❣مقتل عشق
🌷از ۱۴ ساگی پایش به جبهه باز شد. به سن قانونی که رسید رسماً شد پاسدار، اما هیچ وقت لباس سپاه نمیپوشید و با همان لباس بسیجی خدمت می کرد. می گفتم: چرا لباس سپاه را نمی پوشی؟
با خنده میگفت: من هنوز اندازة این لباس نشدم، هر وقت خدا توفیق و لیاقت پوشیدن این لباس را به من داد، حتماً می پوشم!
تمام خاطراتش یک طرف، آخرین دیدارش یک طرف. تازه از جبهه برگشته بود. گفت: مادر قدر این بازوهای من را بدان و انها را ببوس!
کمی مکث کرد و خیلی جدی ادامه داد: اگه یه وقت دست و پای من فدای حضرت ابوالفضل(ع) شد ناراحت نشی!
دلم ریخت. اما محکم گفتم: فدای حضرت ابوالفضل(ع)، فدا شد که شد، مگه تو از جوون هایی که در جبهه پرپر می شن کمتری.
از شرم سرش را پائین انداخت. برای اینکه رضایتم را نشانش دهم، رفتم صورتش را بوسیدم. خندید و گفت: بلاخره مادرم هم راضی شد.
به دور دست خیره شد و گفت: سه روز جنازم زیرآفتاب میمونه، دست و انگشتم نداره!
رفت. وقتی از جبهه برگشت، چه زیبا حاجت روا شده بود, بدنش با ترکش ها بریده بریده بود. پیکرش را هم بعد سه روز پیدا کردند...
☝راوی مادر شهید
📚منبع: راز یک پروانه!(جلد ۹، مجموعه شمع صراط)
💐🌾💐
هدیه به شهید عبدالواحد نصیرپور صلوات
↘
تولد: 1345- مرودشت
شهادت: 20/1/1367-منطقه عملیاتی والفجر ۱۰
فرمانده گروهان بهداری-لشکر ۱۹فجر
@defae_moghadas2
❣
❣آنان کہ یك عمر مرده اند ،
یك لحظه هم شھید نخواهند شد ..
شھـادت یك عمر زندگے است ،
نه یك اتفاق!!
ای شھدا برای ما حمد بخوانید
کہ شما زنده اید و ما مرده..
تا ابد به شما مدیونیم...
#شهدای_خوشنام
@defae_moghadas2
❣
❣((شهیدی که خلقاً و خُلقاً همانند شهید ابراهیم هادی بود))
🌷داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می کرد. بچه ها به داوود می گفتن: «داوود غزلی»…
🌿علی رغم اینکه یک بار هم شهید هادی را ندیده بود اما او را الگوی خود قرار داد. وی آن چنان از نظر سیما و چهره به ابراهیم هادی شباهت داشت که وقتی وارد مجلس ختم شهید هادی شد او را با ابراهیم اشتباه گرفتند.
🌷شهید عابدی اخلاقا و رفتارا نیز همانند معشوق شهیدش بود. او توانست در اوایل جنگ هیئت رزمندگان با عنوان محبان المرتضی را در کشور راه اندازی کند.
#بخشی_از_وصیتنامه
《بدانید که نه تنها من بلکه تمام شهدا از کسانی که به هر نحوی و در هر لباسی با این انقلاب و امام مخالفت کنند و یا بی تفاوت باشند و امام امت را در این گرفتاری ها و مشکلات تنها بگذارند، نخواهیم گذشت. در خط رهبر قدم بردارید و به پدر و مادرتان احترام فراوانی قائل شوید. با کسانی که در خط رهبر قدم بر نمی دارند و ولایت فقیه را قبول ندارند، قطع رابطه کنید.》
@defae_moghadas2
❣
❣همان روزهای اول جنگ، هشت فروندی با عباس به خاک عراق حمله میکردیم؛ يك دستة چهار فروندي، پایگاه هوایی امالقصر و دستة چهار فروندي ديگر، پایگاه هوایی الشعیبیه را بمباران كرد. در عمليات ديگري يك دستة چهار فروندی، که من لیدر بودم، همراه عباس از بوشهر بلند شدیم و نيروگاه برق الحارثیه را زدیم که تا سالها بصره بهخاطر آن خاموش بود؛ چون نيروگاه بهکلی از بین رفت.
آن روزها ما با این دستههای پروازی و با اشارة یک انگشت کاری میکردیم که چند میلیارد سرمایة عراق در چند دقیقه از بین میرفت؛ شاید بخش عمدة این کار عظیم، که بهنوعی سرعت عراق در حمله و تصرف خاک ایران را کند میکرد، روی دوش عباس بود؛ به این دلیل که بیشترین مأموریتهای برونمرزی و بمبارانها را عباس انجام میداد. برایش زمان استراحت و عصر و شب معنی نداشت.
