eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.4هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
844 ویدیو
20 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت پدر شهید 👇 سید حسن موسوی پدر نخستین شهید مدافع حرم خوزستان درباره پسرش نکاتی جالب توجهی به خاطر دارد: «شهید سید مهدی موسوی سفارشات زیادی داشت ولی مهمترین آنها تاکید بر پیروی از ولایت بود و همیشه می‌گفت که در راه ولایت باشید و در این مسیر حرکت کنید. می‌گفت که حتی اگر زمانی خدای ناکرده من نیز از راه ولایت منحرف شدم و در مسیر دیگری رفتم شما راه ولایت را ادامه دهید و این مسیر را رها نکنید که سعادت در این راه است. همیشه بر پیروی از منویات حضرت امام خامنه‌ای تاکید داشت و می‌گفت که هر چه رهبر و مقتدای ما گفتند و یا حتی به آن اشاره‌ای داشتند همان است و باید اجرا شود.» بیشتر وقتش را در مسجد محله و یا پایگاه بسیج می‌گذراند، هیچ‌وقت مسائل کاری‌اش را بازگو نمی‌کرد و در جواب همه سئوالات نسبت به کارش می‌گفت: همین جا در محله هستم و در کنار دوستان و یا حرف تو حرف می‌کرد و جواب نمی‌داد. @defae_moghadas2
روایت پدر شهید: ادامه👇 بسیار مردم‌دار بود، همه تلاش خود را به کار می‌گرفت تا کار مردم را انجام دهد، بسیار دلسوز و مهربان بود و برای یاری رساندن به خانواده‌های بی‌بضاعت همه تلاش خودش را می‌کرد تا قدمی هر چند کوچک برایشان بردارد. همسر شهید سید مهدی موسوی هم خاطرات خوبی از دارد: «به یاد ندارم در طول زندگی مشترک کلمه‌ای دروغ از سید شنیده باشم. ارادت خاصی نسبت به اهل بیت(ع) داشت و روضه حضرت زهرا(س) را خیلی دوست داشت. حتی بعد از شهادت هم به خواب یکی از دوستان مداحش می‌رود و می‌گوید روضه حضرت زهرا(س) را بخوان.» در سالروز شهادت ائمه اطهار(س) لباس مشکی می‌پوشید. عاشق زیارت امام رضا(ع) بود و می‌گفت احساس می‌کنم هر وقت به زیارت می‌روم جزو عمرم حساب نمی‌شود. همیشه حق را می‌گفت و از گفتن حق هم هیچ واهمه‌ای نداشت. رضایت من و پدر و مادرش برایش بسیار مهم بود و همه تلاشش را هم در این مورد می‌کرد. اگر گذرتان به گلزار شهدای اهواز می‌افتد در قطعه دو به زیارت شهید سید مهدی موسوی هم بروید و دقایقی را در کنار تربت پاک او که در نزدیکی تربت پاک شهید بیژن ماسوریان است خلوت کنید زیرا که خداوند تبارک و تعالی در سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹ وعده داده که وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ. @defae_moghadas2
❣مادرم شما می‌دانید که امانتی بودم نزد شما و چه خوب که این امانت را به وقت تحویل دادید. به خدا سوگند که تو را در این دنیا بیشتر از هرچیز دوست می‌داشتم، ولی جهاد در راه خدا و شهادت را ترجیح دادم، و این باید بسی مایه افتخار باشد برایت، که توانسته بودی همچون فرزندی تحویل مکتب اسلام بدهید، و امیدوارم که فاطمه گونه باشید. از همه می‌خواهم به ارگانهای انقلابی همچون سپاه و بسیج و جهاد سازندگی و همچنین روحانیت احترام کنید و از آنها حمایت کنید و بدانید ابرقدرت‌های جنایتکار نمی‌گذارند که ما راحت باشیم و راهی که من رفته‌ام راه تمام مسلمین جهان است. من هر وقت در میان این بسیجیان قرار می‌گیرم دل از دنیا می‌کَنم و دوست دارم در میان آنان باشم. بسیجیانی که از شهرهای دور و نزدیک در این جبهه گردآمده‌اند تا از خاک اسلامی دفاع کنند. 