سرگشته را دیار غریب و وطن یکی است
سرهای مست را نی و طشت و بدن یکی است
همچون حبیب جان دَهَم پیش از شهادتت
صد بار مرگ در نظر مُمتَحَن یکی است
آری اگر حسین به عـالــم یگانه هست
سوگند بر خدای احد رب من یکی است
در پیش چشم فاطمه منصب ملاک نیست
مداح و کفش جفتکن و سینهزن یکی است
زینب به جان خرید بلاهای خانه را
یعنی کَسایِ روی سر پنج تن یکـی است
هرچند، چند بی حرم این خانواده داشت
اما در این میان فقط بیکفن یکی است
آمیخت خون لاله به خون گِل حسن
بنگر به قتلگاه ،حسین و حسن یکی است
غارت نشد به زعم من از تن لباس او
کز لطف نعلها، تن با پیراهن یکی است
فرقی نمیکند به کجا نیزه میزنند
در چشم خصم سینه و قلب و دهن یکی است
نوكر نوشت:
حـسیـن جـان
من که بیدعوت و سرخود نرسیدم به حضور
من سفارش شدهی #حضرت_مــادر باشم
مادرت داد به من درس حسین جان گفتن
مادرت یاد به من داد، که نـوکــر باشم
صلي الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
دفاع همچنان باقیست
Eitaa.ir/Defa_baghist
💐میم مثل #مهر_مادر
که #آرام_جان است
و ما دست به دامان اوییم
#دریاب_مارا....!
💐 #حضرت_مادر(سلاماللهعلیها)
مجمع رهروان شهرستان تبریز
ble.ir/join/NmQwNTU0Nm
اين اشکـها براى تو مرهم نمى شود
چيزى ز غصه هاى دلت كم نمى شود
با من بگو عزيز دلـم راز #كـوچه را
غير از #على به راز تو محرم نمى شود
جارو نزن به خانه، براى تو خوب نيست
پهلو شكسته اين همه كه خم نمى شود
#زهـرا بيا و غصه ى ما را تمام كن
#زينب حريف اين همه ماتم نمى شود
ظهر دهم #حسين تنش زير دست و پاست
لب تشنه مانده است، كفـن هم نمى شود
#نـوكــر_نـوشــت:
#حضرت_مادر
بـه نگـاهِ مـادرانه هـوسـی مُـدام دارم
همه یِ وجود خود را ز مدینه وام دارم
برو ای نسیمِ رحمت، سفری به کویِ زهرا
و بگـو که مـن از اینجا به شما سلام دارم
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_فرید_کاویان_لـرد
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
دامنِ چشمِ من از گریه به دریا اُفتاد
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
باز هم خاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ من باز بر آن كوچهی غمـها اُفتاد
یادِ آن کوچه که با مادر خود میرفتم
به سَرَم سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و در دلِ آن وانفسا
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
آنچنان زد که رَهِ خانهی خود گُم كردیم
آنچنان زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
گاه می خورد به دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زخمی شده از کار تماشا اُفتاد
من از آن دست کشیدن به زمین فهمیدم
گوشواری که شکسته است در آنجا اُفتاد
شانه ام بود عصایش ولی از شدت درد
من قدم خم شد و او هر قدم اما اُفتاد
#نـوكــر_نـوشــت:
#حضـرت_مـادر
از سینه دگــر آه شــرر بار نکش
برخیز ولـی منت دیـوار نکش
مـن شانه نخـواستم به جـان بابا
از دست شکسته این قدر کار نکش
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #دوشنبتون_امام_حسنی
#به_یاد_شهید_مدافع_حـرم_عـلـی_سیـفـی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم