eitaa logo
حماسه جنوب،شهدا🚩
1.5هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
27 فایل
اینجا سرزمین دل است سرزمینی به بزرگی تاریخ از یاسر و سمیه تا دفاع مقدس و تا آخرین شهد عشق گر خواهان درک آنی......... لحظه‌ای با ما بنشین و جرعه ای سرکش ادمین: @Jahanimoghadam
مشاهده در ایتا
دانلود
19.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 صحنه های بی بدیل از عملیات بزرگ فتح المبین فروردین ۱۳۶۱ @defae_moghadas2
(بخش یازدهم) اسفند ۱۳۶۵ ـ اردوگاه کارون «هذا مقام عائذ بک من النّار» برخیز سحر، ناله و آهی می‌کن/استغفاری ز هر گناهی می‌کن تا چند، به عیب دیگران در نگری؟/یک‌بار به عیب خود نگاهی می‌کن شور و معنویت عجیبی بین نیروها وجود دارد که نظیر آن را نه قبلاً و نه بعداً در جبهه ندیدم. بسیاری از بچه‌ها را می‌دیدی که در حال وضو گرفتن هستند، تا دائم‌الوضو باشند. ماه رجب بود و دست بسیاری از رزمنده‌ها کتاب دعا و مفاتیح جیبی بود و در فرصت‌هایی که به دست می‌آمد، مشغول خواندن دعاها و زیارت‌های وارده در این ماه می‌شدند. دقایقی قبل از اذان و نماز، بسیاری جای خود را برای نماز آماده کرده و مشغول قرائت صفحاتی از قرآن بودند. اما آنچه خیلی عجیب بود اهتمام بچه‌ها به خواندن نماز شب بود. «مَوْلای یا مَوْلای، أَنْتَ الْمَوْلَی وَ أَنَا الْعَبْدُ، وَ هَلْ یرْحَمُ الْعَبْدَ إِلّا الْمَوْلَی؟ مَوْلای یا مَوْلای، أَنْتَ الْمَالِک وَ أَنَا الْمَمْلُوک، وَ هَلْ یرْحَمُ الْمَمْلُوک إِلا الْمَالِک؟ مَوْلای یا مَوْلای، أَنْتَ الْعَزِیزُ وَ أَنَا الذَّلِیلُ، وَ هَلْ یرْحَمُ الذَّلِیلَ إِلّا الْعَزِیزُ؟ مَوْلای یا مَوْلای، أَنْتَ الْخَالِقُ وَ أَنَا الْمَخْلُوقُ، وَ هَلْ یرْحَمُ الْمَخْلُوقَ إِلّا الْخَالِقُ؟ مَوْلای یا مَوْلای، أَنْتَ الْعَظِیمُ وَ أَنَا الْحَقِیرُ، وَ هَلْ یرْحَمُ الْحَقِیرَ إِلّا الْعَظِیمُ؟» تبلیغات گردان، مناجات امیرالمؤمنین (ع) را با صدای منصور نورایی قبل از اذان صبح از بلندگو پخش می‌کرد و نوای دل‌انگیز آن، در میان نخلستان‌های مه‌گرفته اردوگاه می‌پیچید. این‌گونه نبود که با پخش شدن نوای مناجات از بلندگوی تبلیغات، فقط تک‌وتوکی از افراد بلند شوند و پنهانی نماز نافله شب را بخوانند؛ بلکه تقریباً همه بچه‌های چادر برمی‌خاستند و وضو ساخته و در همان بستر خواب، مشغول نماز شب می‌شدند. صدای زمزمه مناجات بچه‌ها، مثل همهمه کندوی زنبوران، در بیرون چادرها به گوش می‌رسید. یک‌بار نیروی جدیدی که به دسته آمده و از موضوع خبر نداشت، وقتی بیدار شده و دیده بود همه مشغول نمازند، خیال کرده بود وقت نماز صبح است و برخاسته و نماز صبح را خوانده و با تجهیزات جلوی چادر ایستاده بود تا بچه‌ها به‌خط شوند و بروند صبحگاه! نفس گرم عده‌ای موجب شده بود که در آن دوران، افراد کاهل نیز به این تجربه نایل شده و از این خوان الهی بهره‌مند شوند. واقعاً نعمت بی‌قیاسی است که تا انسان از آن متنعم نشود، نمی‌تواند لذتش را درک کند. چقدر باصفاست که انسان در دل شب، بستر را ترک کند و بی‌صدا و دور از چشم دیگران، در گوشه‌ای با محبوب خود خلوت کند و حرف دلش را با او بزند و از سر شوق، برادران ایمانی‌اش را دعا کند و با گفتن «العفو» در سحرگاهان استغفار کند و با آوای «هذا مقام عائذ بک من النّار»، از آتشی که با اعمالش برافروخته، به درگاه آن یگانه بزرگوار پناهنده شود. از همه مهم‌تر، با وجود خستگی روزانه، با ترک خواب شیرین و بستر گرم، خود را به‌سختی عادت دهد تا خداوند به او توفیق دهد که به اهداف بلند برسد. «ذَرْوَةُ اَلْغَايَاتِ لاَ يَنَالُهَا إِلاَّ ذَوُوا اَلتَّهْذِيبِ وَ اَلْمُجَاهِدَاتِ.» (امیرالمؤمنین (ع)) ربط گودرز به شقایق نیمه‌شب، برادر رجب‌زاده بیدارم کرد. پرسید: «عطر داری؟» تعجب کردم! با خود گفتم شاید قصد نماز شب دارد و می‌خواهد معطر باشد؛ ولی الآن که زود است، چرا مردم‌آزاری می‌کند؟ پرسیدم: «عطر برای چی می‌خوای؟» درحالی‌که دستش روی فکش بود، گفت: «دندونم خالی ‌شده، درد می‌کنه؛ می‌خوام یه چیزی که روغن داشته باشه، بذارم روش تا هوا نکشه و کمتر درد بگیره.» من که همیشه یک کیسه قرص همراه داشتم، کیسه را از کوله درآوردم و دادم به او و گفتم از داخل کیسه یک کپسول آبی و زرد به اسم مفنامیک اسید پیدا کند و بخورد تا درد دندانش کمتر شود. کیسه را گرفت و من هم خوابیدم. صبح که کیسه را نگاه کردم، دیدم از کپسول مفنامیک اسید چیزی کم نشده است. پرسیدم: «دیشب چی خوردی؟» رجب‌زاده برگه قرص دیفنوکسیلات را به من نشان داد و گفت: «از این‌ها خوردم.» به او گفتم: «قرص دیفنوکسیلات! ببخشید اینکه برای جلوگیری از اسهاله!» گفت: «برای هرچی که باشه، وقتی خوردم، درد دندونم کم شد.» من که آن موقع نفهمیدم قرص دیفنوکسیلات، چه اثری روی درد دندان دارد! کتاب «تا آسمان راهی نبود»، جلد 3 ، ص 45 (خاطرات مربوط به عملیات تکمیلی کربلای 5) ادامه دارد ... @defae_moghadas2
❣با گروهی از بچه های اطلاعات به مقر دشمن رفتیم. هوا کاملا تاریک بود. سربازان عراقی در حال گشت بودند. من به بچه ها گفتم اگر با مشکلی مواجه شدیم آیه { وَجَعَلْنَا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لَا يُبْصِرُونَ} و ما پیش رویشان سدی و از پشت سرشان هم سدی قرار دادیم و چشمانشان را پوشاندیم از این رو نمی بینند. لذا نیروهای عراقی بدون اینکه متوجه بشوند که ما حضور داریم آمدند و حتی پوتین یکی از آنها روی دستم رفت اما متوجه من نشد، در آنجا من یکی از امداد های غیبی خداوند را دیدم، چون از پدربزرگم آیت الله مروّج سوال کردم که اگر با دشمن رو به رو شدیم و نمی‌خواهیم که ما را ببیند چکار کنیم؟ فرمودند که آیه ۹ سوره مبارکه یس را بخوانیم و به خواست خداوند شما در سلامت خواهید بود و همینطور هم شد. خوش بحال آنانکه با شهادت از این دنیا رفتند. 🌷شهید: سید صادق مروج تاریخ ولادت: ۱۳۴۲/۱۲/۰۴ تاریخ شهادت: ۱۳۶۱/۰۴/۳۰ نام عملیات: رمضان محل شهادت: شلمچه حوالی پاسگاه زید محل دفن: پیکر پاک ایشان همچنان جاوید الاثر میباشد. مسئولیت‌ها: مربی آموزش تخریب، معاون گردان کربلا-اهواز @defae_moghadas2