چون بهصورت شبانهروز در پايگاه بوشهر عملیات داشتيم، همة خانوادهها را از آنجا تخلیه کرده بودیم. همسران خلبانها نبودند كه حداقل لباس پرواز آنها را بشويند. به یاد دارم وقتی عباس پس از گذشت حدود یک ماه لباس سربازی را از تنش خارج کرد، لباسش از بس عرق مكيده بود، صاف ماند؛ گويي آدمي درون لباس وجود دارد!
نیمهشب 12 مهرماه 1359، یک فراگ یا دستورالعمل انجام مأموریت از تهران آمد. گفته شده بود نیروی زمینی ما در شمال خرمشهر میخواهند علیه دشمن وارد عمل شوند، نیاز به منور برای روشنشدن منطقه دارند.
قرار شد یک هواپیما بههمراه منور برایشان بفرستیم تا منورها را روی منطقه خالی کنند. آن شب من و [مرحوم] ابراهیم کاکاوند، که مسئول شب بودیم، باهم مشورت میکردیم که این موقع شب به چه کسی بگوییم؛ ناگهان صدایی در تاریکی گفت: کاکو! مشکلت چی هست؟ من میروم.
صدا صدای عباس بود که همیشه با لفظ کاکو ما را صدا میزد. گوشهای در تاریکی نشسته بود و سیگار میکشید.
گفتم: نه عباس! تو امروز دو تا پرواز رفتی، الان مینیبوس را میفرستم آشیانه، از خوابگاه یکی را میآورد؛
درحالیکه سیگارش را بهسمتی میانداخت، گفت: نه کاکو! کسی را بیدار نکن، خودم میروم.
یک کمکی آوردیم. منورها را زیر هواپیما کار گذاشتیم. ساعت دو شب عباس روی باند رفت و پرید؛ بهعلت شنود دشمن، معمولاً بعد از پریدن با خلبان ارتباط رادیویی نداشتیم. نیم ساعت نگذشته بود که خبر دادند هواپیما در حال برگشت است و عباس نشست؛ به طور بیسابقهای تمام سیستم برق هواپیما ازکار افتاده بود و چون بدون برق هیچ کاری نمیشود کرد، مجبور به برگشت و نشستن شده بود؛ البته این هم از تجربة عباس بود که بدون مشکل، هواپیما را سالم به زمین نشاند.
قرار شد منورها روی هواپیمای دیگر ببندیم و دو خلبان دیگر را بفرستیم. عباس بهسمتم آمد و گفت: کاکو! کار را که کرد! با خندة شیرینی ادامه داد: آنکه تمام کرد!
نمیشد روی حرفش حرف زد. دوباره سوار شد و رفت، منورها را روی منطقه ریخت و برگشت؛ یعنی در طول 24 ساعت، چهار بار پریده بود!
روز بعد خبردار شدیم، آن شب نیروهای زمینی ما هم به بهترین شکل وارد عمل شدند و کار با اطمینان به پایان رسیده است.
راوی امیر خلبان ضرابی
از کتاب شبیه افسانه ها
🌹🌷🌹
هدیه به امیر خلبان شهید عباس دوران صلوات،،
@defae_moghadas2
❣
❣ روایت و فیلمهای واقعی کمتر دیده شده از لحظات حمله به بغداد و شهادت امیر خلبان شهید عباس دوران و اسارت منصور کاظمیان، خلبان کابین عقب شهید دوران...
💠این تصاویر قبل از برگزاری اجلاس کشورهای عدم تعهد در بغداد توسط یک خبرنگار فرانسوی ضبط شده بود...
@defae_moghadas2
❣
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣شهیدی که حضور در صبحگاه را ارث پدر حاج قاسم می دانست اما امروز قرارگاه لشکر در راهیان نور به نام اوست...
🔸در زمان جنگ تحمیلی و در قرارگاه لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در اهواز حاج قاسم با لحن تند و حالت انتقاد به شهید مدافع حرم محمد جمالی گفته بود: صبحگاه لشکر اصلا منظم نیست.
🔹شهید جمالی می گوید: من همیشه به بچه ها می گویم اما آنها نظم را رعایت نمی کنند.
🔸در این حین رزمنده دیگری رد می شود و می گوید جوری از لزوم حضور در صبحگاه حرف می زنند انگار ارث پدرشان است!
🔹حاج قاسم با اندکی ناراحتی توأم با لبخند به او می گوید: تو بیا خودت صبحگاه را دست بگیر و به آن رونق بده من اصلاً مقر لشکر را به نامت می زنم.
🔸النهایه با صحبت های حاج قاسم صبحگاه لشکر رونق می گیرد.
🔹مدتی بعد او شهید می شود و حاج قاسم مقر لشکر را به نام او می زند و امروز مقر لشکر ۴۱ ثارالله کرمان در راهیان نور به نام او ثبت شده و پذیرای زائرین شهدا است.
🔸او کسی نبود
"شهید محمد مهدی کازرونی"
مسئول طرح و عملیات لشکر حاج قاسم...
✅حضور حاج قاسم بر مزار او چه دیدنی است.
💢هدیه به روح مطهر و ملکوتی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و سردار شهید مهدی کازرونی صلوات...
@defae_moghadas2
❣