❣این دنیا گذرگاهی است که مدت زمانی کوتاه در آن هستیم؛ پس چرا مغروریم. چرا زندگیمان با ذلت و خواری باشد. اگر در نبرد با دشمنان اسلام کشته شویم، پیروزیم و به معراج رسیدهایم و اگر بکشیم هم پیروزیم و در آن دنیا جاودان و سربلند هستیم. شهادت مقام و مرتبهای است بلند و کسی که به خداوند و جهان آخرت ایمان دارد از مرگ هراسی ندارد؛ چون می داند مرگ نیستی و نابودی نیست. شهادت در راه خدا افتخار است و من با آگاهی و اخلاص و صادقانه و با شکیبایی آن را پذیرفته و به زندگی جاودانه آخرت افتخار میکنم.
«قسمتی از وصیتنامه»
🌷 لالهای از لالهزار بهبهان
🌹شهید: جمال شریعت جعفری
تاریخ تولد: ۱۳۴۵/۷/۱
محل تولد: بهبهان
تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۸
محل شهادت: هورالهویزه
نام عملیات: خیبر
محل مزار: گلزار شهدای بهبهان
@defae_moghadas2
❣
❣یادی از سردار جهادگر شهید حاج خلیل پرویزی
🌹 هوا حسابی سرد بود. حاج خلیل مثل بقیه در سنگر اجتماعی می خوابید، دیدم توی سنگر رفت و برگشت سمت نماز خانه!
گفتم: چیزی شده؟
گفت: پتو نبود، برم نمازخانه بردارم.
باهم رفتیم. آنجا هم نبود. به سنگر برگشتیم. دیدیم یکی از راننده کمپرسی ها که تازه آمده بود، دو تا پتو زیر انداخته، دو تا پتو هم رو!
گفتم اخوی یخ نکنی، اینجا سهم هر نفر دو پتو هست. گفت: من تو این سرما با یک پتو خوابم نمیبره!
یکی از پتو ها را از رویش کشیدم. بلند شد آن را از دستم کشید. خواستم پتو را از او بگیرم، خلیل دستم را گرفت که کاری نداشته باشم و چیزی نگویم. یک پتو از جایی دیگر پیدا کردیم و حاج خلیل روی موکت کف سنگر خوابید. صبح بعد از صبحانه خلیل شروع کرد گزارش خواستن از بچه ها که راننده متوجه شد دیشب سهم پتوی فرمانده را برداشته است. شرمنده به حاج خلیل گفت ببخشید، نمی دانستم شما مسئول اینجا هستید.
حاج خلیل مهربان گفت اشکال ندارد. اینجا امکانات به اندازه همه هست، البته اگر هر کس به اندازه خودش استفاده کند.
مأموریت آن راننده 15 روز بود، اما او هم مرید حاج خلیل شد و چند ماه در منطقه و جهاد ماند.
#سردار_جهادگر_حاج_خلیل_پرویزی
( فرمانده عملیات جهاد فارس در دفاع مقدس)
@defae_moghadas2
❣
❣#شهیدیکهامامزمانکفنشکرد🕊⚘
🗯شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمیدونم شعر خودش بود یاغیر..
🌷یابنالزهرا..یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرا در کفن کن.
▫️از بس این شهید به امام زمان عجلالله تعالیفرجه علاقه داشت..به دوست روحانی خود وصیت میکند.اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی..
▫️روحانی میگوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زدهاند.. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است آیا من میتوانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم آنان اجازه دادند..در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است: یابنالزهرا..یا بیا یک نگاهی به من کن... یا به دستت مرا در کفن کن
▫️وقتی این جمله را گفتم، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن. وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند: یکی از شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه شهید شده است باید او را غسل دهی..
▫️وقتی که میخواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد..گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم. من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد !؟باعجله برگشتم و دیدم این شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.. از دیشب نمیدانستم رمز این جریان چه بود. اما حالا فهمیدم.. نشناختم..😔
📚منبع: کتاب روایت مقدس ص۹۶
✍به نقل از نگارنده کتاب"میرمهر"
حجةالاسلام سید مسعود پور سیدآقایی
@defae_moghadas2
❣
❣خواستگاری که آمد، نه سربازی رفته بود، نه کار داشت. خانوادهام قبول نکردند. گفتند: سربازیات را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم. دو سال طول کشید. آنقدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضیشان کرد. کمی بعد از ازدواج، با قانون قد و وزن معاف شد؛ بس که لاغر بود و قدبلند. توی سازمان انرژی اتمی هم مشغول شد. مهریه را خانوادهها گذاشتند؛ پانصد تا سکه. ولی قرار بین من و مصطفی چهارده تا سکه بود. بعد از ازدواج هم همه ی سکه ها را بهم داد. مراسم عقد و عروسی را خانه ی خودمان گرفتیم؛ خیلی ساده.
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن
@defae_moghadas2
❣
❣ #طراح_زبده
🌷فرید همیشه در حال شناسایی مناطق بود. هر بار که به نقشههای دشمن پی میبرد، سعی در خنثی کردن آنها داشت. یکبار به سنگر آمد و گفت: «نیروهای دشمن خاکریزهای مثلثی شکل تشکیل دادهاند. این طرح جدیدی است که آنها اجرا کردهاند. ستون دشمن با کوچکترین عکسالعملی نیروهای ما را محاصره میکند. ما باید قبل از حمله، لودرها و بولدوزرها را به یک ستون آرایش دهیم.
🌷....بعد از زدن خاکریز انحرافی، دستگاهها را خاکریز به خاکریز به جلو هدایت میکنیم تا به نزدیک آنها برسیم. آن موقع کار بچههای رزمنده شروع میشود.» صدای تحسین نیروها در فضا پخش شد. خاکریزها را در شبهای پیش شناسایی کرده بودند. با این نقشه فرید، میتوانستند به جنگ دشمن بروند. حملهها و نقشههای فریدنیا بینظیر بود؛ جهادگری که تلاش میکرد تا به هدفش که برتری اسلام بود برسد.
🌹خاطره ای به یاد جهادگر شهید فرید فریدنیا
@defae_moghadas2
❣
❣عادت داشت اگر یک روز خانه نمیآمد حتماً فردا با یک دسته گل به دیدن همسرش میرفت..
به همسرش گفته بود: تو عشقِ اولم نیستی؛ اول خُدا، بعد سیدُالشهدا، بعد شُما...❤️🍃
#شهید_حمید_سیاهكالی_مرادی
@defae_moghadas2
❣
❣نکتهای از خاطرات همسر سردار شهید حاج اسماعیل دقایقی فرمانده لشکر ۹ بدر
«صبح شهادت»
گفتم:
کاش دستی، پایی میدادی تا پیشم میماندی!
لبخندی زد و گفت:
اگر سر بدهم چه؟
ما فقط سر بدهیم تا از پای بنشینیم!
و رفت.....
حسن تقیزاده بهبهانی
@defae_moghadas2
❣
❣حکایتی از دلاورمردیهای فرمانده شهید صفر احمدی
شهید صفر احمدی وقتی فهميد دشمن تا نزديكی های شوش پيش تاخته و زير آتش دشمن است، به اتفاق جمعي از همرزمانش، در كنار كرخه و 3 كيلومتری شهر شهيدان گمنام، به دفاع از كيان اسلامی پرداخت.
🔺 به گزارش خبرگزاری بسیج شوش؛ در چنین شبی در سال ۶۲ اولین عملیات آبی خاکی نیروهای رزمنده ایران برای تصرف جزایر مجنون و جاده بصره بغداد به قصد تحت فشار قرار دادن شهر بصره از شمال انجام شد.
🔻ارتش عراق وجب به وجب خاک جزایر را شخم زد ، ارتش عراق بیش از یک میلیون گلوله توپ را بر سر رزمندگان مستقر در جزایر فرو ریخت.
🔺یکی از فرماندهان شهید که اسمش الان در ذهنم نیست قبل از شهادت می گفت هرکس در خیبر و جزایر مقاومت کرد اگر در کربلا هم بود مقاومت می کرد.
🔻الخیبر مالخیبر و ما ادراک مالخیبر ، ماجرای مظلومیت ، شجاعت و مقاومت در خیبر را فقط خیبریها می دانند و بس ، سردار رشید سپاه اسلام شهید جوانمرد و دلاور آقا صفر احمدی فرمانده شجاع گردان خط شکن ابوالفضل هم در شب اول این عملیات بال در بال ملائک کشید و به آسمان عروج کرد.
🔺 سالها پیکر پاکش زینت بخش جزایر مجنون بود تا اینکه در دهه ۷۰ تفحص شد و به آغوش مام وطن بازگشت و در گلزار شهدای شوش آرام گرفت ، روح بلند و خدایی همه شهدا خصوصا شهدای عملیات غرور آفرین خیبر و بالاخص روح ملکوتی سردار شهید سپاه اسلام صفر احمدی شاد و قرین رحمت الهی باد.
🌹 یا لیتنا کنا معهم فنفوز فوزا عظیما
✍ حاصلی
@defae_moghadas2
❣