قسمتی از وصیتنامه شهید برادران بیایید به عوض تضعیف این انقلاب دست به دست هم بدهیم و انقلاب را یاری کنیم. من نیز به جبهه آمدم تا نفس پلیدم را شست و شو دهم و خود را از آلودگی های دنیا راحت کنم. شهادت محکم ترین ضربه به دشمن و محکم ترین سنگرهاست. شهادت زیبا ترین و آسان ترین راه رسیدن به لقاالله است. برادران و خواهران پیرو ولایت فقیه باشید در کارهایتان هدفتان الله باشد. پیرو نفس و ریا هرگز نباشید. یاد گرفتن قرآن و نهج‌البلاغه را فراموش ننمائید، تا آنجایی که پیرو والدین باشید که از صراط مستقیم و الله دور نشده باشند. @defae_moghadas2
❣برف سنگینی آمده بود و هوا حسابی سرد بود. سید علی را دیدم با یک دبه ده لیتری تو صف نفت ایستاده. گفتم: سید تا 40 لیتر هم می‌دهند چرا دبه کوچیک! گفت: فعلأ همین ده لیتری نیاز ما را برطرف می‌کنه، باشه برا کسایی که بیشتر نیاز دارن! 🌹🌷🌹 هدیه به شهیدسیدعلی محمد فرصتیان صلوات "شهدای فارس" @defae_moghadas2
دعای روز بیست و ششم ماه مبارک رمضان التماس دعا @defae_moghadas2
بهار۱۳۶۰، مریوان، روستای ساوجی، میله مرزی - ایستاده از راست: محمود آشتیانی، شهید سیدرسول عبادت، احمد صفایی، یزدانی، ناشناس، نشسته از راست: نیشابوری، جواد اکبری، 🌷 شهید رسول عبادت، فرمانده گردان ۱۱۲ لشکر ۲۸ کردستان فرمانده مومن و شجاع ارتش - متولد شیراز : سال ۱۳۲۴ ه.ش @defae_moghadas2
📷 🌿 ، فرمانده تیپ۲۷ محمدرسول الله(ص) ۱۳۶۱ (ص) ▫️۱۲۳ قبضه توپ عراقی ها پشت این ارتفاعات بود و با اینها منطقۀ رودخانه و و اطراف را زیر آتش قرار می دادند. و طی حمله شب اول ، رزمنده های تیپ۲۷ همۀ اینها را سالم گرفتند. برای بازدید به نبرد آمده است. آن کسی هم که با سر توی شکم حاج احمد رفته است، حمیدرضا فرزاد می باشد. به محض اینکه حاجی از ماشین پیاده می شود، رزمنده‌ها به سمت ایشان می روند تا با ایشان روبوسی بکنند. فرزاد می گوید: «با هجوم شدید بچه ها، بنده با سر رفتم تو شکم حاج احمد .»😊 @defae_moghadas2
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فروردین ۶۱ 🎞 شهید محسن وزوایی، فرمانده گردان حبیب از تیپ محمد رسول الله(ص)، در جمع نیروهایش: 🌷ما شهادت را مایه سعادت می دانیم او با تدبیر حاج احمد متوسلیان (ف تیپ ۲۷)وظیفه داشت،قبل از آغاز عملیات سرنوشت ساز فتح المبین، در تاریکی شب، نیروهای گردان حبیب را تا ۲۰ کیلومتری عمق خاک عراق ببرد، و در آنجا با یورشی برق آسا، توپخانه دشمن را تصرف نماید (که در اینصورت، با شروع سراسری نبرد توسط یگان های خودی، آتش دشمن از آنها برداشته میشد و ایرانی ها می توانستند