🌷شهید: فرامرز خنیاب پور تاریخ ولادت: 9/4/1338 تاریخ شهادت: 6/9/1366 محل شهادت: ارتفاعات گرده رش نام عملیات:نصر هشت @defae_moghadas2
❣راه تو می‌طلبد؛ مرد کیست ؟ تیرماه ۱۳۶۵؛ قلاویزان 📷 عکاس : سیدمسعود شجاعی طباطبایی @defae_moghadas2
🔺حوالی ظهر بود؛ گرما بیداد می کرد؛ دشمن که از ارتفاعات قلاویزان تارانده شده بود با تمام قوا سعی در باز پس گیری ارتفاعات داشت؛ نور آفتاب به سود آن ها بود؛ رزمنده ها که تمام شب مشغول عملیات بودند در این ساعات؛ کمی خسته به نظر می آمدند. تدارکات نرسیده بود و بچه ها تشنه بودند. 🔺در جاییکه فرمانده مقرر کرده بود؛ خسته و تشنه کیسه های شن را پر می کردند تا از گزند ترکش های توپ و خمپاره در اَمان باشند. سنگرها بدون سقف بود؛ چون نه فرصتی برای این کار بود و نه خبری از تدارکات بود. 🔺دوربینم را برداشتم و برای گرفتن عکس در مسیر خاکریز حرکت کردم. صدای سوت توپ و خمپاره باعث می شد دائم خیز بروم. بچه های رزمنده دیگر به خوبی با این صداها آشنا هستند. گوش ها عادت می‌کند و می‌توانی بفهمی که این صدای توپ از طرف خودی‌هاست یا دشمن؛ تا بیجا خیز نروی! 🔺نمی دانم برای چند دقیقه چه شد که عراقی ها جهنمی به پا کردند و آنچنان آتشی روی ما ریختند که مدتی درازکش روی زمین ماندم و با اصابت هر خمپاره و توپ؛ بالا و پایین می شدم. کمی آرامش که ایجاد شد بلند شدم تا اطرافم را بینم. در ابتدا دود حاصل از این همه انفجار و خاک؛ باعث شد درست متوجه اوضاع نشوم؛ گوش هایم تقریبا چیزی نمی‌شنید؛ به نظرم آمد که زمان از حرکت باز ایستاده و متوقف شده؛ از موج انفجارها کمی گیج بودم. 🔺دیدم بچه های زیادی به روی زمین افتاده اند؛ در همین زمان نگاهم به صورت نوجوانی افتاد که صورتش از برخورد خمپاره به نزدیکیش سیاه شده بود و ترکش‌های آن تمامی صورتش را گرفته بود. بی اختیار دوربینم را بالا آوردم و عکسی از او گرفتم. در حال حرکت بود و برای اینکه به زمین نیفتد از لبه های سنگرهای شنی کمک می‌گرفت. جلو رفتم؛ صدای زمزمه اش را می شنیدم؛ به آرامی می گفت: 🕌 🌴 😭😭 🔺وقتی به او رسیدم دیگر رمقی برایش باقی نمانده بود و به زمین افتاد. او را به آرامی بغل کردم؛ همچنان نجوا می کرد. با تمام وجود امدادگر را صدا زدم. صورتش را بوسیدم و به او گفتم :عزیزم؛ فدات بشم؛ چیزی نیست و نا امیدانه برگشتم و باز امدادگر را به یاری خواستم. 🔺حالا اشک هایم با خون های زلال او در هم آمیخته شده بود؛ دیگر نجوا نمی کرد و به آسمان چشم دوخته بود. امدادگر آمد؛ اما ... لحظه ای بعد گفت: "کاری از دستم بر نمی یاد؛ شهید شده؛ برادر زحمت می کشی ببریش معراج شهدا ...! (معراج شهدا جایی بود که وقتی بچه ها شهید می شدند؛ آن ها را کنار هم می گذاشتند تا بچه های گردان تعاون آن ها را به عقب منتقل کنند.) 