشيانه ي مرغي نمي زنند"
نفرين بر آن كه شعله در اين آشيانه کرد
محسن رضوانی
#فاطمیه
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت
سربند یازهرای محسن غرق خون بود
سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
باید به یاران شهیدم می رسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل می داد و خنجر داشت می سوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
::
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت
حسن بیاتانی
#فاطمیه