بسرعت مواضع عراقی ها را تصرف نمایند) در مسیر حرکت گردان حبیب، راه، گم شد! همه مستأصل مانده بودندو فرماندهان در قرارگاه اصلی نیز نگران رسیدن آنها به مواضع توپخانه دشمن. شرایط بسیار حساسی بود. سرنوشت عملیات فتح المبین، به انجام ماموریت آنها بستگی داشت.... در این لحظات نفس گیر، این وزوایی بود که از جمع جدا شد و در گوشه ای به نماز ایستاد و به تضرع و توسل پرداخت چیزی نگذشت که با الهامی غیبی که به او شده بود، راه به سمت عمق مواضع دشمن پیدا شد. آنجا بود که انسان می توانست دست غیبی الهی و عنایات حضرات معصومین را آشکارا ببیند. افراد وزوایی به آسانی توانستند با نفوذ برق آسای خود، توپ های نو و گریس خورده عراقی ها را یکجا به غنیمت خود درآورند!..کاری عجیب که بهت و حیرت همه را برانگیخت! بعدها معلوم شد، در همان نزدیکی و در قرارگاه عقبه عراقی ها، صدام به منظور نظارت و اشراف بر نیروهایش حضور داشته! ... لذا کافی بود اندکی زودتر، نیروهای وزوایی به آنجا می رسیدند که در اینصورت، دیکتاتور دستگیر شده و به اسارت در می آمد! @defae_moghadas2
بر هر فرد مسلمان و مکتبی است که از اسلام و میهن خود دفاع کند. چون عزت و شرف ما در گروی همین جنگ است. بر ملت قهرمان هویداست که در این برهه از زمان ، هرروز بر آن است تا با تو طئه‌‌هایی بتواند اسلام عزیز و امام عزیز و شما ملت قهرمان را هدف قرار دهد، اما کور خوانده است، ما فرزندان غیور و ملت ایران از همین گوشه از اعلام میداریم که پیروان و یاران خمینی ‌‌ هرگز زیر بار ظلم و ستم نرفته و تمام طول عمرمان با دشمنان اسلام و مسلمین در ستیزه خواهیم بود. ای امریکای جنایتکار صدای تکبیر ملت ما و یورش ناگهانی فرزندان ملت ما را با (عج) اردکنی و (س) بشنو. ما تا آخرین نفس زیر بار نخواهیم رفت و با تو خواهیم جنگید و درسی فراموش نشدنی به تو و عمالت خواهیم داد. 🌷 🌷 •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا @defae_moghadas2
🍃 تعهد کاری زیر سایه‌‌ی تهدید منافقین و گروهک‌ها، جهاد پستش را ترک کرده بود. اجازه نداد کسی سر پست نگهبانی برود؛ خودش رفت و در کیوسک نگهبانی ایستاد. نگهبان که برگشت، پشتیبانی و مهندسی جنگِ جهاد را دیده بود که به جایش ایستاده است، از خجالت سرش را بالا نمی‌آورد که لبخندهای حاج علی را نبیند. این‌طوری به ما فهماند حتی جلوی در هم که نباشد، فرماندهی دچار اخلال می‌شود و ما نباید کارمان را رها کنیم. 🌷 🌷 فرمانده پشتیبانی و مهندسی جنگ جهاد استان اصفهان •┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈•   شادےروح شهدا @defae_moghadas2
🌺 شهید محمدامین اژدری: |ما باید از بی‌تفاوتی‌ها، "به‌من‌چه"ها، از صحنه کنار رفتن‌ها، و مصلحت اندیشی‌های بی مورد بترسیم؛ هر چند عده‌ای خوششان نیاید... شهــــــدا را با یاری نایب امام زمان عجل الله تعالی فرجه خشنود کنیم 🌾🕊🥀🌾🥀🕊🌾🥀🕊🌾 @defae_moghadas2