🔺در حالیکه تمام بدنم می لرزید او را بغل کردم؛ انگار فرشتگان زیر پیکر پاکش را گرفته بودند. آنقدر سبک بود که به راحتی در بغلم جای گرفت و از زمین بلندش کردم. امدادگر با دست؛ محل معراج شهدا را نشان داد. قبل از اینکه او را در کنار سایر شهدا بگذارم؛ صورتش را بارها و بارها بوییدم‌ و بوسیدم؛ به خدا؛ بوی عطر گل یاس می‌داد... ✍🏻 راوی: عکاس دفاع مقدس سید مسعود شجاعی طباطبایی 📆 ۹ تا ۱۹ تیرماه ۱۳۶۵ - سالگرد عملیات کربلای یک — آزادسازی مهران 🇮🇷 یاد شهدا؛ کمتر از شهادت‌ نیست ... @defae_moghadas2
❣من نیز هم اکنون قدم به میدان جهاد و آزمایش گذاشته‌ام. آمده‌ام که نه تنها جهاد اصغر را انجام دهم بلکه امید آن دارم که به همراه آن نیز جهاد اکبر را بخوبی در خویش به انجام برسانم. در این راه یا به فیض شهادت می‌رسم که پیروزی است و یا با پیروزی برمی‌گردم. اگر شهید شدم امید آن دارم که شهادتم جز برای رضای خدا برای چیز دیگری نباشد.در صورت رسیدن به قله رفیع شهادت پیام من این است که همچون گذشته امام و انقلاب که راه اسلام راستین است را یاری کنید و دست از اختلاف و تفرقه ها بردارید و در مسائل اصلی کشور و اسلام عزیز مصمم باشید. 🌷شهید: محمد راهی تاریخ ولادت: ۱۳۴۰/۱/۲۸ تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۱۱/۱۱ محل شهادت:پادگان شهید بخردیان بهبهان @defae_moghadas2
❣جمله تاریخی و جاودانه شهید رمضان که روی سنگ مزارش هم نوشته‌اند : « ما امامت و ولایت فقیه را این طور شناخته‌ایم که اگر گفت نفس نکشید دهانمان را می‌بندیم و نفس نمی‌کشیم » 🌷 هدیه به ارواح طیبه همه شهدا فاتحه وصلوات @defae_moghadas2
❣در آشپز خانه مشغول كار بودم. در حال و هواي خودم بودم كه شنيدم محمد رضا بلند گفت مادر. نگاه كردم ديدم در درگاه ايستاده بود. وارد آشپزخانه شد و شروع كرد دورم چرخيدن. مي گفت مادر حلالم كن، مادر حلالم كن. گفتم آخه چه كار كردي كه من بايد حلالت كنم؟. گفت اول شما بگو حلالت كردم بعد من مي گم. گفتم خوب،‌حلالت كردم. بگو چه كار كردي. گفت: وقتي آمدم شما را صدا كردم. متوجه نشديد براي همين، ‌با صداي بلند دوباره شما را صدا كردم. حلالم كنيد اگر صدايم را روي شما بلند کردم. 🌷قبل از کربلای 5 بود. در مقر شهید قطبی بودیم. نیمه شب دیدم مسعود بلند شد. خیلی احتیاط می کرد که کسی را لگد نکند، ناگهان تعادلش بهم خورد، برای اینکه روی کسی نیافتد، مجبور شد پایش را روی پای من بگذارد. پایم را جمع و تظاهر به درد کردم، در حالی که آرام می خندیدم. کنارم نشست. سرم را در آغوشش گرفت و شروع به بوسیدن کرد و آرام در گوشم گفت: تو رو خدا ببخشید، حلال کنید. دیدم موقعیت خوبیه، گفتم: به شرطی که اگه شهید شدی، اول فراموش نکنی دوم شفاعتم کنی. راضی شد. دستم را گرفت و با هم بلند شدیم و برای وضو بیرون رفتیم. مسعود به نماز شب قامت بست. دو رکعت اول را خواندم، نگاهی به مسعود کردم که با حس و حال عجیبی نماز می خواند که از دیدنش لذت می بردم. یک لحظه به خودم آمدم دیدم صدای اذان صبح می آید و من آنقدر محو نماز خواندن مسعود شده بودم که یادم رفت نماز بخوانم! 🌸🌷🌸 هدیه به شهید محمدرضا( مسعود) عقیقی صلوات- شهدای فارس @defae_moghadas2
