eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
842 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای ارجعی پیچیده ست یا ایّتها النفس بیا برگردیم 📸شهيد مدافع حرم 🔹جانمحمد علی پور🔹 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
راه میان بُر رسیدن به خدا است کار خاصی لازم نیست بکنیم کافیست کارهای روزمره مان را به خاطر انجام دهیم اگر در این کار زرنگ باشی شک نکن ، بعدی تویی... https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
آمدم تا درس ، از مڪتبِ بَرگیرم.. تا یادم بماند، شیرین‌تر از نیست؛ و بهاے لقاء به حق، بذل همین ‌است...
تصویر مزار شهید مدافع حرم در گلزار شهدای علی بن جعفر قم پس از حدود ۴۰ روز از شهادت ایشان 📿هدیه به روحشان
❣شهید احسان کربلایی پور متولد ۱۳۵۹ و از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که همراه با شهید سعیدنژاد در حمله هوایی رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. وی اصالتا اهل خوزستان بود که وصیت کرده بود در کنار شهید لطفی نیاسری به خاک سپرده شود. از وی نیز سه فرزند به نام های عباس ، محمدصادق و فاطمه به یادگار مانده است. احسان کربلایی‌پور به همراه مرتضی سعیدنژاد در حمله جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به حومه دمشق به شهادت رسیدند و پیکر پاک آنها در معراج شهدای تهران مورد استقبال خانواده، همرزمان و دوستانشان قرار گرفت. روابط عمومی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اطلاعیه‌ای با اعلام خبر شهادت این دو پاسدار مدافع حرم، تاکید کرد که رژیم صهیونیستی بدون شک تاوان این جنایت خود را پرداخت خواهد کرد. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه‌هایی از نور است بغل گرفته نبی سبط اکبر خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان حسن عالمی نمک گیرند عزیز کرده‌ی زهرا “کریم” مشهور است زدست هیچ کسی لقمه نان نمی‌خواهیم کرامت حسنی با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه‌ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم… قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه‌ها داریم مرضیه نعیم امینی 🌹میلاد سبط النبی ، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد 🌺
رواق دل بگشاییم ‏امشب با دعای مُجیر با تَعَالَيْتَ يَا كَريم ؛ يا كَريم کریمانه نگاهمان کن 💠 @bank_aks https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1
: یک فرمانده‌ی خیلی بالایی داریم، نامش امام زمان (عج) است. اگر طوری شود تقصیرِ ماست که ما بدیم و معصیت کار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰❣🔰❣🔰❣ نویسنده: خانم طیبه دلقندی 💥اوایل سال شصت و هشت کم کم اداره امور داخلـی آسایـشگاه دسـت بچه‌های خوديی افتاد . با چند تا از دوستان دانشجو دور هم نشستیم و تـصمیم گـرفتیم از شـر نامدار راحت شویم . متأسفانه نامدار پیشدستی کرد. رفقا شناسایی شدند و بعـد هم زندان و شکنجه . فردای آنروز مشغول کار در آشـپزخانه بـودم کـه نگهبـان صـدایم زد . فهمیدم کاسه‌ای زیر نیم کاسه است . توی جیبیم دعای کمیل داشتم . بـه سـرعت آنرا خالی کردم و بیرون رفتم . کاغذي دست نگهبان بود . علاوه بر اسـم مـن، نـام چنـد نفـر دیگـر از آشپزها نوشته شده بود آنروز کار ما در آشپزخانه تمام شد . هوا سرد بود . به صـف‌مان کردنـد و آن قدر با دمپایی بر دست‌ها و صورتهای ما زدند که ورم کرد و کبود شد . ••• در بند سه ، گال خیلی شایع شده بود . طبق دستور، اسـرا بایـد هـر روز پتوها را بیرون می‌بردند و عصر به آسایشگاه بر می‌گرداندند . از طرفی دکتر دستور داده بود کـه بیمـارهـا بـا شـورت در هـوای آزاد محوطه قدم بزنند. در این بند ، بیشتر اسـرا بـسیجی بودنـد و تـن بـه ایـن کـار نمی‌دادند. براي رفع مشکل از استخبارات بغداد افسري را فرستادند . یکی از بچه‌ها، پسر نوزده ساله ای بـود بـه نـام سـعید راسـتی از اهـالی اهواز. آنروز نگهبان هر چه سعی کـرد شـلوارش را بیـرون بیـاورد نگذاشـت . عاقبت افسر استخباراتی گفت : - ولش کنین ببینم حرف حسابش چیه؟ سعید بدون ترس و با شجاعت گفت : - شما می خواین مرض جسمی منو درمان کنین اما غافل از این هستین که به بیماري روحی مبتلا میشم ! افسر چند لحظه به فکر فرو رفت . بعد از این ، مـدتی نگـاهش کـرد . بـاسکوت تسلیم او شد. در این موارد عراقی ها نمی‌خواستند خیلی با احـساسات بچه‌ها بازي کنند. چون احتمال شورش و دردسر وجود داشت . عکس بزرگی از صدام مقابل اتاق نگهبان ها بود. یکی از بچه‌ها گـردنش را با تیغ بریده بود. مسأله بیخ پیدا کرد و سر و صدا تا استخبارات بالا گرفت . افسران رده بالا می رفتند و مـی آمدنـد و پـرس و جـو مـی کردنـد ولـی نتوانستند کسی را دستگیر کنند . براي همین ناچار شدند چهار تا از نگهبانهـای مسئول بند را اخراج کنند . ••• سه روز قبل از ماجراي سعید ، به بند دیگري منتقل شدم . مـسئول ایـن بند از بد روزگار نامدار بود . بعد از سه روز، با کمک بچه‌ها نامـدار را بـر کنـار کردیم. به این ترتیب که به عراقی ها فهماندیم نامدار باج گیری می کند و گـاهی هم دزدی. آنها با این کار ها برخورد می کردنـد و همـین مـسأله مـا را از شـر نامدار راحت کرد . او مثل مار زخمی به خود می پیچید و منتظر بود زهرش را به من بریزد . روزي که سعید حاضر نشد جلو بقیـه لخـت شـود ، افـسر هـاي عراقـی مرتـب می‌رفتند و می آمدند. نامدار براي خودشیرینی و چاپلوسـی مرتـب بـه بچه‌هـا خبردار می‌داد. صبرم لبریز شد و با عصبانیت به او گفتم :تا کی میخواي نوکري و جاسوسی کنی؟ نامدار برگ برنده دسـتش افتـاد . چـشم هـایش از شـادي بـرق زد و بـه سرعت به نگهبان گزارش کرد . آنها از نامدار منتظرتر بودند . از مـاجراي جبـار دلپری داشتند و حالا وقـت انتقـام رسـیده بـود . زنـدان انفـرادی انتظـار مـرا می‌کشید. https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1 🔰❣🔰❣🔰❣🔰
🍀 او به من که عمر تو شود ختم شهادت 🍀گفتمش ، عشوه نریز کنم مِهر و صداقت؟ 🍀یک باره شد از قشنگش اشک جاری 🍀 گفتا که و تو و میقات و شفاعت 🔰 https://eitaa.com/joinchat/2216820748Cfb12fb35c1