قسمتی از وصیت‌نامه عارفانه شهید دکتر مصطفی شهیدزاده: خدایا فقط بر تو توکل می‌کنم و زندگیم را در راه تو ادامه می‌دهم. من نمی‌خواهم مأیوس از لطف بی پایانت شوم و امیدوار به فضل و کرمت هستم، خدایا چه بسیار که توبه شکستم، چه بسیار از کارهایی که منع کرده بودی، انجام دادم چه خطاهایی که نکردم و چه ستمهایی که به خلقت روا نداشتم، مرا به بزرگی خودت مورد عفو قرار بده. خدایا کمکم کن تا در این لحظه و همه لحظات تو در نظرم باشی و آنی از تو غافل نباشم تا کاری خطا از من سر نزند، خدایا تو وعده دادی که هر که بخواهد در راه تو باشد تو کمکش می‌کنی و او را هدایت می کنی، خدایا مرا به عقوبات اعمالم شکنجه مکن، خدایا تنها به آن امیدوارم که هر کار اشتباهی و خطایی از من سر زده تو از نیتم آگاه بودی و من آن قسمت کارهای خطا و ستم‌هایی که بر دیگران از طرف من روا شده به نیت بد نبوده و از همه آنهایی که این ستم برآنها روا شده معذرت و طلب عفو می نمایم. 🌷شهید: دکتر مصطفی شهیدزاده تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۳/۲ تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۲/۲۸ محل شهادت: دارخوین @defae_moghadas2
❣شهید علاقه عجیبی به قرائت قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه و دعای فرج داشت و در آخر هر نماز آن را با صدایی زیبا می‌خواند. از اسراف به شدت دوری می‌کرد و لباس ساده می‌پوشید. او به دنیا و تجملات آن علاقه نداشت و همیشه برگه‌های سرود های انقلابی و سوره‌های کوچک قرآن و احادیث در جیب خود داشت و همواره آن را زمزمه می‌نمود. علاقه شدیدی به مسجد داشت و نمازهای خود را در مسجد می‌خواند. او بسیار شجاع و نترس بود و در برابر دشمن لحظه‌ای در خود ترس و واهمه راه نمی‌داد. او عاشق شهادت بود و از روزی که به عضویت سپاه در آمد خود را مهیا و آماده نموده بود.... ✍ حسین کرم نسب برادر شهید شهید: رضا کرم نسب تاریخ ولادت: ۱۳۴۱/۶/۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۷/۲۷ محل شهادت:دهلاویه نام عملیات: پدافندی @defae_moghadas2
❣اگر هزاران ضربت بر فرق من فرود آید که به این وضع کشته شوم، بهتر است که در بستر بمیرم. انقلاب اسلامی ایران هم اکنون در سه جبهه درحال جنگ است جبهه خارجی علیه استکبار جهانی به سرکردگی شیطان بزرگ آمریکا؛ بر علیه دست نشاندگان استکبار جهانی در منطقه و همان کشورهای خلیج فارس؛ جبهه داخلی برعلیه منافقین و گروهک های منحرف. 🌷شهید: حسین نخعی تاریخ ولادت: ۱۳۳۶/۵/۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۹/۱۲ محل شهادت:پل سابله نام عملیات:طریق القدس @defae_moghadas2